گزیده جستار: مادرید بیش از آنکه پایتخت یک «مذاکره تجاری» باشد، صحنۀ آشکار شدن حقیقتی تلخ برای واشنگتن است: پایان دوران دلار بهعنوان ستون اقتصاد جهانی آغازشده است. تیکتاک، تعرفهها و نفت روسیه همه فقط شاخوبرگ ماجرا هستند. پرسش اصلی دیگر این نیست که آیا دلار افول میکند؛ بلکه این است که آمریکا میتواند این افول را مدیریت کند یا جهان، نظم جدیدی را بدون او خواهد ساخت.
اين نوشتار در تاريخ سوم مهرماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ ایران منتشر شد.
مذاکرات تجاری آمریکا با چین در مادرید:
مدیریت تجارت یا مدیریت افول آمریکا؟
در ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۵ (23 شهریور 1404) ایالاتمتحده و چین در مادرید دور تازهای از مذاکرات تجاری را آغاز کردند. روایت رسمی این گفتوگوها حول تعرفهها، فشار بر چین در خصوص خرید نفت از روسیه و مهلت جدید برای واگذاری مالکیت تیکتاک در آمریکا شکل گرفت (Reuters, 2025) . بااینحال، تحلیل عمیقتر نشان میدهد که مذاکرات مادرید بیش از آنکه درباره «مدیریت تجارت» باشد، بازتابی از تلاش ایالاتمتحده برای «مدیریت افول آمریکا»، افول هژمونی دلار و حرکت به سمت بازصنعتیسازی و نوعی انزواگرایی اقتصادی است.
شرایط کنونی شباهتهای تاریخی با بحران ۱۹۷۱ (فروپاشی نظام برتونوودز) دارد و میتواند به بازتنظیم نظم پولی و مالی جهانی بینجامد. درنتیجه، باید مذاکرات مادرید را نه صرفاً یک گفتوگوی تجاری؛ بلکه بخشی از راهبرد کلان آمریکا برای بازتعریف جایگاه خود در اقتصاد سیاسی بینالمللی در نظر گرفت.
مدیریت تجارت یا مدیریت افول آمریکا
دولت نیکسون در ۱۹۷۱ با خروج از برتونوودز پایان رسمی به نظام نرخ ثابت ارزها داد و دلار را به محور نظام «پترو–دلار» پیوند زد. این تغییر، بهجای جنگ جهانی جدید، بهنوعی «بازتنظیم مدیریتشده» انجامید. درواقع، آمریکا با بهرهگیری از جایگاه ژئوپلیتیک و توافقات نفتی توانست هژمونی دلار را بازسازی کند.
امروز نیز نشانههایی از یک افول مدیریتشده دیده میشود: نارضایتی عمومی کشورها از نقشهای تحمیلی در نظام اقتصادی بینالملل؛ رشد سازوکارهای مالی موازی، مشابه ابتکارات تسویه غیردلاری؛ تلاش آمریکا برای تغییر الگوی تجاری و بازگشت به تولید داخلی. سهم دلار در ذخایر ارزی جهانی به کمتر از ۶۰ درصد رسیده که پایینترین سطح دو دهه اخیر است. این در حالی است که در اوایل دهه ۲۰۰۰، دلار نزدیک به ۷۲ درصد ذخایر ارزی را تشکیل میداد.
علت این روند تنها رقابت چین یا قدرتگیری بریکس نیست. واقعیت آن است که واشنگتن خود، با استفادۀ بیشازحد از دلار بهعنوان ابزار سیاسی و حتی «سلاح ژئوپلیتیک»، زمینه بیاعتمادی جهانی را فراهم کرده است. تحریمهای گسترده علیه روسیه پس از حمله ۲۰۲۲ به اوکراین موجب شد بسیاری از کشورها به دنبال کانالهای غیردلاری برای تجارت بروند. همزمان، افزایش سهم یوآن در مبادلات آسیا و اوراسیا، توافقهای ارزی دوطرفه (Swap Agreements) میان چین و اقتصادهای نوظهور و استفاده از روپیه در معاملات انرژی هند و روسیه، همگی نشان میدهد که «دلارزدایی» دیگر صرفاً یک گفتمان نیست؛ بلکه روندی عملیاتی است.
پیامد این روند برای اقتصاد جهانی روشن است: (1) تضعیف نقش نهادهای مالی بینالمللی که بر دلار متکیاند؛ از صندوق بینالمللی پول گرفته تا بانک جهانی. (2) فزایش مشروعیت سازوکارهای موازی مانند پرداختهای دوطرفه با ارزهای محلی یا سازوکارهای بریکس. (3) تشدید رقابت ارزی و سیاسی که میتواند سازمان تجارت جهانی را هم در حاشیه قرار دهد و منجر به بیثباتی بیشتر در نظام تجارت جهانی شود. (4) هزینههای انتقالی برای بازارها که به شرکتها و بانکها هزینه بیشتری برای پوشش ریسک ارزی متحمل میکند.
مذاکرات مادرید و مدیریت افول آمریکا
روایت رسمی مذاکرات مادرید بر چند محور متمرکز بود: تعرفههای متقابل (با میانگین 55% بر کالاهای چینی در آمریکا)؛ فشار واشنگتن بر متحدان برای اعمال تعرفه علیه واردات چین به دلیل خرید نفت روسیه؛ موضوع واگذاری تیکتاک که احتمالاً بار دیگر مهلت آن تمدید خواهد شد. در باطن؛ اما این مذاکرات بخشی از استراتژی بازصنعتیسازی آمریکا است. تصویب قوانین بزرگی همانند CHIPS Act و Inflation Reduction Act در همین راستا بود.
