گزیده جستار: آمریکاییها باید بیاموزند که در دنیایی با تنوع ایدئولوژیک و مفاهیم متعدد نظم زندگی کنند و با سایر مراکز قدرت، اعم از دموکراسی و غیردموکراتیک بهطور یکسان تعامل کنند. واقعگرایی پراگماتیک (pragmatic realism) باید حکمرانی ایالاتمتحده را هدایت کند.
اين نوشتار در تاريخ هفدهم مهرماه ۱۴۰۳ در هفتهنامۀ حقوقی روزنامۀ آفتاب یزد منتشر شد.
تأثیر انزواطلبی ترامپ
بر سیاست تجاری اروپا با آمریکا
ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود بهشدت بر مؤلفه حمایتگرایانه انزواطلبی تکیه داشت. وی درباره منطقه تجارت آزاد آمریکای شمالی مجدداً مذاکره کرد، به تلاشها برای انعقاد مشارکت ترانس پاسیفیک و مشارکت تجاری و سرمایهگذاری ترانس آتلانتیک پایان داد و طیف گستردهای از تعرفهها را اعلام نمود. ترامپ متعهد شده است که در صورت انتخاب مجدد، مجموعهای از تعرفههای جدید ازجمله ۶۰ درصد بر همه کالاهای چینی و ۱۰ درصد بر محصولات سایر کشورهای جهان را اعمال کند.
ترامپ حتی ایده بازگشت زمان به قرن نوزدهم را با حذف مالیات بر درآمد شخصی و تکیه بر تعرفه برای همه درآمدهای فدرال مطرح کرده است. بار دیگر، ترامپ به سیگنالهای درخواستی از سوی رأیدهندگان پاسخ میدهد و به دنبال جلب نظر بسیاری از آمریکاییهایی است که درنتیجه تجارت آزاد دچار نابسامانی اقتصادی شدهاند. جای تعجب نیست که بایدن نهتنها به تکیه بر تعرفهها (بهویژه بر کالاهای چینی) برای ارتقای تولید ادامه داده بلکه به سیاست صنعتی برای ایجاد شغل، ارتقای امنیت اقتصادی و مقابله با تغییرات آب و هوایی روی آورده است.
جریان اصلی تشکیلاتی سیاست خارجی ایالاتمتحده، دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا را بهعنوان یک نوانزواطلب خطرناک، کاملاً دور از آرمانها و منافع آمریکایی میبیند. انترناسیونالیستها در داخل و خارج، از انتخاب مجدد ترامپ در نوامبر میترسند که وی (ممکن است) نظم لیبرالی که ایالاتمتحده و متحدانش از زمان جنگ جهانی دوم ساخته و از آن دفاع کردهاند را از بین ببرد. چنین ترسهایی موجه است. ترامپ ممکن است به دنبال حذف حداقل برخی از عناصر اصلی نظم لیبرال به رهبری ایالاتمتحده باشد اما به تصویر کشیدن رویکرد «اول آمریکا» وی، بهعنوان یک انحراف، به معنای درک ناصحیح ریشههای عمیق تاریخی و ایدئولوژیکی و همچنین جذابیت سیاسی قابلتوجه آن است. دولت ترامپ پاسخی به جهان در حال تغییر است.
هیچیک از اینها به معنای انکار این معنا نیست که بازگشت ترامپ به قدرت میتواند فاجعهبار باشد. در داخل، وی ممکن است دموکراسی آمریکا را به خطر بیندازد. در خارج از کشور نیز، انتخاب مجدد ترامپ، جهان را در معرض خطر قرار میدهد. متحدان ایالاتمتحده بایستی با این واقعیت روبهرو شوند که ضامن امنیتی آنها؛ قدرت برتر جهان، تحت تأثیر ناکارآمدی سیاسی غیرقابلحل قرارگرفته است. آنها چارهای جز زیر سؤال بردن قابلیت اتکای بلندمدت به واشنگتن و انجام برنامههای دیگر ندارند.
در همین حال، خودکامهها جسورتر میشوند و دموکراسی در همهجا تضعیف میشود. بااینحال، بهترین راه برای اجتناب از این نتیجه بسیار غیرجذاب، آن است که از شعار «اول آمریکا» ترامپ عقب نمانیم یا آن را صرفاً کار یک کنشگر ناآگاه نبینیم. در عوض، راه پیش رو، مستلزم رمزگشایی آن جنبش، ادراک جذابیت سیاسی قابلتوجه و «از آنِ خود کردن» عناصر ارزشمند آن است. اگر دموکراتها میخواهند ترامپ و برنامههای نوانزواطلبانهاش را شکست دهند، بایستی عناصر اصلی برنامه «اول آمریکا» او را گلچین و به سمت یک خطمشی متواضعتر، خویشتندار و عملگرایانهتر حرکت کنند.
