گزیده جستار: جیمی کارتر در خاطرات خود بهصراحت بیان میکند که اگرچه واشنگتن نقشی در آغاز حملۀ نظامی عراق به ایران نداشت؛ اما بعدها زمانی که ریگان به ریاست جمهوری رسید به لحاظ دیپلماتیک رژیم عراق را به رسمیت شناخت و تدارکات جنگی آن را تأمین کرد.
اين نوشتار در تاريخ پانزدهم مهرماه ۱۴۰۳ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده است.
بیارتباطی آمریکا با آغاز جنگ عراق با ایران
مذاکرات میان هیئت پنجنفرۀ آمریکایی به ریاست وارن کریستوفر و سیدصادق طباطبایی در 24 شهریور 1359 در بُن؛ پایتخت آلمان غربی، آغاز شد. به نظر میرسید پایان مناقشۀ ایران و آمریکا بر سر گروگانها نزدیک باشد: آمریکاییها شروط حداکثری ایران را ولو با اماواگرهایی پذیرفته بودند و ایران هم در ازای چهار شرط، آمادگی داشت گروگانها را آزاد کند.
در 31 شهریورماه 1359 ناگهان شعلههای برافروختهای، رشتۀ مذاکرات بُن را سوزاند. درست همان روز که سیدصادق طباطبایی از فرودگاه دوسلدورف رهسپار تهران بود عراقیها فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند. ارتش بعثی عراق حملات سراسری خود به خاک ایران را آغاز کرد.
حملۀ ارتش بعثی به خاک ایران در کشوقوس ماجرای گروگانهای آمریکایی همواره دو پرسش را برمیانگیزد؛ ابهاماتی که به روابط مابین دولتهای ایران، آمریکا و عراق گرهخورده است. پرسش نخست این است که آیا هجوم عراق به ایران محصول تصرف سفارت آمریکاست؟ اگر واقعۀ 13 آبان 1358 رخ نداده بود آیا صدام حسین از یورش به مرزهای ایران خودداری میکرد؟ پرسش دوم و پررنگتر این است که آیا تجاوز ارتش عراق به تمامیت سرزمینی ایران به تشویق و ترغیب آمریکاییها بود تا بر دولت ایران برای رهایی بیچونوچرای گروگانها فشار آورد؟
این نوشتار برای پاسخ به این پرسشها به کتاب اخیرالانتشار مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی رجوع نموده است. محمد محبوبی در کتاب «ایستگاه خیابان روزولت: روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» با تکیهبر سندهای اطلاعاتی و دیپلماتیک، به بررسی بسترها و پیامدهای واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ میپردازد. روایت کتاب از ساختار اطلاعاتپایۀ سفارت آمریکا در دورۀ پهلوی آغاز میشود و نحوۀ تحول این ساختار پیچیده در دورۀ انقلاب اسلامی را بیان میکند. همین ساختار منجر به فعالیتهای مداخلهجویانۀ سفارت آمریکا در برابر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۸ شد. سپس با تکیهبر اسناد دیده نشده، به بررسی واقعۀ تسخیر و پیامدهای آن تا زمان آزادی گروگانها پرداخته میشود. این کتاب را میتوان نخستین «روایت ایرانی» از واقعۀ تسخیر سفارت آمریکا در تهران دانست. در توضیح عنوان این اثر، در مقدمۀ کتاب آمده است که نام کتاب؛ ایستگاه خیابان روزولت، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزولت سابق) قرار داشت، بیش از آنکه یک سفارتخانه با مأموریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیاِی با مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود. دیگر آنکه واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یک مقطع حیاتی در سپهر سیاست ایران است و بازیگران و ناظران سیاسی لاجرم باید در این ایستگاه توقف کنند و موضع خود در برابر این رویداد را روشن سازند. از دیگر برجستگیهای این اثر، رمزگشایی از اسناد رشتهشده و رونمایی از برخی عوامل و همکاران ایرانی سیآیای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ افرادی که تا پیشازاین هویت نامعلومی داشتند.
در رابطه با پاسخ پرسش نخست (ص. 429) رهگیری موضع خصمانۀ دولت عراق در قبال انقلاب ایران و دولت جمهوری اسلامی نشان میدهد مواضع رهبران بعثی عراق پیش از تصرف سفارت آمریکا و پس از حملۀ عراق به ایران مشابه یکدیگر است و رخداد 13 آبان 1358 سرآغاز این خصومت تلقی نمیشود.
