شراکت یا وابستگی؟ جایگاه ایران در معادلۀ چین و چندپارگی جهانی

تاریخ : 1404/06/12
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حکمرانی جهانی حکمرانی خوب
نمایش ساده

گزیده جستار: پکن در سطح ژئوپلیتیک به دنبال توازن با غرب است و در سطح ژئواکونومیک، بیشتر نفت و مواد خام ایران را می‌خرد تا اینکه سرمایه‌گذاری صنعتی بلندمدت انجام دهد. در بعد ژئوتکنولوژیک نیز همکاری‌ها محدود و همراه با خطر قفل‌شدگی فناورانه است. این پرسش برای سیاست‌گذاران ایرانی حیاتی است: چگونه می‌توان رابطه با چین را از وابستگی یک‌سویه به شراکت متوازن و فناورانه ارتقا داد؟

اين نوشتار در تاريخ دوازدهم شهریورماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.

 

شراکت یا وابستگی؟

جایگاه ایران در معادلۀ چین و چندپارگی جهانی

 

 

جهان امروز گرفتار چندپارگی هم‌زمان در سه جبهه ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوتکنولوژیک است. این روند نه‌تنها نظم بین‌المللی را به بلوک‌های متخاصم تقسیم کرده، بلکه مسیر اقتصاد جهانی و روابط دوجانبه کشورها را نیز تحت تأثیر قرار داده است. ایران و چین به‌عنوان دو بازیگر مهم در معرض فشار غرب، ناگزیر به نزدیکی بیشتر شده‌اند؛ اما پرسش کلیدی همچنان پابرجاست: این نزدیکی، شراکت راهبردی است یا وابستگی نامتوازن؟

1) معادلۀ چین و چندپارگی جهانی

رقابت آمریکا و چین، تحریم‌های فزاینده علیه ایران و روسیه و جنگ فناوری‌های نوین، جهان را به سمت نظم چندپاره‌ای سوق داده است که در آن هزینه مبادلات، ریسک سرمایه‌گذاری و سرعت نوآوری به‌شدت آسیب می‌بیند. اقتصاد جهانی امروز زیر سایه سه نوع چندپارگی قرارگرفته است. تعبیر «تشدید چندپارگی ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوتکنولوژیکی» به‌نوعی بازتاب‌دهنده‌ی روندی است که در سال‌های اخیر شدت گرفته و بسیاری از نهادهای بین‌المللی (ازجمله IMF، بانک جهانی، OECD و مجمع جهانی اقتصاد) هم در گزارش‌های خود آن را برجسته کرده‌اند. می‌توان آن را در سه بعد اصلی توضیح داد:

(1) چندپارگی ژئوپلیتیکی: الف) بازگشت رقابت بلوکی: تقابل آمریکا و چین، در کنار بازسازی صف‌بندی‌ها حول روسیه، ناتو و گروه‌های منطقه‌ای، نوعی «جنگ سرد جدید» ایجاد کرده است. ب) ابزارسازی امنیتی از اقتصاد: تحریم‌ها، کنترل صادرات و محدودیت‌های سرمایه‌گذاری خارجی بخشی از سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ‌شده‌اند. ج) ضعف چندجانبه‌گرایی: سازمان‌هایی مثل سازمان ملل و WTO با کاهش قدرت میانجی‌گری و حل‌وفصل اختلافات مواجه‌اند.

(2) چندپارگی ژئواکونومیکی: الف) تجزیه زنجیره‌های ارزش جهانی: به‌جای زنجیره‌های یکپارچه، شاهد شکل‌گیری «بلوک‌های تأمین» مبتنی بر هم‌پیمانی‌های سیاسی هستیم (مثلاً Reshoring و Friend-shoring). ب) سیاست صنعتی حمایتی: دولت‌ها به‌طور فزاینده به یارانه، تعرفه و محدودیت‌های تجاری روی می‌آورند (نمونه: قانون CHIPS آمریکا یا سیاست انرژی سبز اتحادیه اروپا). ج) ریسک سرمایه‌گذاری: جریان سرمایه خارجی تحت تأثیر تنش‌های ژئوپلیتیک و بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای دچار نوسان شده است.

