تبدیل تمرکز شرکت‌ها به فاشیسم

تاریخ : 1403/02/04
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حقوق رقابت حکمرانی شركتي
نمایش ساده

گزیده جستار: ما نه به دولت‌هایی که طرفدار تجارت (Pro-business) هستند؛ بلکه به دولت‌هایی نیاز داریم که طرفدار بازار (Pro-market) هستند.

اين نوشتار در تاريخ چهارم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰3 در هفته‌نامه حقوقی روزنامه آفتاب یزد منتشر شد. 

 

تبدیل تمرکز شرکت‌ها به فاشیسم

 

 

«تمرکز بازار» از دو جهت موردبررسی قرار می‌گیرد. یکی از جهت ایجاد انحصارات در بازار؛ بازاری که قرار بوده رقابتی باشد. دیگری از جهت خاص غول‌های موجود در بازار تکنولوژی که بر بخش مهمی از زندگی ما تأثیر می‌گذارند و توازن قوا در سیاست را بر هم می‌زنند.

تیم وو (Tim WU)؛ مشاور جو بایدن در حوزۀ مبارزه با انحصارات، در سال 2018 کتابی تحت عنوان «نفرین بزرگبودگی» (The Curse of Bigness) نوشته است. این کتاب کوتاه و واضح، مقدمه‌ای است عالی بر قدرت بازار و موضوع این نوشتار: «تبدیل تمرکز شرکت‌ها به فاشیسم». عنوان کتاب به کتابی به همین عنوان از لوئیس براندیس (1846 1941)؛ قاضی دیوان عالی، اشاره دارد که در اعمال قوانین ضد انحصار بسیار نقش داشت.

کتاب تیم می‌گوید که دو استدلال برای مبارزه با بزرگی شرکت‌ها وجود دارد: یکی استدلال اقتصادی است و دیگری استدلال سیاسی. تمرکز استدلال اقتصادی بر استثمار نیروی کار، استثمار مصرف‌کننده و قیمت‌گذاری غیرمتعارف است. تمرکز استدلال سیاسی بر تأثیر انحصارات بر عدم تعادل قدرت است.

مکتب شیکاگو هرگز به استدلال سیاسی ورود نمی‌کند و بر استدلال اقتصادی متمرکز می‌ماند. استدلال سیاسی علیه انحصار چه می‌گوید؟ در یک کشور دموکراتیک، ما آدم‌هایی را انتخاب می‌کنیم تا برای ما تصمیمات جمعی بگیرند. آن‌ها به کنگره و نظام حکمرانی وارد می‌شوند که در آن تحت نظام معمول دموکراتیک و لیبرال، قدرت بین قوۀ مجریه، قضائیه و مقننه متوازن شده است. پدران بنیان‌گذار آمریکا (Founding Fathers) در قرن هجدهم نمی‌توانستند ظهور قدرت چهارمی به نام قدرت شرکت‌ها (Corporate Power) را پیش‌بینی کند. قانون اساسی هیچ تدبیری برای کنترل شرکت‌ها نیندیشیده بود؛ زیرا در آن زمان شرکت بزرگی وجود نداشت که درباره‌اش فکر شود؛ به‌استثنای شرکت هند شرقی (East India Company).

بعد در اواخر قرن نوزدهم، همان اتفاقی افتاد که اکنون در چین در حال وقوع است: دولت تشخیص داد که قدرت شرکت‌ها نه‌تنها برای کارگران؛ بلکه برای اداره‌کنندگان کشور هم بد است. یک قرن پیش آمریکایی‌ها می‌گفتند تدی روزولت (Teddy Roosevelt) کشور را اداره نمی‌کند، این جی. پی. مورگان (J.P. Morgan) است که کشور را اداره می‌کند. در آن زمان همه می‌دانستند چه کسی کشور را اداره می‌کند درحالی‌که هیچ‌کس به او رأی نداده بود.

