چرخش ژئواکونومیک در روابط آمریکا و عربستان: از نفت به فناوری، سرمایه و تسلیحات

تاریخ : 1404/09/04
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حقوق نفت و گاز حکمرانی جهانی
نمایش ساده

گزیده جستار: دیدار ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵ (27 آبان 1404) محمد بن‌سلمان در واشینگتن، فشرده‌ای از این تحول بود. محورهای اصلی گفت‌وگو شامل دفاع، انرژی هسته‌ای، فناوری و سرمایه‌گذاری بود و نقشه‌ای برای دوران پس از هژمونی نفت ارائه داد. این صرفاً یک تحول تدریجی نیست؛ بلکه یک چرخش ساختاری در ژئواکونومی خلیج‌فارس است. دهه آینده خاورمیانه، میدان رقابت داده، هواپیماهای نسل پنجم، انرژی هسته‌ای و سرمایه‌گذاری حاکمیتی است؛ نه صرفاً مخازن نفت.

اين نوشتار در تاريخ چهارم آذر‌ماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.

 

چرخش ژئواکونومیک در روابط آمریکا و عربستان:

از نفت به فناوری، سرمایه و تسلیحات

 

 

 

امروز روابط آمریکا و عربستان دیگر نه با صادرات نفت و واردات اسلحه؛ بلکه با زنجیره‌های فناوری، جریان‌های سرمایه، امنیت منطقه‌ای و رقابت با چین تعریف می‌شود. دیدار ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵ (27 آبان 1404) محمد بن‌سلمان در واشینگتن، فشرده‌ای از این تحول بود. محورهای اصلی گفت‌وگو شامل دفاع، انرژی هسته‌ای، فناوری و سرمایه‌گذاری بود و نقشه‌ای برای دوران پس از هژمونی نفت ارائه داد. این صرفاً یک تحول تدریجی نیست؛ بلکه یک چرخش ساختاری در ژئواکونومی خلیج‌فارس است. دهه آینده خاورمیانه، میدان رقابت داده، هواپیماهای نسل پنجم، انرژی هسته‌ای و سرمایه‌گذاری حاکمیتی است؛ نه صرفاً مخازن نفت.

پایان عصر نفت در روابط آمریکا و عربستان

برای بیش از دو دهه، محور اصلی روابط واشینگتن و ریاض نفت بود. عربستان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت به آمریکا بود و این موضوع به ریاض قدرت چانه‌زنی قابل توجهی می‌داد. با انقلاب نفت شیل آمریکا و تولید داخلی گسترده، وابستگی آمریکا به نفت خلیج‌فارس کاهش یافت. واردات نفت از عربستان از سال ۲۰۱۳ به طور پیوسته کاهش یافت و در سال ۲۰۲۴ به پایین‌ترین سطح چند دهه اخیر رسید. این تحول تنها یک تغییر تجاری نبود؛ بلکه انتقال اهرم ژئواکونومیک بود. واشینگتن با کاهش وابستگی نفتی دست بازتری در سیاست منطقه‌ای پیدا کرد و عربستان ناچار شد مدل تعامل با آمریکا را از نو تعریف کند.

سه ستون جدید روابط آمریکا و عربستان

با کاهش اهمیت نفت، روابط آمریکا و عربستان به سه حوزه جدید منتقل شد: (1) فناوری و خدمات پیشرفته: واشینگتن اکنون صادرکننده اصلی فناوری، زیرساخت دیجیتال، خدمات فنی و امنیت سایبری به ریاض است. پروژه‌های بزرگ عربستان مانند «Vision 2030» نیازمند هوش مصنوعی، مراکز داده و حتی انرژی هسته‌ای است؛ و بیشتر این فناوری‌ها از آمریکا تأمین می‌شود. (2) تسلیحات پیشرفته: معامله F35 که در دیدار نوامبر ۲۰۲۵ میان ترامپ و محمد بن سلمان مطرح شد، صرفاً یک خرید نظامی نیست. این معامله، یک سرمایه‌گذاری استراتژیک بلندمدت است که عربستان را به زنجیره تأمین دفاعی آمریکا متصل می‌کند و وابستگی ساختاری درزمینه آموزش، لجستیک و قطعات ایجاد می‌کند. (3) سرمایه‌گذاری سعودی در آمریکا: صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان (PIF) اکنون یکی از بزرگ‌ترین بازیگران جهانی سرمایه است. از هوش مصنوعی و نیمه‌هادی‌ها تا انرژی و زیرساخت، عربستان میلیاردها دلار به اقتصاد آمریکا تزریق می‌کند. ریاض دیگر صرفاً «فروشنده نفت» نیست؛ بلکه به یک بازیگر جهانی سرمایه‌گذاری تبدیل‌شده است.

محدودیت‌های معماری انرژی هسته‌ای

همکاری هسته‌ای، یکی از ستون‌های جدید روابط است؛ اما محدودیت‌های مهمی دارد. طبق گزارش رویترز، توافق غیرنظامی میان آمریکا و عربستان، غنی‌سازی اورانیوم را شامل نمی‌شود و صرفاً بر توسعه نیروگاه‌های صلح‌آمیز متمرکز است. این محدودیت نشان می‌دهد که واشینگتن، با وجود ادغام ریاض در فناوری‌های پیشرفته، خطوط قرمز عدم اشاعه هسته‌ای را حفظ می‌کند.

