گزیده جستار: جهان به این موضوع نیاز ندارد که کشورهای بیشتری تحت سیطره روسیه و چین قرار بگیرند یا برای مقابله با ایالاتمتحده متحد شوند. جهان در حال حاضر به یک گروهبندی سوم مستقل واقعی برای ایجاد یک وزنه تعادل در برابر محور چین-روسیه و قدرت ایالاتمتحده نیاز دارد.
اين نوشتار در تاريخ هشتم مهرماه ۱۴۰۲ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
حکمرانی جهانی:
جایگاه برتر گروه 20 نسبت به بریکسپلاس
هندیها عــادت دارنــد در بــازی موازنــه مثبتشــان، حتــی یــک روز هــم در دادن امتیــازی بهطرف مخالــف تعلــل نمیکنند. درسـت یـک روز پـس از اجلاس بریکـس، نارنـدرا مـودی؛ نخستوزیر هنـد، بـه آتـن سـفر کـرد تـا مقدمـات یـک چهارجانبـۀ جدیـد علیـه چیـن را بـا حضـور یونـان، آمریـکا و رژیـم صهیونیسـتی مهیـا کنـد. ایـن چهارجانبـه در امتـداد پیمـان I2U2 اسـت کـه تحـت عنـوان کریـدور هندوابراهیمـی شـناخته میشود. حتـی هندیها عوایـد حاصـل از فـروش فـرآوردۀ نفـت وارداتـی از روسـیه را بهصورت اوراق قرضـه آمریـکا نگهـداری میکنند. فلـذا تـا ایـن لحظـه گـروه بریکـس بـه دلیـل حضـور پربرکـت! هنـد، یـک هیـچ از گـروه 7 عقـب اسـت. نمیتوان منکـر ویژگیهای غیرقابلاغماض اعضـای گـروه بریکـس ازجمله حالـت شـبه انحصـاری در زنجیـره تأمیـن کامودیتیهـا شـد ولـی لیسـت بلندبالای تفوقـات گـروه 7 ما را بـه ایـن نتیجـه میرساند کـه گـروه بریکـس هنـوز راه سـختی را در پیـش روی خـود دارد. گـروه بریکـس بایـد بـر لیسـت بلندبالایی از برتریهای ارزهـای جهـانروای فعلــی فائــق آیــد تـا بتوانــد یــک ارز رقیــب جــدی بــرای ارزهــای جهــانروای موجــود تولیـد کنــد؛ ایــن لیســت شــامل مـوارد زیـر اسـت: مقبولیـت جهانـی بهعنوان ارز ذخیـره، حمایـت توسـط رسانههای جهانـی، سـاختار نظامـی حامـی بـه نمایندگـی ناتـو، پشـتیبانی توسـط صنـدوق بینالمللی پـول و بانـک جهانـی، تولیدکننـده اعتبـار بـازاری، سـلطه سیاسـی ناشـران، سـرمایه ناملمـوس ناشـران و کنـش آنها در نقـاط بـالای زنجیـره ارزش همچـون خدمـات پیشـرفته طراحـی، حـق برنـد، لیسانسهای معتبـر در سـطح جهـان، وجـود مراکـز تسـویه تجـارت تحـت ائتلاف، کشـف قیمـت در بورسهای مطـرح جهانـی و بهتبع آن توانایـی ایجـاد ائتلاف در ژئوپلیتیک سـرمایه کـه شـامل هدایـت منابـع صندوقهای ثـروت کشـورهای تحـت ائتلاف بـه نقـاط هـدف و ایجـاد نقـاط تسـویه تحـت کنتـرل و اعمـال حکمرانـی دلار بـر آن میباشد.
به نظر میرسد چیزی که جهان واقعاً به آن نیاز دارد احیای گروه 20 (G20) است که در حال حاضر همه بازیگران اصلی اقتصاد جهانی و اعضای دیگر را شامل میشود. ازنظر جیم اونیل؛ اقتصاددان و مدیرعامل سابق گلدمنساکس، این گروه همچنان بهترین مجمع برای حل معضلات جهانی نظیر رشد اقتصادی، تجارت بینالملل، تغییرات اقلیمی، جلوگیری از پاندمی و از این قبیل است. اگرچه این گروه اکنون با چالشهای مهمی مواجه است؛ اما همچنان میتواند روح سالهای 2010-2008 را که واکنش بینالمللی به بحران مالی جهانی را هماهنگ میکرد، احیا کند. در این مقطع، ایالاتمتحده و چین باید اختلافات را کنار بگذارند و به گروه 20 اجازه دهند بهجایگاه محوری خود بازگردد.
