گزیده جستار: . بازگشت تدریجی سیگنالهای نفتکشهای ایرانی در خلیجفارس و شرق آسیا، تنها یک رخداد فنی یا تغییر در سامانههای شناسایی خودکار (AIS) نیست؛ بلکه نشانهای سیاسی و اقتصادی است از بازتعریف جایگاه ایران در نظم انرژی جدید جهان. تهران، پس از سالها ناچار به پنهانکاری، اکنون انتخاب کرده است که در روشنایی حرکت کند؛ گویی میخواهد به جهان پیام دهد که «پنهانکاری دیگر ضرورتی ندارد» زیرا بازار جهانی به نفت ایران نیاز دارد، نه برعکس.
اين نوشتار در تاريخ چهارم آبانماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.
بازگشت سیگنال نفتکشهای ایرانی و ناکامی تحریمهای ثانویه آمریکا:
بازتعریف قدرت دریایی ایران در نظم جدید انرژی


در اواسط اکتبر ۲۰۲۵، اتفاقی بهظاهر فنی اما درواقع ژئواقتصادی، نگاه ناظران جهانی انرژی را به خلیجفارس دوخت: بیش از بیست نفتکش غولپیکر متعلق به شرکت ملی نفتکش ایران (NITC) بهطور همزمان شروع به ارسال سیگنالهای واقعی موقعیت خود کردند. این حرکت، پس از هفت سال خاموشی عمدی و جعل مسیر (Spoofing) صورت گرفت؛ سیاستی که ایران از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ در پیش گرفته بود تا از شناسایی و توقیف احتمالی نفتکشها جلوگیری کند.
اما چرا تهران درست در آستانه بازگشت تحریمهای سازمان ملل و همزمان با فعال شدن سازوکار موسوم به اسنپبک (Snapback) چنین تصمیمی گرفت؟ آیا این اقدام به معنای عقبنشینی و تمکین در برابر فشار غرب است، یا برعکس، نشانه بلوغ یک راهبرد هوشمندانه در جنگ تحریمها؟
پایان دوران «ناوگان تاریک»
از ۲۰۱۸ تا امروز، ایران با استفاده از ناوگانی موسوم به «ناوگان تاریک» توانست تحریمهای نفتی را تا حد زیادی خنثی کند. خاموشکردن سیستم شناسایی خودکار کشتیها (AIS)، انتقال نفت از کشتی به کشتی (STS) در دریا، تغییر پرچم یا نام کشتیها و استفاده از شرکتهای صوری بیمه، بخشی از این شبکه پیچیده بود. این روشها اما هزینههای زیادی داشت: نخست، ریسک تصادف و سوانح دریایی را بالا میبرد؛ دوم، هزینه بیمه را بین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش میداد؛ و سوم، باعث کاهش حدود ۱۵ درصدی ارزش واقعی صادرات بهدلیل مسیرهای طولانیتر و پنهانی میشد.
در چنین شرایطی، تصمیم اخیر ایران برای بازگشت به شفافیت در سیستم موقعیتیابی، بهویژه از سوی نهادهایی چون TankerTrackers، Kpler، Spire و VesselFinder تأیید شد و بسیاری از تحلیلگران آن را نشانه پایان دوران پنهانکاری و آغاز دوران «دیپلماسی انرژی آشکار» دانستند.
تحریمهای ثانویه؛ ابزار قدیمی برای نظمی جدید
تحریمهای ثانویه آمریکا که از سال ۲۰۱۲ به شکل سیستماتیک علیه ایران اجرا شد، بر یک پیشفرض استوار بود: «وابستگی شبکه مالی و تجاری جهان به دلار و زیرساختهای آمریکایی، آنقدر بالاست که هیچ کشوری توان همکاری با ایران را بدون خطر از دست دادن دسترسی به نظام مالی بینالمللی ندارد.»
نظم اقتصادی اما پس از ۲۰۲۲ بهکلی تغییر کرده است. پس از جنگ اوکراین، بحران انرژی در اروپا و رشد محور شرقی اقتصاد جهانی، تحریم دیگر ابزار قاطع و یکجانبهای نیست. کشورهایی چون چین، هند و مالزی، سیستمهای پرداخت غیردلاری خود را فعال کردهاند؛ شرکتهای بیمه آسیایی با پوششهای مشترک، ریسک حمل نفت ایران را پذیرفتهاند؛ و حتی برخی پالایشگاههای اروپایی در چارچوب قراردادهای واسطهای در بازار خاکستری، از نفت ایران استفاده میکنند.
