گزیده جستار: امضای قدرت سیبری ۲ بیش از یک اعلام پروژه زیرساختی است؛ نشانهای است از اینکه نقشه انرژی جهانی چقدر عمیق تغییر کرده است. اروپا و روسیه که روزگاری در پیوند متقابل بودند، اکنون در مسیرهای واگرا حرکت میکنند. چین و روسیه که زمانی با تردید به یکدیگر مینگریستند، در آغوشی تنگتر فرو میروند؛ هرچند نه بهعنوان طرفهای برابر؛ و بازیگری تازه، مغولستان، بهعنوان یک کریدور انرژی اوراسیا وارد صحنه میشود.
اين نوشتار در تاريخ سیزدهم شهریورماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ ایران منتشر شد.
اطلس نوین انرژی در بازی بزرگ «چرخش به شرق»
فاتح جدید اوراسیا کیست؟
وقتی ولادیمیر پوتین و شی جینپینگ 2 سپتامبر 2025 (11 شهریور 1404) در پکن شانهبهشانه ایستادند تا یک توافق بزرگ انرژی را اعلام کنند، پیام آشکار بود. در حاشیه نشست سازمان همکاری شانگهای، دو رهبر توافق الزامآوری را برای ساخت خط لوله قدرت سیبری ۲ رونمایی کردند؛ پروژهای ۱۱ تا ۱۲ میلیارد یورویی که قرار است ۵۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی در سال بهمدت ۳۰ سال منتقل کند. این خط لوله که از مغولستان عبور کرده و به شمال چین میرسد، به لحاظ مقیاس همتراز با «نورد استریم ۱» طراحیشده است؛ همان شریان اصلی صادرات گاز روسیه به اروپا در گذشته.
برای کرملین، مراسم امضا یک نمایش حسابشده از ایستادگی بود: روسیه، هرچند زیر فشار تحریمها و طرد از بازارهای غربی، هنوز میتواند شریانهای انرژی خود را بازآرایی کند. پشت این نمایش پیروزمندانه، اما واقعیتی تلختر نهفته است. توافق قدرت سیبری ۲ نشانگر تشدید نامتقارنی در روابط مسکو با پکن است؛ برنده واقعی این معامله چین است، نه روسیه. بدینترتیب چین چنگال خود را بر صادرات روسیه محکمتر میکند و مغولستان بهعنوان دولت ترانزیتی تازه پدیدار میشود.
چرخش اجباری روسیه از اروپا به آسیا
پیش از جنگ اوکراین، اروپا سالانه حدود ۱۵۰ تا ۱۷۰ میلیارد مترمکعب گاز خط لولهای از روسیه وارد میکرد که بخش عمده درآمدهای گازپروم را تشکیل میداد. اکنون این بازار تقریباً ازمیانرفته و جریان فعلی به کمتر از ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال کاهشیافته است. ضربه به پایه مالی روسیه شدید بوده: فروش هیدروکربنها پیشتر نزدیک به نیمی از درآمد بودجه فدرال را تشکیل میداد.
در این شرایط، قدرت سیبری ۲ یکتخته نجات برای مسکو است. تنها چین، با اشتهای بیپایان انرژیاش، میتواند حجمی قابلمقایسه با مشتریان اروپایی سابق را جذب کند. این خط لوله، همراه با توسعههای قدرت سیبری ۱ (از ۳۸ به ۴۴ میلیارد مترمکعب) و مسیر شرقی (از ۱۰ به ۱۲ میلیارد مترمکعب)، ستون فقرات راهبرد صادراتی جدید روسیه به شرق را میسازد.
این چرخش؛ اما بیشتر از آنکه انتخاب باشد، اجبار است. اروپا بهسرعت بهسوی تأمینکنندگان جایگزین، از الانجی آمریکا تا قراردادهای بلندمدت با قطر، رفته و بازگشت به حجمهای پیش از جنگ دیگر امکانپذیر نیست. درواقع «چرخش به شرق» که مسکو آن را دوراندیشی استراتژیک مینامد، در حقیقت عقبنشینیای است که تحریمها و انزوا تحمیل کردهاند.
برگشتناپذیری جدایی اروپا
بستر استراتژیک گستردهتر، جدایی دائمی اروپا از گاز روسیه است. ظرفیت ۵۰ میلیارد مترمکعبی خط لوله جدید تقریباً برابر با جریان سالانه نورد استریم ۱ است؛ اما مقصد آن بهطور برگشتناپذیر شرق شده است.
بروکسل، زخمی از «سلاحسازی انرژی» در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، بهسرعت منابع جایگزین یافته است: واردات الانجی از آمریکا و قطر در اوج قرار دارد، جریان خطوط لوله نروژ افزایش یافته و سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر شتاب گرفته است. حتی اگر جنگ اوکراین فردا پایان یابد، اعتماد به روسیه بهعنوان تأمینکننده ازدسترفته است.
برای سیاستمداران اروپایی، توافق روسیه با چین نشانهای است که این شکاف موقتی نیست بلکه ساختاری است. همبستگی انرژی که زمانی پایه ثبات دانسته میشد، جای خود را به ژئوپلیتیک انرژی داده است؛ جایی که امنیت و همسویی اهمیت بیشتری از قیمت و کارایی دارند.
نتیجه دادن صبر استراتژیک پکن
چین از موضع قدرت وارد این توافق شد. مذاکرات بر سر قدرت سیبری ۲ نزدیک به دو دهه ادامه داشت و بارها به دلیل اختلاف بر سر قیمت و حجم متوقفشده بود. چه چیزی تغییر کرد؟ دست ضعیف روسیه. مسکو که از اروپا راندهشده بود، دیگر امکان دیکته کردن شرایط را نداشت. پکن اما فرصت صبر کردن داشت.