 

 

جنبش سیاسی علیه انحصارات حول این ایده شکل گرفته که ما در یک جامعۀ دموکراتیک می‌خواهیم قدرت، متعادل باشد و توسط مردم کنترل شود. شرکت‌ها خیلی قدرت دارند و در مقطعی با آن کارهای بدی انجام خواهند داد. این نقطه‌ای هم هست که تیم وو با آن کتابش را شروع کرده است. او در ادامه دو ایدۀ جدید را مطرح می‌کند.

نخست او استدلال می‌کند که تمرکز شرکت‌ها درنهایت به شکلی از تمرکز قدرت در سمت دولت می‌شود که همان فاشیسم است. در آلمان قبل از جنگ جانی دوم، تمرکز شرکت‌های بزرگ بسیار بیشتر از هر کشور دیگری بود. شرکت‌های بزرگ نیاز به کشوری داشتند که سازمان‌یافته باشد نه گرفتار هرج‌ومرج و اَبَرتورم که مشخصۀ جمهوری دورۀ وایمار بود. آن‌ها به یک شریک نیاز داشتند و دست‌آخر پیدایش کردند: هیتلر. در ایتالیا و ژاپن هم همین اتفاق افتاد. شرکت‌ها قدرت گسترده‌ای داشتند و خواهان تمرکز همسان قدرت در دولت هستند. تیم وو بر این نظر است که عملاً تمرکز شرکت‌ها منجر به نابودی دموکراسی می‌شود و می‌ترسد که همین اتفاق در ایالات‌متحده هم بیفتد. آمریکا تجربۀ فاشیسم ندارد؛ چراکه این کشور قوانین ضد انحصار داشته است؛ اما بعید نیست یک‌زمانی اپل و گوگل بگویند که به این دموکراسی احمقانه نگاه کنید ما به کسی نیاز داریم که کشور را به‌درستی اداره کند.

ایدۀ دوم این است که چرا شرکت‌های بزرگ فناوری در آمریکا ظهور کرده‌اند. اروپایی‌ها و ژاپنی‌ها احتمالاً مهندسان بسیار بهتری نسبت به آمریکایی‌ها داشتند چطور است که در آنجا غول‌های فناوری شکل نگرفتند؟ استدلال تیم وو این است که یکی از آخرین اقدامات ضد انحصار در ایالات‌متحده شکستن انحصار شرکت تلفن و تلگراف آمریکا (AT&T) بود که انحصار خطوط تلفن را در اختیار داشت. بریتانیا این کار را نکرد. همۀ کشورهای بزرگ اروپایی انحصار تلفن ملی خود را حفظ کردند. ژاپن هم هیچ‌وقت واقعاً در این زمینه مقررات‌زدایی نکرد. تمام فناوری اصلی اینترنت باید از خطوط تلفن منتقل شود. از دهۀ 1990 این دسترسی آزاد به خطوط تلفن در ایالات‌متحده وجود داشت و به شرکت‌های بزرگ فناوری اجازه داد رشد کنند. درنهایت رقابت آزاد منجر به نوآوری و بهره‌وری می‌شود.

با این اوصاف است که یان لویز (Jan Loeys)؛ اقتصاددان آمریکایی بلژیکی، مشاور بانک مرکزی ایالت فیلادلفیا و مشاور جی. پی. مورگان، در پنج‌کتاب؛ سایت معرفی کتاب، یکی از کتاب‌هایی را که جهت مطالعۀ پیامدهای اقتصادی و سیاسی «تمرکز بازار» پیشنهاد می‌کند کتاب تیم وو است. ازنظر لویز این کتاب توضیح می‌دهد که قدرت فاسد می‌کند و قدرت شرکت‌ها نیز از این قاعده مستثنی نیست و اثرات آن برای مصرف‌کنندگان، برای کارگران و برای اقتصاد بد است. بنابراین ما نه به دولت‌هایی که طرفدار تجارت (Pro-business) هستند؛ بلکه به دولت‌هایی نیاز داریم که طرفدار بازار (Pro-market) هستند.