بهبیاندیگر، تحریمهای ثانویه امروز در خلأ قدرت اجرا میشوند؛ نه توان فلج کردن اقتصاد ایران را دارند، نه میتوانند اجماع بینالمللی برای اجرای خود بسازند.
تهران در جایگاه ابتکار: از دفاع به حمله
حرکت هماهنگ ناوگان نفتکش ایران را میتوان «ابتکار عملی حقوقی و ژئوپلیتیکی» دانست. ارسال علنی سیگنالهای موقعیت، ایران را از موضع متهم به موضع مدعی میبرد: اکنون هرگونه تلاش برای توقیف یا مزاحمت با نفتکشهای ثبتشده و دارای شماره IMO نقض صریح کنوانسیونهای بینالمللی دریانوردی (ازجمله SOLAS و UNCLOS) محسوب میشود. به بیان روشنتر، ایران بهجای آنکه در تاریکی حرکت کند، ترجیح داده در روشنایی بینالمللی اما با قواعد خود بازی کند.
این رفتار را میتوان «پیشروی نرم» در میدان تحریمها نامید. ایران عملاً قواعد بازی را تغییر داده است: ازاینپس واشنگتن برای هرگونه اقدام عملی علیه نفتکشهای ایرانی باید هزینه سیاسی و حقوقی بپردازد؛ هزینهای که در شرایط بیثباتی بازار انرژی، بسیار سنگین است.
منطق اقتصادیِ یک تصمیم ژئوپلیتیکی
از منظر اقتصادی، بازگشت نفتکشهای ایرانی به سیستم شفافیت موقعیت، تصمیمی پرریسک اما سودآور است. با افزایش دیدپذیری، مسیرهای دریایی کوتاهتر میشوند، هزینه بیمه کاهش مییابد و دسترسی ایران به بازارهای رسمی آسیا تسهیل میگردد. تحریمهای ثانویه عملاً باعث ایجاد «بازارهای خاکستری» شده بودند که در آنها شرکتهای واسطه سودهای کلانی میبردند، درحالیکه سهم ایران از سود واقعی کاهش مییافت. اکنون، با کاهش نیاز به واسطهها، ایران بخشی از ارزش ازدسترفتهی صادرات خود را بازیافته است.
همزمان، تصمیم اخیر چین برای ممنوعیت ورود نفتکشهای تحریمشده به بندر شاندونگ (سپتامبر ۲۰۲۵) و برخورد مالزی با انتقالهای دریا به دریا (اوت ۲۰۲۵)، باعث شد ایران بهجای تقابل با قواعد بازار، خود را با آن تطبیق دهد و مسیرهای شفاف اما مستقل ایجاد کند.
دیپلماسی انرژی و توازن جهانی قدرت
بازار جهانی انرژی امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض چندقطبی شدن است. تلاش آمریکا برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران از طریق مکانیسم اسنپبک با مخالفت روسیه و چین مواجه شد؛ اما در عمل این تحریمها دیگر کارکرد سابق خود را ندارند. اروپا نیز بهدلیل بحران انرژی، در موقعیتی نیست که بخواهد از واشنگتن تبعیت کامل کند. در چنین وضعیتی، ایران از موضع انفعال به بازیگری تأثیرگذار در نظم جدید انرژی جهانی رسیده است.
بازار آسیا؛ بهویژه چین و بعضاً هند، اکنون بیش از ۸۰ درصد از صادرات نفت ایران را جذب میکند. این وابستگی متقابل، به ایران قدرت چانهزنی تازهای داده است: هرگونه اختلال در صادرات ایران، مستقیماً بر امنیت انرژی شرق و ثبات قیمتی بازار جهانی اثر میگذارد. به همین دلیل، حتی کشورهای تحریمناپذیری مانند چین نیز از ادامه فشار حداکثری استقبال نمیکنند.
