گزیده جستار: وابستگی انرژی اسرائیل و آسیبپذیری زیرساختهایش، بهصورت همزمان یک عامل تهدیدزا (برای حمله به ایران) و یک عامل بازدارنده (در قبال اقدام متقابل ایران) عمل میکند. این دوگانگی، سبب میشود که محاسبات نظامی اسرائیل درباره هدف قرار دادن انرژی ایران، با احتیاط زیاد و ارزیابی عمیق پیامدهای متقابل همراه باشد.
اين نوشتار در تاريخ بیستوپنجم خردادماه ۱۴۰۴ در روزنامۀ اعتماد منتشر شد.
موازنۀ آسیبپذیری انرژی و راهبرد نظامی:
نقش وابستگی نفتی اسرائیل در راهبرد حمله به زیرساختهای نفتی ایران
و ملاحظات ناشی از اقدام متقابل تهران
درک راهبرد نظامی اسرائیل نسبت به ایران، نیازمند فهم موقعیت ژئوانرژی اسرائیل است. وابستگی اسرائیل به واردات نفت و آسیبپذیریاش در برابر حمله به تأسیسات انرژی، درعینحال که ممکن است اسرائیل را به سمت تضعیف توان انرژی ایران سوق دهد، موجب ملاحظات بازدارنده در قبال اقدام متقابل ایران نیز میشود. تنشهای فزاینده میان اسرائیل و ایران در سالهای اخیر، امکان حملات هدفمند به زیرساختهای نفتی و انرژی را بهعنوان یکی از تهدیدهای جدی امنیت منطقهای مطرح کرده است. با تمرکز بر وابستگی نفتی اسرائیل و آسیبپذیری زیرساختهای انرژی آن کشور، میتوان تحلیل کرد که چگونه این عوامل بر تصمیمگیریهای راهبردی اسرائیل برای حمله به تأسیسات نفتی ایران و ملاحظات ناشی از ترس اقدام متقابل ایران اثرگذار بودهاند. نتایج نشان میدهد که آسیبپذیری انرژی اسرائیل درعینحال که یک محرک برای کاهش توان اقتصادی ایران محسوب میشود، عاملی بازدارنده برای حملات گسترده نیز است و منجر به تعادل شکننده امنیت انرژی در منطقه میشود.
امنیت انرژی یکی از مؤلفههای کلیدی امنیت ملی و منطقهای در خاورمیانه است. در منازعه پیچیده اسرائیل با ایران، زیرساختهای نفت و گاز بهعنوان اهداف استراتژیک و آسیبپذیر، جایگاه ویژهای یافتهاند. اسرائیل به دلیل عدم برخورداری از منابع نفتی بومی، شدیداً وابسته به واردات نفت است و این وابستگی، نگرانیهایی درباره امنیت تأمین انرژی و آسیبپذیری زیرساختهای حیاتی این کشور ایجاد کرده است. در مقابل، ایران بهعنوان صادرکننده بزرگ نفت، هدف حملات پیشدستانه اسرائیل قرار میگیرد.
اسرائیل فاقد منابع نفتی قابلتوجه است و بخش عمده نفت موردنیاز خود را از طریق واردات از مناطق آسیای غربی ازجمله جمهوری آذربایجان و کردستان عراق تأمین میکند. زیرساختهای حیاتی انرژی اسرائیل شامل پالایشگاههای حیفا و اشدود، ذخایر استراتژیک در صحرای نِگِب یا نِگِوْ (به عربی: نَقَب) و میدانهای گازی دریای مدیترانه (تمار، لویاتان و کراش) هستند. این تأسیسات به دلیل موقعیت جغرافیایی و ظرفیت محدود دفاعی، در معرض تهدید حملات موشکی، پهپادی و سایبری قرار دارند. هرچند اسرائیل در حوزه گاز طبیعی به خودکفایی رسیده؛ اما تأسیسات گاز در آبهای کمعمق مدیترانه بهشدت در برابر حملات پهپادی و موشکی آسیبپذیرند.
حمله به زیرساختهای نفتی ایران بهعنوان راهبردی برای تضعیف توان اقتصادی و نظامی این کشور توسط اسرائیل موردتوجه قرارگرفته است. کاهش درآمدهای نفتی ایران میتواند جریان تأمین مالی برنامههای موشکی و هستهای آن را مختل کند. همچنین، این حملات میتواند پیامدهای گستردهای در بازار جهانی انرژی ایجاد کرده و فشارهای بینالمللی بر تهران را افزایش دهد.
ایران با داشتن ظرفیت حمله به تأسیسات نفتی و گازی اسرائیل، موجب نگرانی جدی تلآویو است. حمله سال ۲۰۱۹ به تأسیسات آرامکو نمونهای بارز از توانمندیهای ایران در این حوزه است. اسرائیل از آن حمله درس گرفته که حمله ترکیبی موشک–پهپاد میتواند زیرساختی بسیار محافظتشده را نیز بهزانو درآورد. هرگونه حمله موفق به زیرساختهای انرژی اسرائیل میتواند تأثیرات روانی و اقتصادی گستردهای در بازار و امنیت انرژی منطقه ایجاد کند.
حمله اسرائیل به انرژی ایران میتواند به آغاز یک جنگ انرژی متقابل منجر شود که در آن، هر دو کشور از طریق حمله به زیرساختهای انرژی یکدیگر، بر روند منازعه تأثیر بگذارند. با توجه به وابستگی اسرائیل به بازارهای جهانی و خطوط دریایی انرژی، این سناریو برای آن کشور بسیار پرهزینه خواهد بود. وابستگی انرژی و آسیبپذیری زیرساختها در هر دو کشور (موازنه آسیبپذیری انرژی) موجب ایجاد نوعی بازدارندگی متقابل شده است که از یکسو مانع از حملات تمامعیار و از سوی دیگر خطر تشدید درگیریهای محدود را افزایش میدهد. پیشرفت سلاحهای نقطهزن و جنگهای ترکیبی انرژیمحور میتواند تعادل شکننده کنونی را به سمت بیثباتی بیشتر سوق دهد. وابستگی انرژی اسرائیل و آسیبپذیری زیرساختهایش، بهصورت همزمان یک عامل تهدیدزا (برای حمله به ایران) و یک عامل بازدارنده (در قبال اقدام متقابل ایران) عمل میکند. این دوگانگی، سبب میشود که محاسبات نظامی اسرائیل درباره هدف قرار دادن انرژی ایران، با احتیاط زیاد و ارزیابی عمیق پیامدهای متقابل همراه باشد.