(3) چندپارگی ژئوتکنولوژیکی: الف) نبرد فناوری‌های راهبردی: رقابت آمریکا و چین در حوزه نیمه‌رساناها، هوش مصنوعی، کوانتوم و 5G یک «جنگ فناوری» به معنای واقعی ایجاد کرده است. ب) کنترل داده و سایبری: دولت‌ها به سمت «حاکمیت داده» و اینترنت‌های بومی (Splinternet) حرکت می‌کنند. ج) معیارها و استانداردها: نبود اجماع جهانی در تنظیم‌گری فناوری‌های نوین باعث ایجاد استانداردهای دوگانه و چندگانه می‌شود.

تشدید این سه نوع چندپارگی به‌طور هم‌زمان باعث می‌شود که نظم بین‌المللی بیش‌ازپیش قطعه‌قطعه شود. پیامد آن: افزایش هزینه مبادلات بین‌المللی؛ رشد عدم قطعیت در سرمایه‌گذاری؛ کندی نوآوری جهانی به دلیل تقسیم‌بندی تکنولوژیک و کاهش ظرفیت جهان برای مواجهه با بحران‌های مشترکی مثل تغییر اقلیم یا پاندمی.

2) جایگاه ایران در معادلۀ چین و چندپارگی جهانی

در این میان، روابط ایران و چین بیش از هر زمان دیگری زیر ذره‌بین قرار دارد. پکن در سطح ژئوپلیتیک به دنبال توازن با غرب است و در سطح ژئواکونومیک، بیشتر نفت و مواد خام ایران را می‌خرد تا اینکه سرمایه‌گذاری صنعتی بلندمدت انجام دهد. در بعد ژئوتکنولوژیک نیز همکاری‌ها محدود و همراه با خطر قفل‌شدگی فناورانه است. این پرسش برای سیاست‌گذاران ایرانی حیاتی است: چگونه می‌توان رابطه با چین را از وابستگی یک‌سویه به شراکت متوازن و فناورانه ارتقا داد؟ در چنین فضایی، روابط ایران و چین بیش از گذشته اهمیت یافته است؛ اما شکل و ماهیت این رابطه محل بحث است.

در ژئوپلیتیک، ایران و چین هر دو در معرض فشار آمریکا قرار دارند. توافق ۲۵ ساله و عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نماد همین همگرایی است. بااین‌حال، چین برخلاف ایران در پی قطع رابطه با غرب نیست؛ بلکه به دنبال توازن است و هم‌زمان با عربستان، امارات و حتی اسرائیل همکاری گسترده دارد. برای پکن، تهران بخشی از یک بازی متوازن‌کننده است، نه یک متحد استراتژیک مطلق.

در ژئواکونومیک، روابط عمدتاً حول نفت می‌چرخد. چین بزرگ‌ترین خریدار نفت ایران است، اما آن‌هم با تخفیف‌های اجباری ناشی از تحریم. سرمایه‌گذاری‌های وعده داده‌شده در زیرساخت‌ها و صنعت نیز به‌کندی پیش می‌روند، چراکه پکن نمی‌خواهد در دام تحریم‌های ثانویه آمریکا گرفتار شود. درنتیجه، ایران بیشتر نقش تأمین‌کننده مواد خام را دارد تا شریک برابر در ارزش‌افزوده صنعتی.

در ژئوتکنولوژیک، همکاری‌ها محدود اما پر ریسک است. از زیرساخت‌های مخابراتی تا پروژه‌های دیجیتال، چین حضوری محدود داشته است؛ اما با تشدید پدیده «اینترنت‌های موازی»، ایران عملاً به سمت مدل چینی حرکت می‌کند؛ مدلی که هم فرصت انتقال فناوری دارد و هم خطر وابستگی فناورانه و قفل‌شدگی ساختاری.

 

 

روشن‌ساز کلام: فرصت یا تهدید؟

برای ایران، نزدیکی به چین یک گزینه ناگزیر در دوران تحریم و فشار غربی است. بااین‌حال، تداوم رابطه صرفاً بر محور «نفت خام و واردات کالا»، کشور را در وضعیتی از وابستگی نامتوازن قرار می‌دهد که رهایی از آن دشوار خواهد بود. اگر سیاست‌گذاری اقتصادی ایران نتواند این همکاری را به سمت انتقال فناوری، سرمایه‌گذاری زیرساختی و شراکت متوازن هدایت کند، آنچه امروز به‌عنوان «فرصت چین» معرفی می‌شود، فردا به دام چین برای اقتصاد ایران بدل خواهد شد. نزدیکی به چین اجتناب‌ناپذیر است؛ اما بدون شراکت فناورانه و متوازن، این نزدیکی از فرصت به تهدیدی بلندمدت برای اقتصاد ایران تبدیل خواهد شد.