قانون‌گذاران آمریکایی نیز تأکید دارند که توافق باید تحت پروتکل‌های نظارتی سخت‌گیرانه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باشد تا از آغاز رقابت هسته‌ای در منطقه جلوگیری شود.

چالش‌های پیش روی در چرخش ژئواکونومیک

امروز روابط آمریکا و عربستان دیگر تنها به نفت و اسلحه محدود نمی‌شود. محورهای اصلی شامل: زنجیره‌های فناوری و امنیت سایبری؛ جریان‌های سرمایه‌گذاری کلان و استراتژیک؛ معماری انرژی هسته‌ای کنترل‌شده و رقابت با چین در اقتصاد دیجیتال خلیج‌فارس می‌باشد. این یک چرخش ساختاری ژئواکونومیک است؛ نه صرفاً تحول تدریجی. دهه آینده، خاورمیانه، میدان رقابت داده، هواپیماهای نسل پنجم، انرژی هسته‌ای و سرمایه‌گذاری حاکمیتی خواهد بود؛ نه‌فقط مخازن نفت.

این بازطراحی روابط با چند چالش کلیدی روبه‌رو است: (1) تضمین امنیتی: عربستان خواهان چارچوب امنیتی رسمی از آمریکا است. هر تأخیر یا ابهام می‌تواند ریاض را به سمت همکاری با چین سوق دهد. (2) ریسک‌های نهادی داخلی: جذب سرمایه و فناوری نیازمند شفافیت، ثبات حقوق مالکیت و سرعت عمل بوروکراتیک است؛ عواملی که هنوز در پروژه‌های «Vision 2030» کامل نشده‌اند. (3) مسائل منطقه‌ای و فلسطین: وعده عربستان برای نرمال‌سازی روابط با اسرائیل به پیشرفت واقعی در مسیر تشکیل کشور فلسطین گره‌خورده است. هر تأخیر در این موضوع می‌تواند همکاری اقتصادی و فناوری را به تعویق اندازد.

 

 

روشن‌ساز کلام: جایگاه ایران در نظم جدید

چرخش عربستان به‌سوی فناوری و سرمایه می‌تواند برای ایران دارای دو پیامد کلیدی باشد: (1) تهدید ژئواکونومیک با شکل‌گیری «ابر-اکوسیستم فناوری عربستاناماراتآمریکا»: اگر عربستان بتواند با حمایت آمریکا و همکاری محدود ولی راهبردی با چین، یک اکوسیستم فناوری منطقه‌ای بسازد، ایران در معرض انزوای تکنولوژیک قرار می‌گیرد. این سناریو به معنای: کاهش سهم ایران از مسیرهای ترانزیت دیجیتال و انرژی؛ عقب ماندن از مسابقه هوش مصنوعی و اقتصاد داده و تقویت ائتلاف امنیتی هوایی عربستانامارات. (2) فرصت ژئواکونومیک در شکاف‌های رقابتی: رقابت چین و آمریکا در خلیج‌فارس همچنان فرصت‌هایی برای ایران ایجاد می‌کند. تهران می‌تواند با تکیه‌بر چهار مزیت راهبردی: جغرافیای ترانزیتی ممتاز (کریدورهای شمالجنوب و شرقغرب)؛ توان هسته‌ای بومی (که برخلاف عربستان محدود به چارچوب وارداتی نیست)؛ بازار ۸۵ میلیونی نیروی کار ماهر و ارزان‌تر از خلیج‌فارس؛ مزیت انرژی و پتروشیمی از برخی شکاف‌های ساختاری بهره گیرد و بخشی از زنجیره ارزش منطقه را باز پس بگیرد.

این فرصت‌ها اما تنها زمانی بالفعل می‌شوند که ایران: چارچوب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) را بازطراحی کند؛ مزیت ژئواکونومیک انرژی هسته‌ای را تبدیل به مزیت تجاری و فناورانه نماید؛ برنامه ملی داده و امنیت سایبری ایجاد کند و بلوپرینت (نقشۀ ساخت) روابط اقتصادی با شرق و غرب را از حالت تاکتیکی به حالت راهبردی منتقل کند.

درحالی‌که عربستان و آمریکا وارد مرحله «فناوری، سرمایه و هسته‌ای کنترل‌شده» شده‌اند، ایران با یک دوگانه مواجه است: یا باید وارد رقابت فناوری و سرمایه در خاورمیانه شود و از ظرفیت هسته‌ای بومی، انرژی ارزان، نیروی انسانی و ژئوپلیتیک ترانزیتی بهره گیرد؛ یا به حاشیه نظم جدید رانده می‌شود، نظمی که از سال ۲۰۲۵ به‌بعد، نه بر اساس بشکه‌های نفت، بلکه بر اساس بیت‌های داده، زیرساخت‌های هوش مصنوعی، قدرت هوایی پیشرفته و سرمایه حاکمیتی عظیم بازطراحی می‌شود. خاورمیانه آینده، مسابقه‌ای است میان کسانی که فناوری و سرمایه را فرماندهی می‌کنند و کسانی که همچنان در محاسبات سنتی نفتی گرفتار مانده‌اند. ایران برای حفظ جایگاه منطقه‌ای خود، باید در صف نخست گروه اول قرار بگیرد.