نتیجه، گازی است با قیمتی پایینتر ازآنچه اروپا میپرداخت؛ نشانهای از استیصال روسیه و هزینههای بالای ساخت خط لوله. برای چین، این یک شاهکار دیپلماسی انرژی است: قفلکردن تأمین پایدار و ارزان گاز خط لوله برای دهههای آینده.
اهمیت ژئواستراتژیک این پروژه نیز کم نیست. این خط لوله به چین اجازه میدهد وابستگی به واردات الانجی دریایی را کاهش دهد؛ وارداتی که باید از گلوگاههایی چون تنگه مالاکا عبور کنند، آبراهی که تحت سلطه نیروی دریایی آمریکاست. جریانهای زمینی انرژی از روسیه و آسیای مرکزی، سپری در برابر اختلالات دریایی فراهم میکنند؛ نگرانی محوری در برنامهریزی امنیتی چین. بهبیاندیگر، پکن نهتنها گاز ارزان، بلکه عمق استراتژیک انرژی به دست میآورد.
شراکت نابرابر بهجای شراکت استراتژیک
روایت بزرگ مسکو این است که روسیه و چین در حال ساخت نظمی چندقطبی و آزاد از سلطه غرباند. این خط لوله اما عدمتوازن زیر پوست این روایت را آشکار میکند. روسیه منابع دارد؛ چین بازار، سرمایه و قدرت چانهزنی. این نامتقارنی تنها عمیقتر خواهد شد. هرچه وابستگی روسیه به تقاضای چین بیشتر شود، نفوذ پکن فراتر از قیمتگذاری امتداد خواهد یافت. این نفوذ ممکن است به امتیازاتی در حوزههای دیگر؛ از همکاری فناورانه تا حضور نظامی در آسیای مرکزی، منجر شود. برای همه حرفهای مربوط به برابری، محور انرژی عملاً مسکو را به مدار پکن میکشاند.
برای مغولستان؛ کشوری که اغلب در حاشیه ژئوپلیتیک اوراسیا قرار دارد، نیز قدرت سیبری ۲ تغییردهنده بازی است. میزبانی مسیر ترانزیت به معنای دریافت حق عبور، جذب سرمایهگذاری زیرساختی و تقویت موقعیت چانهزنی میان دو همسایه غولآسای خود است. این فرصت اما با خطر همراه است. اقتصاد و سیاست خارجی مغولستان بیشازپیش به محور روسیه و چین گره خواهد خورد و فضای مانور آن کاهش مییابد. همچنین ممکن است مخالفت داخلی شکل گیرد؛ اگر مردم این پروژه را وابستگی بیشتر بدانند نه منفعتی فراگیر. دولت مغولستان باید با دیپلماسی ماهرانه و مدیریت شفاف، از افتادن در نقش یک «راهرو صرف» اجتناب کند.
روشنساز کلام: بازترسیم نقشه انرژی اوراسیا
ساخت قدرت سیبری ۲ احتمالاً پنج تا هفت سال طول خواهد کشید و نخستین تحویلها پیش از ۲۰۳۰ آغاز نخواهد شد. تا آن زمان، روسیه با فشار مالی روبهروست، زیرا خطوط موجود به چین نمیتوانند جایگزین کامل درآمدهای ازدسترفته اروپا شوند. تأمین مالی پروژه نیز در شرایط تحریم، کمبود سرمایه و تورم، چالشبرانگیز خواهد بود.
برای چین، دهه آینده صرف تنوعبخشی به سبد انرژی خواهد شد. تا ۲۰۳۰، پکن میتواند بیش از ۱۰۰ میلیارد مترمکعب در سال از روسیه وارد کند و آن را با الانجی و تولید داخلی تکمیل نماید. چنین تنوعی، انعطاف و تابآوری در برابر شوکها و حتی تقابل احتمالی با غرب را تقویت میکند.
نقش مغولستان شایسته توجه ویژه است. جغرافیای آن، این کشور را به حلقهای حیاتی بدل میکند؛ اما درعینحال خطر کاهش به «کریدوری صرف» را نیز دارد. اینکه آیا مغولستان میتواند موقعیت ترانزیتی خود را به توسعه واقعی ملی تبدیل کند، به مهارت دیپلماتیک و مدیریت شفاف وابسته خواهد بود.
امضای قدرت سیبری ۲ بیش از یک اعلام پروژه زیرساختی است؛ نشانهای است از اینکه نقشه انرژی جهانی چقدر عمیق تغییر کرده است. اروپا و روسیه که روزگاری در پیوند متقابل بودند، اکنون در مسیرهای واگرا حرکت میکنند. چین و روسیه که زمانی با تردید به یکدیگر مینگریستند، در آغوشی تنگتر فرو میروند؛ هرچند نه بهعنوان برابر؛ و بازیگری تازه، مغولستان، بهعنوان یک کریدور انرژی اوراسیا وارد صحنه میشود.
برای روسیه، این خط لوله نماد بقاست، اما بقایی با شرایطی کاهشیافته. برای چین، معاملهای است که هم گاز ارزان و هم امنیت استراتژیک بیشتر به ارمغان میآورد. برای اروپا، تأییدی است که جدایی انرژی از مسکو نهایی شده است.
در تاریخ طولانی خطوط لوله، از معاملات گازی دوران جنگ سرد با اروپای غربی تا پروژههای سیبری امروز، جریان مولکولها همواره فراتر از انرژی بوده است. مسئله، قدرت، اهرم فشار و تغییر موازنه نظم جهانی است. قدرت سیبری ۲ نیز استثنا نیست. این خط لوله پایان یک دوره همبستگی انرژی را اعلام میکند و آغاز دورهای دیگر را که با نامتقارنی، آسیبپذیری و بازآرایی مشخص میشود.