گزیده جستار: ایالاتمتحده به دلیل ساختار متناقض داخلی و الزامات امپریالیستی خود، در مسیر عقبنشینی منسجم از آسیا نیست. تغییر رویکردها در اسناد استراتژیک بیشتر جنبۀ تاکتیکی دارند تا تحول بنیادین. در این چارچوب، چین با اتکای به تمرکز منطقهای و رشد توان دریایی خود، در برابر آمریکا قرارگرفته است؛ اما جنگ مستقیم الزاماً محتملترین سناریو نیست. بلکه تداوم رقابت غیرمستقیم، واگذاری مسئولیت به متحدان و تشدید فضای بیثباتی، سیمای واقعی آیندۀ روابط دو قدرت را شکل خواهد داد.
اين نوشتار در تاريخ بیستوچهارم شهریورماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.
پیشنویس استراتژی دفاع ملی ۲۰۲۵:
ناتوانی ساختاری آمریکا برای عقبنشینی آرام
تحولات اخیر در سیاست دفاعی ایالاتمتحده نشاندهنده تغییر جدی در اولویتهای راهبردی واشنگتن است. بر اساس گزارش POLITICO (2025)، پیشنویس استراتژی دفاع ملی جدید (NDS) که بر روی میز وزیر جنگ؛ پیت هگست، قرار گرفته، بهجای تمرکز بر «رقابت قدرتهای بزرگ» بهویژه چین و روسیه، حفاظت از سرزمین اصلی و نیمکره غربی را در اولویت قرار میدهد. این تغییر جهت نهتنها بازتابی از محدودیتهای ساختاری آمریکا در حفظ برتری جهانی است؛ بلکه نشانهای از یک عقبنشینی تدریجی و احتمالاً پایدار از آسیاست.
عقبنشینی آرام آمریکا
استراتژیهای دفاعی دو دهه گذشته، بهویژه سند ۲۰۱۸ (U.S. Department of Defense, 2018)، همواره بازدارندگی چین و روسیه را در صدر قرار میدادند؛ اما نسخه ۲۰۲۵ با اقداماتی نظیر اعزام هزاران نیروی گارد ملی به شهرهای بزرگ برای پشتیبانی از نیروهای انتظامی؛ استقرار ناوهای جنگی و جنگندههای F-35 در کارائیب جهت رهگیری قاچاق مواد مخدر؛ ایجاد منطقهای نظامیشده در مرز مکزیک با امکان بازداشت غیرنظامیان؛ عملاً بازتابدهنده چرخشی به سمت تهدیدات نزدیک و فوری است. این همان چیزی است که از آن بهعنوان «عقبنشینی آرام» یاد گردیده است.
البریج کولبی (Elbridge Colby)؛ معمار اصلی استراتژی دفاعی ۲۰۱۸ و نویسنده کتاب استراتژی انکار (2021)، پیشتر از مدافعان سرسخت بازدارندگی چین بود. تغییر موضع او در مقام رئیس سیاستگذاری پنتاگون نشان میدهد که دسترسی به دادههای جدید و ارزیابی واقعبینانه از موازنه قدرت در شرق آسیا، او را به سمت نوعی انزواگرایی سوق داده است. همسویی او با معاون رئیسجمهور جیدی ونس؛ که خواهان کاهش تعهدات خارجی آمریکاست، بیانگر تثبیت یک گفتمان نوین در سیاست خارجی واشنگتن است.
این تغییر جهت پیامدهای چندوجهی دارد: (1) متحدان آسیایی آمریکا: بر اساس تحلیل وایت (White, 2019)، کشورهای ژاپن، کره جنوبی و تایوان با کاهش اتکا به واشنگتن، ناچار به تقویت توان دفاعی مستقل خود خواهند شد. احتمال بازاندیشی حتی در سیاستهای هستهای این کشورها وجود دارد. (2) چین و روسیه: گزارشRAND (2022) نشان میدهد که چین در محدوده ۱۰۰۰ مایلی سواحل خود برتری نظامی دارد. عقبنشینی آمریکا این برتری را تثبیت و به مسکو و پکن امکان تعمیق نفوذ منطقهای خواهد داد. (3) آمریکای لاتین: تمرکز مجدد آمریکا بر نیمکره غربی، مداخله بیشتر در کشورهایی نظیر ونزوئلا را محتمل میکند؛ روندی که میتواند به افزایش بیاعتمادی و تنشهای ضدآمریکایی بینجامد.
اگرچه ترامپ همچنان با لحن تند علیه چین سخن میگوید و از ابزار تعرفههای سنگین استفاده میکند؛ اما تغییر استراتژی دفاع ملی بیانگر پذیرش واقعیتهای ساختاری است. حفظ برتری در فاصله ۷۰۰۰ مایلی در برابر قدرتهای رو به رشد، از منظر ژئوپلیتیک و اقتصادی غیرممکن است.
ناتوانی ساختاری آمریکا برای عقبنشینی آرام
بحث دربارهی آیندهی نقش ایالاتمتحده در آسیا-پاسیفیک و نسبت آن با ظهور چین، طی دههی اخیر یکی از پرتنشترین موضوعات سیاست بینالملل بوده است. در این میان، استدلالی ارائه میشود که بر «لختی امپریالیستی» آمریکا و ناتوانی ساختاری آن برای عقبنشینی استراتژیک تأکید دارد. این دیدگاه، در ترکیب با نظریههای روابط بینالملل نظیر تله توسیدید و دادههای جدید نظامی، تصویری پیچیده و درعینحال هشداردهنده از آیندۀ نظم جهانی به دست میدهد.