تحریمهای ثانویه در بنبست اجرایی
دادههای بازار نفت در سهماهه سوم ۲۰۲۵ گویای یک واقعیت روشناند: صادرات روزانه نفت ایران به بیش از 9/ 1 میلیون بشکه در روز رسیده است؛ سهم ایران از بازار چین از ۹ درصد در سال گذشته به ۱۳ درصد افزایش یافته؛ و قیمت نفت برنت، پس از اعلام بازگشت سیگنالهای نفتکشهای ایرانی، تنها بهطور موقت سه دلار افزایش یافت و سپس تثبیت شد؛ نشانهای از اینکه بازار، ایران را بازیگری پذیرفتهشده میداند، نه مزاحم یا غیرقانونی.
در این شرایط، تحریم ثانویه به ابزاری بیدندان تبدیلشده است؛ واشنگتن نمیتواند شرکتهای چینی یا هندی را به خروج از بازار ایران وادار کند، بیآنکه به اقتصاد خود و متحدانش لطمه بزند.
از مقاومت پنهان به مقاومت آشکار
سیاست ایران در سالهای اخیر از «مقاومت پنهان» به «مقاومت آشکار و مشروع» تغییریافته است. تهران نهتنها مسیرهای صادراتی خود را از خلیجفارس تا شرق آفریقا و شرق آسیا متنوع کرده؛ بلکه با بهرهگیری از ظرفیت حقوقی در آبهای بینالمللی، توانسته هزینه اقدام نظامی یا قضایی علیه نفتکشهایش را افزایش دهد.
در این چارچوب، تصمیم اخیر نفتکشها را میتوان بخشی از دیپلماسی انرژی نوین ایران دانست؛ دیپلماسیای که نه صرفاً دفاعی، بلکه مبتنی بر نمایش قدرت نرم اقتصادی است. ایران در حال ارسال پیامی روشن به بازار و قدرتهای بزرگ است: «تهران دیگر بازیگر تحریمپذیر نیست.»

روشنساز کلام: شکست منطق کنترل
تحریمهای ثانویه آمریکا که زمانی مهمترین ابزار بازدارندگی مالی و سیاسی این کشور علیه بازیگران مستقل تلقی میشدند، امروز در برابر واقعیتهای ژئواقتصادی جدید، کارایی خود را ازدستدادهاند. ساختار قدرت اقتصادی جهانی دیگر در انحصار واشنگتن نیست. دلار همچنان ارز غالب است؛ اما دیگر تنها زبان تجارت بینالمللی به شمار نمیآید. ظهور سیستمهای مالی جایگزین در آسیا، پیمانهای پولی دو یا چندجانبه میان قدرتهای نوظهور و گسترش معاملات انرژی بر پایه یوآن، روبل و روپیه، عملاً بخشی از زیرساخت تحریمپذیری را از کنترل آمریکا خارج کرده است.
در چنین شرایطی، نفت ایران دیگر در حاشیه بازار نیست. آنچه در سالهای گذشته بهعنوان «نفت سایه» شناخته میشد، امروز به بخش رسمیتر و قابلردیابیتر زنجیره عرضه جهانی بدل شده است. بازگشت تدریجی سیگنالهای نفتکشهای ایرانی در خلیجفارس و شرق آسیا، تنها یک رخداد فنی یا تغییر در سامانههای شناسایی خودکار (AIS) نیست؛ بلکه نشانهای سیاسی و اقتصادی است از بازتعریف جایگاه ایران در نظم انرژی جدید جهان. تهران، پس از سالها ناچار به پنهانکاری، اکنون انتخاب کرده است که در روشنایی حرکت کند؛ گویی میخواهد به جهان پیام دهد که «پنهانکاری دیگر ضرورتی ندارد» زیرا بازار جهانی به نفت ایران نیاز دارد، نه برعکس.
این تغییر جهت، نشانهی پایان عصر «بازدارندگی تحریممحور» در سیاست خارجی آمریکاست. تحریمهای ثانویه زمانی عمل میکردند که واشنگتن میتوانست دیگران را وادار به تبعیت کند. امروز اما در نظمی که چین، هند، روسیه و حتی برخی کشورهای اروپایی در آن منافع مستقل خود را دنبال میکنند، تهدید به قطع دسترسی مالی، کارایی سابق را ندارد. درواقع، هرچه جهان چندقطبیتر میشود، اثر بازدارندگی تحریمها کمتر میگردد و راه برای نوعی «واقعگرایی اقتصادی» در قبال ایران هموارتر میشود.