اگر آمریکا موفق شود نقش خود را بهعنوان «بزرگترین واردکننده جهان» کاهش دهد، آنگاه جایگاه دلار بهعنوان ارز ذخیره جهانی تضعیف میشود. اگر هم این پروژه ناکام بماند، روند دلارزدایی توسط دیگر کشورها ادامه خواهد یافت؛ زیرا استفاده ابزاری از دلار بهعنوان سلاح ژئوپلیتیک (مانند تحریمهای روسیه) اعتماد به آن را فرسوده است. بهعبارتدیگر آنچه در مادرید جریان دارد، تلاشی است از سوی واشنگتن برای بازصنعتیسازی. آمریکا میخواهد وابستگی خود به واردات ارزان آسیایی را کاهش دهد و دوباره کارخانههای داخلی را به کار اندازد. اگر موفق شود، دیگر بزرگترین واردکننده جهان نخواهد بود و نقش دلار بهعنوان ارز ذخیره هم بهتدریج محو میشود. اگر ناکام بماند؟ بازهم همان نتیجه: کشورهای دیگر مسیر دلارزدایی را ادامه خواهند داد؛ بنابراین، آمریکا در هر دو حالت با چالش کاهش نقش دلار مواجه است.
پیشنویس استراتژی دفاع ملی ۲۰۲۵ که توسط وزیر دفاع پیت هگست و مشاور امنیتی البریج کولبی هدایت میشود (POLITICO, 2025)، نوعی بازخوانی مدرن از «دکترین مونرو» تلقی شده است. این سند بر تمرکز بر نیمکره غربی و کاهش تعهدات فرامنطقهای تأکید دارد. درنتیجه، «اقتصاد» و «امنیت» در یک چارچوب انزواگرایانه بههم پیوند میخورند. این رویکرد نهتنها تغییر سیاست خارجی را نشان میدهد، بلکه بهطور مستقیم بر نظام پولی و مالی بینالمللی اثرگذار است. محدود شدن نقش آمریکا در تجارت جهانی یعنی کاهش تقاضای جهانی برای دلار. پیشنویس استراتژی دفاع ملی ۲۰۲۵ آمریکا نشان میدهد که این کشور در حال بازگشت بهنوعی مونروئیسم مدرن است: تمرکز بر نیمکره غربی، کاهش حضور جهانی و نوعی انزواگرایی انتخابی. این تغییر رویکرد را باید کنار مذاکرات مادرید گذاشت؛ چراکه اقتصاد و امنیت آمریکا حالا بههم گرهخوردهاند و هر دو به سمت «مدیریت افول» حرکت میکنند.
این تصویر نشان میدهد که ما در آستانه یک تغییر بزرگ نظام اقتصادی هستیم؛ تغییری شبیه به آنچه در سال ۱۹۷۱ با فروپاشی برتونوودز رخ داد؛ اما شاید عمیقتر. اگر آن زمان دلار–نفت جایگزین شد، امروز هیچ تضمینی نیست که «دلار–چین» یا «دلار–بریکس» بتواند همین نقش را ایفا کند. مذاکرات مادرید صرفاً درباره تیکتاک یا تعرفه سویا نیست. این نشستها، نماد مرحلهای تازه از نظم جهانی است که در آن دلار دیگر بیرقیب نخواهد بود و آمریکا ناچار است افول خود را مدیریت کند.
روشنساز کلام
مذاکرات مادرید را نمیتوان صرفاً بهعنوان یک نزاع تجاری میان آمریکا و چین تحلیل کرد. درواقع، واشنگتن دیگر تمایلی به هزینههای سنگین رهبری جهان ندارد. سیاست امروز آمریکا بیش از هر زمان دیگری به سمت «انزواگرایی انتخابی» حرکت کرده است؛ انزواگراییای که در آن، اقتصاد و امنیت بهطور مستقیم به یکدیگر گرهخوردهاند. مذاکرات تجاری با چین در مادرید نهفقط دربارۀ تعرفه و نفت، بلکه دربارۀ بازتعریف موقعیت ژئوپلیتیک آمریکا بود. این گفتوگوها بخشی از یک استراتژی کلانتر هستند که هدف آن مدیریت افول هژمونی دلار و بازتعریف نقش ایالاتمتحده در نظم اقتصادی بینالمللی است. شباهتها با بحران ۱۹۷۱ نشان میدهد که ما در آستانه یک تغییر رژیم پولی دیگر قرار داریم؛ تغییری که میتواند از دل «بازصنعتیسازی آمریکا» و «دلارزدایی جهانی» سر برآورد.
مادرید بیش از آنکه پایتخت یک «مذاکره تجاری» باشد، صحنۀ آشکار شدن حقیقتی تلخ برای واشنگتن است: پایان دوران دلار بهعنوان ستون اقتصاد جهانی آغازشده است. تیکتاک، تعرفهها و نفت روسیه همه فقط شاخوبرگ ماجرا هستند. پرسش اصلی دیگر این نیست که آیا دلار افول میکند؛ بلکه این است که آمریکا میتواند این افول را مدیریت کند یا جهان، نظم جدیدی را بدون او خواهد ساخت.
برای ایران و بسیاری از کشورهای «حاشیهنشین نظم دلار»، این روند یک فرصت و یک تهدید همزمان است. فرصت ازآنجهت که شکاف در هژمونی دلار میتواند امکان مانور اقتصادی و مالی بیشتری فراهم کند. تهدید ازآنرو که فروپاشی نظم قدیم میتواند به بیثباتیهای تازه و حتی درگیریهای منطقهای منجر شود.