سیستم سیاسی-اقتصادی آمریکا، متشکل از منافع متضاد گروههای فشار بهویژه مجتمع نظامی-صنعتی، مانع از طراحی و اجرای یک «خروج منسجم» از آسیا میشود. حتی در شرایطی که اسناد رسمی مانند استراتژی دفاع ملی ۲۰۱۸ یا پیشنویس ۲۰۲۵ بر دفاع از وطن و محدودیت منابع تأکید میکنند، واقعیت آن است که ساختار قدرت در واشنگتن امکان کنار گذاشتن نقش امپریالیستی را نمیدهد. این تناقض به معنای واگذاری بار بیشتر به متحدان منطقهای و نه ترک میدان است.
مطالعهی معروف گراهام آلیسون دربارۀ «تله توسیدید» نشان میدهد که در ۷۵ درصد موارد تاریخی، رقابت میان یک قدرت در حال ظهور و یک قدرت مسلط به جنگ انجامیده است. از این زاویه، برخورد چین و آمریکا نیز بالقوه به سمت رویارویی سوق داده میشود. منتقدان معاصر؛ ازجمله برندز و بکلی، اما بر این باورند که این چارچوب بیشازحد سادهانگارانه است و شرایط امروز، با توجه به پیچیدگیهای داخلی چین و ابزارهای غیرمستقیم آمریکا، الزاماً به جنگ مستقیم منتهی نخواهد شد. این نقدها همراستا با این دیدگاه است که ایالاتمتحده ترجیح میدهد از مسیرهای غیرمستقیم، مانند بیثباتسازی محیط پیرامونی چین یا استفاده از نیروهای نیابتی؛ نمونهی بارز آن اوکراین، پیش برود.
از منظر توان نظامی، دادههای «ترازنامه نظامی ۲۰۲۴» مؤسسه IISS نشان میدهد که نیروی دریایی چین ازنظر تعداد کشتیها از آمریکا پیشی گرفته است. برتری چین در حوزهی منطقهای آسیا-پاسیفیک در تضاد با پراکندگی جهانی ناوگان ایالاتمتحده قرار دارد. اگرچه برخی این وضعیت را نشانهی عقبنشینی واشنگتن تعبیر میکنند، فازی معتقد است که این تفسیر نادرست است. حضور بیش از ۲۵۰ پایگاه نظامی آمریکا در سطح جهان (طبق دادههای وزارت دفاع، ۲۰۲۳) و استقرار سامانههای جدید مانند موشکهای تایفون در ژاپن و فیلیپین نشان میدهد که سیاست مهار همچنان ادامه دارد و ایالاتمتحده از طریق شبکهی متحدان و پایگاههای خود جایگاهش را حفظ میکند.
ترکیب این واقعیتها تصویری متناقض به دست میدهد: از یکسو، پنتاگون بر ضرورت تمرکز بر امنیت داخلی تأکید دارد؛ از سوی دیگر، پراکندگی جهانی پایگاهها و مانورهای نظامی گسترده (مانند REFORPAC 2025) نشانهی استمرار سیاست مهار چین است. این وضعیت نوعی بنبست استراتژیک میباشد: آمریکا قادر به عقبنشینی کامل نیست و درعینحال، نمیتواند بار هزینهها را بهتنهایی تحمل کند. پیامد چنین الگویی افزایش خطر درگیریهای غیرمستقیم، بیثباتی منطقهای و احتمال تشدید تدریجی تنشهاست.
روشنساز کلام
استراتژی دفاع ملی ۲۰۲۵ در صورت تصویب، لحظهای تاریخی خواهد بود: لحظهای که ایالاتمتحده بهطور رسمی از سیاست «رقابت جهانی» فاصله گرفته و به سمت تمرکز بر «امنیت داخلی» حرکت میکند. این تحول ممکن است جایگاه تاریخی ترامپ را نه بهعنوان رئیسجمهوری که «آمریکا را دوباره بزرگ کرد»، بلکه بهعنوان کسی که «آمریکا را دوباره واقعبین کرد» تثبیت کند.
دیدگاه مخالف؛ با وجود بدبینی ذاتی، اما بر یک واقعیت انکارناپذیر تأکید میکند: ایالاتمتحده به دلیل ساختار متناقض داخلی و الزامات امپریالیستی خود، در مسیر عقبنشینی منسجم از آسیا نیست. تغییر رویکردها در اسناد استراتژیک بیشتر جنبۀ تاکتیکی دارند تا تحول بنیادین. در این چارچوب، چین با اتکای به تمرکز منطقهای و رشد توان دریایی خود، در برابر آمریکا قرارگرفته است؛ اما جنگ مستقیم الزاماً محتملترین سناریو نیست. بلکه تداوم رقابت غیرمستقیم، واگذاری مسئولیت به متحدان و تشدید فضای بیثباتی، سیمای واقعی آیندۀ روابط دو قدرت را شکل خواهد داد.