زمانی که در سال 2001 اصطلاح بریک (BRIC) را جیم اونیل ابداع کرد، نکته اصلی او این بود که حکمرانی جهانی به تنظیم همکاری خود با بزرگترین اقتصادهای در حال ظهور جهان نیاز دارد. او در مقالۀ اخیر خود می نویسد که برزیل، روسیه، هند و چین که در فهرست این گروه قرار دارند رویهمرفته مسئول اداره نیمی از جمعیت جهان هستند، پس توجه به این کشورها بسیار منطقی به نظر میرسید. در دو دهه گذشته، برخی مقاله اولیه من را بهعنوان نوعی تز سرمایهگذاری اشتباه متوجه شدند، درحالیکه برخی دیگر آن را بهعنوان تائید بریکس (با اضافه شدن آفریقای جنوبی در سال 2010) بهعنوان یک گروه سیاسی تفسیر کردند. من هیچگاه اما چنین نیتی نداشتم. برعکس، زمانی که وزرای خارجه روسیه و برزیل ایده ایجاد یک گروه سیاسی رسمی بریک را در سال 2009 مطرح کردند، من با زیر سؤال بردن پیشنهاد آنها؛ هدف ایجاد سازمان را فراتر از یک ژست نمادین دانستم. حالا بریکس اعلام کرده که شش کشور دیگر را به گروه خود اضافه خواهد کرد: آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. من دوباره پرسش خود را مطرح میکنم که هدف از اضافه شدن این کشورها چیست؟ بههرحال، به نظر نمیرسد این تصمیم بر اساس هیچ هدف مشخصی (بهویژه معیار اقتصادی) گرفتهشده باشد. بهعنوانمثال چرا از اندونزی درخواست نشد؟ چرا آرژانتین به گروه اضافه شد و مکزیک نه؟ چرا بهجای اتیوپی، نیجریه به این گروه نپیوست؟ بااینحال با اضافه شدن این شش کشور بهوضوح، قدرت نمادین بریکس رشد خواهد کرد. گروه توانسته از سوءظن کشورهای جنوب جهان مبنی بر اینکه سازمانهای حکمرانی جهانی پس از جنگ جهانی دوم بیشازحد غربی هستند، استفاده کند. این سازمان توانسته خود را بهعنوان صدای جهان نوظهور و درحالتوسعه معرفی کند؛ دستهبندی که البته ایالاتمتحده و اقتصادهای پیشرفته دیگر را مستثنا میکند. تا آنجا که به همگان یادآوری کرده که ساختار نهادهای بینالمللی منعکسکننده تغییرات اقتصادی جهانی در 30 سال گذشته نیست و در این کار موفق هم بوده است.
درست است که ازنظر برابری قدرت خرید، گروه بریکس کمی بزرگتر از گروه هفت است؛ اما ازآنجاکه ارزهای آنها با قیمتهایی بسیار پایینتر از سطح ضمنی PPP معامله میشوند، این گروه در مقایسه با همتای خود در اقتصاد پیشرفته، زمانی که با دلار اسمی فعلی آمریکا اندازهگیری شود، بهطور قابلتوجهی کوچکتر باقی میماند. از سوی دیگر باید این واقعیت را پذیرفت که چین خود را بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان تثبیت کرده است. ازنظر اسمی، تولید ناخالص داخلی این کشور بیش از سه برابر ژاپن و آلمان و حدود 75 درصد آمریکاست. در همین حال، هند بهسرعت در حال رشد و حالا به دنبال آن است که تا پایان این دهه به سومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شود؛ اما هیچکدام از دیگر کشورهای بریکس عملکردی حتی نزدیک به این دو کشور ندارند. برزیل و روسیه همان سهمی از GDP جهانی را دارند که در سال 2001 داشتند و آفریقای جنوبی حتی بزرگترین اقتصاد آفریقا نیست و پشت سر نیجریه قرار دارد.
بدون شک، برخی از اعضای گروه هفت نیز همین وضعیت را دارند. ایتالیا و ژاپن سالهای متمادی است که بهسختی توانستهاند رشد اقتصادی را به ثبت برسانند، بریتانیا هم در این مقوله مشکل داشته است. درست همانطور که چین دو برابر بزرگتر از مجموع سایر کشورهای بریکس است، ایالاتمتحده نیز در حال حاضر از مجموع سایر اعضای گروه هفت اقتصادی بزرگتر دارد. ایالاتمتحده و چین حتی بیشتر از گذشته بر گروههای خود تسلط دارند. آنچه این پویاییها نشان میدهد این است که نه گروه هفت و نه بریکس (گسترشیافته یا غیر آن) برای مقابله با چالشهای جهانی امروز چندان منطقی نیستند و هیچیک نمیتوانند بهتنهایی و بدون دخالت مستقیم و برابر دیگری کار زیادی انجام دهند.