انزواگرایی ترامپ بیشتر با انگیزه یکجانبهگرایی است تا جستوجو برای بیطرفی استراتژیک. ترامپ با تأکید بر اینکه ما هرگز آمریکا را وارد هیچ توافقی نمیکنیم که تواناییمان را برای کنترل امور کاهش دهد، به مجمع عمومی سازمان ملل متحد اطلاع داده است که «ما هرگز حاکمیت آمریکا را به یک بوروکراسی جهانی غیرمنتخب و غیرپاسخگو تسلیم نخواهیم کرد». برای ترامپ، اتحادها آمریکا را محدود میکنند؛ بهویژه زمانی که متحدان سهم عادلانه خود را از هزینه دفاعی تقبل نمیکنند. یکجانبهگرایی ترامپ، خودی را شکست میدهد و متحدانی را که ایالاتمتحده برای دفاع از منافع مشترک و اقدام دستهجمعی به آنها نیاز دارد، از خود دور میکند؛ اما موضع محتاطانه وی در قبال برخی مسائل مزمن، کمک کرد. ترامپ، روند خاتمه دادن به جنگ فاجعهبار واشنگتن در افغانستان را آغاز کرد.
بنا بر گزارشها، او عقلانیت اعطای عضویت اوکراین در ناتو را - با دلایل درستی - زیر سؤال برده است. اعلامیه ناتو مبنی بر تعهد «غیرقابلبازگشت» به عضویت اوکراین که ناتو را ملزم به دفاع از کشور در صورت حمله میکند، اساساً با عدم تمایل کنونی این ائتلاف به جنگ در دفاع از اوکراین در تضاد است. جیدیونس؛ معاون ترامپ، در مخالفت با کمک بیشتر ایالاتمتحده به اوکراین اشتباه میکند، اما در برخی موارد حق با اوست. او در مقالهای برای نیویورکتایمز در ماه آوریل به درستی اشاره کرد: «دولت بایدن هیچ برنامه قابل قبولی برای پیروزی اوکراینیها در این جنگ ندارد. هر چه آمریکاییها زودتر با این حقیقت روبهرو شوند، زودتر میتوانیم این آشفتگی را برطرف کنیم». مردم آمریکا سزاوار یک بحث دقیق و واقعبینانه در مورد ماهیت و برجسته بودن منافع ایالاتمتحده در اوکراین هستند. رأیدهندگان آمریکایی نیز شایسته گفتن حقیقت هستند: بعید است که اوکراین در بیرون راندن نیروهای روسیه از قلمرو خود موفق شود، حتی با تداوم حمایت قدرتمند غرب. آمادگی ترامپ برای دستیابی به یک راهحل از طریق مذاکره، تسلیم شدن نیست: این یک عملگرایی است.
بدبینی ترامپ نسبت به ملتسازی و ترویج دموکراسی در خارج از کشور نیز با موضع انزواطلبانه آمریکای اولیه طنینانداز میشود. مطمئناً، آمریکاییها از بدو تأسیس بر این باور بودند که در حال آغاز آزمون منحصربهفرد در ایجاد حکومت جمهوری هستند؛ آزمونی که درنهایت قرار بود با بقیه جهان به اشتراک بگذارند. بااینحال، بنیانگذاران و جانشینان آنها نسبت به توانایی ایالاتمتحده برای مهندسی تغییر سیاسی در خارج از کشور تردید داشتند بنابراین فهمیدند که باید دموکراسی را در درجه اول بهعنوان نمونه گسترش دهند.
همانطور که جان کوئینسی آدامز؛ وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در سال ۱۸۲۱ بیان کرد، ایالاتمتحده «در جستوجوی هیولاها برای نابودی به خارج نمیرود». همچنین، زمانی که رئیسجمهور جیمز مونرو در سال ۱۸۲۳ به قدرتهای بزرگ اروپا درباره هرگونه «استعمار آینده» در نیمکره غربی هشدار داد، ترجیحات سیاسی اروپا را پذیرفت و تأکید کرد که این سیاست ایالاتمتحده بود که در مسائل و نگرانیهای داخلی هیچیک از قدرتها دخالت نکند؛ دولت دوفاکتو (government de facto) را بهعنوان دولت مشروع تلقی کند؛ برای ایجاد روابط دوستانه با آن. ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش اینگونه انزواطلبی را بیشازحد مورداستفاده قرار داد و علاقهاش را به مستبدانی مانند ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و کیمجونگاون؛ رهبر کره شمالی، نشان داد اما رویکرد وی به استراتژی کلان، نشاندهنده احتیاط لازم برای ترویج دموکراسی در ورای مرزها است.