برای توضیح ارتباط بین حملۀ عراق و تسخیر سفارت آمریکا، بهترین مستند، مدارکی است که خود آمریکاییها تولید کردهاند. یکی از این مدرک قابلاعتنا، گزارشی با عنوان «نقش عراق در خاورمیانه» به تاریخ 31 خرداد 1358 و به امضای استنسفیلد ترنر؛ رئیس سازمان سیآیای، است. بر پیشانی این گزارش نوشته شده سیآیای، اناسای و سازمانهای اطلاعاتی وزارت دفاع و وزارت امور خارجه در تهیۀ محتوای گزارش نقشآفرینی کردهاند. مواضع عداوتآمیز دولت عراق دربارۀ ایران در قسمتی از این گزارش بلندبالا به چشم میخورد: «رژیم بغداد در مورد ایران احساس ناامنی دارد تا زمانی که آن کشور دولتی داشته باشد که بغداد بتواند روابط غیرقابلی رضایتبخشی با آن برقرار کند. عراقیها همچنین واهمه دارند که نهضت اسلامی در ایران اکثریت شیعۀ عراق را که مدتها تحت بدرفتاری دولتهای سنی در بغداد بودند، آلوده کنند. آنها آشکارا نگران این هستند که آیتالله خمینی؛ که چهارده سال در حوزۀ علمیۀ شیعی نجف تبعید بود، خود را رهبری دینی ببیند که نفوذش باید فراتر از مرزهای ایران برود. نگرانی دیگر عراقیها این است که ناتوانی دولت مرکزی در تهران باعث شود از ایران، تسلیحاتی برای کردهای عراق سرازیر شود. بغداد احتمالاً باید برای کنترل نارضایتی در مناطق شیعی و کردی به استفاده از نیروی نظامی ادامه دهد».
در بخش دیگری از گزارش برآورد سازمانهای اطلاعاتی آمریکا دربارۀ عراق، به روابط دوجانبۀ این دو کشور و نسبت آن با شرایط ایران هم پرداختهشده است: «رهبران عراق احساس نمیکنند باید روابط سیاسیشان با ایالاتمتحده را بهبود بخشند؛ مگر آنکه پیشرفتی در حل مسئلۀ فلسطین ببینند یا از برخی پیشرفتهای بزرگ شوروی در منطقه، مانند ظهور یک دولت چپگرا در ایران، تکان بخورند».
در سالهای 1357 تا 1360، دولت بعث عراق و دولت ایالاتمتحدۀ آمریکا اساساً در دو بلوک متعارض قرار داشتند و فراتر از آن، روابطشان از سالیان گذشته بهطور کامل قطع بود. همچنین حتی در مقدمات کودتای نقاب نیز دولت عراق تمایلی نداشت در زمان اجرای کودتا علیه جمهوری اسلامی با دولت آمریکا همکاری کند و نهایتاً در مقام عمل، همکاری با واشنگتن به بغداد تحمیل شد. وضعیت واقعی جهان در این زمان، گواهی میدهد که تجاوز نظامی عراق به خاک ایران ارتباط معناداری با تسخیر سفارت آمریکا نداشت. آشتیناپذیری دولت عراق توأمان در قبال آمریکا و ایران بیتردید نشان میدهد که آغاز جنگ تحمیلی ثمرۀ تسخیر سفارت آمریکا نبود.
در رابطه با پاسخ پرسش دوم (ص. 431) در وهلۀ نخست باید در نظر داشت که از خرداد 1358؛ یعنی پنجماه قبل از تسخیر سفارت آمریکا تا حملۀ سراسری عراق به ایران در شهریور 1359، بعثیها دهها بار به خاک ایران تجاوز کرده بودند و بهمرور، آمادگی نظامیان ایرانی را میآزمودند. آنچه در این مقطع زمانی برای دولت کارتر اهمیت داشت رهایی هرچه سریعتر گروگانها بود. کارتر میدانست که حملۀ عراقیها به ایران باعث میشد توجه مجلس بر مسئلۀ جنگ متمرکز شود و تعیین سرنوشت گروگانها به تعویق افتد؛ کما اینکه همین اتفاق هم رخ داد. آمریکاییها نهتنها از منظر سیاسی تمایلی به درگیری جنگ ایران و عراق نداشتند؛ بلکه از منظر اقتصادی هم به این واقعه بیمیل بودند. کابینۀ کارتر با بحران انرژی دستوپنجه نرم میکرد و حملۀ نظامی ارتش بعث عراق به خاک ایران این بحران را تشدید میکرد. بلوکبندی شرق و غرب را هم باید افزود. هجوم نظامی عراق به ایران بیش از آنکه منافع کاخ سفید را تأمین کند به سود کاخ کرملین تمام میشد. واشنگتن هم این موضوع را میدانست و آشکارا نگران قدرتیابی شوروی در جنوب ایران بود.
بنابراین تشویق بعثیها به جنگ با ایران در فرصت محدودی که برای کارتر باقیمانده بود، بههیچوجه یک انتخاب عقلانی محسوب نمیشد. باید توجه داشت تجاوز نظامی ارتش عراق به سرحدات ایران زمانی صورت گرفت که تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حدود چهل روز باقیمانده بود.
البته توضیحات پیشگفته تنها مربوط به بازۀ آغاز جنگ است. این بدان معنا نیست که در تمام طول هشت سال جنگ ایران و عراق، امریکا موضع بیطرفی اتخاذ کرده بود. جیمی کارتر در خاطرات خود بهصراحت بیان میکند که اگرچه واشنگتن نقشی در آغاز حملۀ نظامی عراق به ایران نداشت؛ اما بعدها زمانی که ریگان به ریاست جمهوری رسید به لحاظ دیپلماتیک رژیم عراق را به رسمیت شناخت و تدارکات جنگی آن را تأمین کرد.