او بهدرستی هدف ایالاتمتحده در خاورمیانه را در «اینکه ما میتوانیم از کشورهایی که هیچ تجربه یا علاقهای در تبدیلشدن به یک دموکراسی غربی ندارند، دموکراسیهای غربی بسازیم ایده خطرناکی است» تعقیب نمود. او در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که «ما به دنبال تحمیل سبک زندگی خود به کسی نیستیم» و «من حق هر ملتی را برای دنبال کردن آدابورسوم، اعتقادات و سنتهای خود ارج مینهم». چارلز کوپچان؛ استاد روابط بینالملل در دانشگاه جورج تاون، در فارِنافرز نوشت که در جهانی وابسته و جهانیشده، آمادگی عملگرایانه ترامپ فراتر از خطوط تمایز ایدئولوژیک ممکن است نتایج بهتری نسبت به طرح قرن بیستویکم با عنوان «نبرد بین دموکراسی و خودکامگی»، همانطور که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا انجام داده، به همراه داشته باشد.
پیرو همین مباحث، اتحادیـه اروپـا در حـال تدویـن یـک برنامـه دومرحلهای بهمنظور مقابلـه بـا تأثیـرات منفـی اعمـال احتمالـی تعرفـه بـر واردات توسـط دونالـد ترامـپ در صـورت کسـب موفقیـت در انتخابـات ایـن کشـور اسـت. خبـر تدویـن ایـن برنامـه پسازآن منتشـر شـد کـه ترامـپ در کمپیـن انتخاباتـی خـود، پیشـنهاد اعمـال تعرفـه ۱۰ درصـدی بـر روی تمـام محصولات وارداتـی بـه ایالاتمتحده را ارائـه داد.
بـر اسـاس گـزارش اخیـر رسانهها، اولیـن گام ایـن برنامـه، مذاکـره بـا تیـم ترامـپ در مـورد محصولاتی اسـت کـه اتحادیـه اروپـا میتواند بـه میـزان بیشـتری از ایالاتمتحده خریـداری کنـد. اگـر ایـن مذاکـرات بـه نتیجـه نرسـد و دولــت احتمالــی جمهوریخواه تصمیــم بــه اعمــال تعرفههای تنبیهــی بــر کالاهــای وارداتــی اروپایــی بگیــرد، اتحادیـه اروپـا بـا اعمـال تعرفههای ۵۰ درصـد یـا بیشـتر بـر روی فهرسـتی از کالاهـای منتخـب آمریکایـی، دسـت بـه تلافـی خواهـد زد.
از سـوی دیگـر کمیسـر تجـارت اتحادیـه اروپـا اظهـار کـرده اسـت که مـا بـر ایـن باوریـم کـه ایالاتمتحده و اتحادیـه اروپـا، متحـدان اسـتراتژیک یکدیگـر هسـتند و بهویژه در شـرایط ژئوپلیتیکـی کنونـی، همـکاری فیمابین درزمینـه تجـارت، از اهمیـت بالایی برخـوردار اسـت. علاوه بـر ایـن وی اعلام کـرده است که مـا تاکنـون بـا اعمـال تعرفهها، از منافـع خـود دفـاع کردهایم و از ایـن آمادگـی برخورداریـم کـه در صـورت لـزوم، مجـدداً از منافـع خـود دفـاع کنیـم.
در دوران ریاســت جمهــوری ترامــپ، یعنــی بیــن سالهای ۲۰۱۷ تــا ۲۰۲۱ ایالاتمتحده سیاســت تجــاری حمایتگرایانـهای را اتخـاذ کـرد کـه منجـر بـه افزایـش تعرفههـای گمرکـی بـر 4/ 6 میلیـارد یـورو از واردات فولاد و آلومینیـوم از اتحادیـه اروپـا شـد. کمیسـیون اروپـا نیـز متقابـلاً بـا اعمـال تعرفههایی بـه ارزش 8/ 2 میلیـارد یـورو، پاسـخ داد و کالاهــای لوکســی ماننــد ویســکی بوربــور، موتورسیکلتهای هارلــی دیویدســون و قایقهای موتــوری را مشـمول اعمـال تعرفـه قـرار داد.
شــایان توجــه اســت کــه کســری تجــاری بیــن ایالاتمتحده و اتحادیــه اروپــا در ســال ۲۰۲۳ و در زمــان ریاستجمهوری جــو بایــدن، بــه ۱۵۶ میلیــارد یــورو رســید؛ امــری کــه بهزعم مقامــات اتحادیــه اروپــا، برقــراری مجـدد تعـادل در تجـارت فیمابین و تعدیـل ایـن کسـری، دشـوار خواهـد بـود؛ زیـرا ارزش صـادرات ایالاتمتحده بهمراتب کمتــر از واردات آن از اتحادیــه اروپــا اســت.
ایالاتمتحده نمیتواند مانند دوران طولانی انزواطلبی، از جهان دوری کند؛ اما دیگر نیز نمیتواند به دنبال اداره جهان باشد؛ کاری که نه قدرت انجام آن را دارد و نه اجماع داخلی. در عوض، آمریکاییها باید بیاموزند که در دنیایی با تنوع ایدئولوژیک و مفاهیم متعدد نظم زندگی کنند و با سایر مراکز قدرت، اعم از دموکراسی و غیردموکراتیک بهطور یکسان تعامل کنند. واقعگرایی پراگماتیک (pragmatic realism) باید حکمرانی ایالاتمتحده را هدایت کند.