در مورد بریکس، اگر اعضای کلیدی واقعاً در پیگیری اهداف مشترک جدی باشند، این گروه میتواند در حاشیه مؤثرتر باشد؛ اما چین و هند بهندرت بر سر موضوعی به توافق میرسند و با توجه به روابط دوجانبه فعلی آنها هیچکدام از آنها مشتاق به دست آوردن نفوذ بیشتر در نهادهای کلیدی جهانی نیستند مگر اینکه در این موضوع نیز به تعادلی برابر برسند. گفته میشود، اگر چین و هند بتوانند اختلافات مرزی خود را حل کرده و روابط سازنده نزدیکتری ایجاد کنند، هر دو کشور، تجارت جهانی، رشد اقتصادی جهانی و اثربخشی بریکس از این حل اختلاف سود خواهند برد. چین و هند میتوانند در بسیاری از زمینهها و به شیوههایی همکاری کنند که بر دیگر اعضای بریکس و بسیاری دیگر در سراسر جنوب جهانی تأثیری مثبت بگذارد.
2) گروه 20 مؤثرترین مجمع برای حل معضلات جهانی
گروه ۲۰ در اجلاس اخیر خود در دهلی یک بیانیه ۸۳ بندی از رهبران را تأیید کرد که مسائل مختلفی را پوشش میداد؛ از آلودگیهای پلاستیک تا تروریسم. اجماع بین ثروتمندترین کشورهای جهان همواره دشوار است و غیبت شی جینپینگ؛ رهبر چین و ولادیمیر پوتین؛ رئیسجمهور روسیه، انتظارات را پایینتر هم برده بود، اما نارندرا مودی؛ نخستوزیر هند، بیانیه را به مقصد رساند؛ بیانیهای که ازجمله نکات مهمش، پذیرش اتحادیه آفریقایی بهعنوان یک عضو جدید بود.
در گفتوگوهای پیش از نشست ۲۰۲۳ گروه ۲۰، تمرکز بسیاری بر این بود که پوتین و شی تصمیم گرفتند در این نشست شرکت نکنند. ناظران بر این باور بودند که غیبت آنها، اهانتی مستقیم به هند بوده است و درنهایت ریاست هند بر این نشست و نیز اهداف گروه ۲۰ را زیر سایه خواهد برد؛ اما کاپیل شارما؛ مدیر ارشد مرکز جنوب آسیای شورای آتلانتیک، بر این نظر است که در پایان نشست، مشخص بود که اهداف هند از مسیر خارج نشدند و سه زمینه کلیدی هم برای نشست پیدا شد: اجماع، همهشمولی و راهحل. (1) اجماع: جنگ روسیه در اوکراین حضور سنگینی در دوره ریاست هند داشت و کشورهای گروه ۲۰ را دودسته کرده بود. معلوم نبود که چطور درباره این درگیری صحبت خواهد شد و آیا مانع از توافق بر سر یک بیانیه نهایی در گروه ۲۰ خواهد شد یا خیر؛ اما بعد از ۳۰۰ جلسه دوجانبه، ۲۰۰ ساعت مذاکره و ۱۵ پیشنویس، مودی و تیمش توانستند اجماعی برای بندهای مربوط به جنگ روسیه و اوکراین در بیانیه نهایی گروه ۲۰ حاصل کنند. (2) همهشمولی: جایگاه هند، صدای جنوب جهانی بود و بهعنوان بخشی از این جایگاه، هند واردکردن اتحادیه آفریقا بهعنوان عضو دائم گروه ۲۰ را پیش برد. هند همچنین برای اصلاحاتی عمده در نهادهای جهانی از قبیل بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول فشار آورد و کشورها هم با او موافقت کردند. (3) راهحل: هند با موفقیت، برنامه «زیرساخت دیجیتال عمومی» خود را تبلیغ کرد، بهعنوان راهحلی برای همهشمولی در حوزه مالی که از حوزه فناوری میآید و قابلانتقال است. معلوم نیست آیا کشورهای دیگر ظرفیت تکرار برنامه دیجیتال هند را دارند یا نه اما توانسته مخاطبانی پیدا کند که فراتر از سرمایهگذاری و مدیریت مالی ساده است. بیش از ۲۰۰ جلسه در بیش از ۶۰ شهر هند برگزار شد و در اینها، مقامات هند مصمم بودند کاری کنند که موضوع دوره ریاست این کشور، نمایندگی صداهای به حاشیه راندهشده و جنوب جهانی باشد. هند البته بابت حاضر نبودن پوتین و شی ناراحت است، اما موضوع این نشست گروه ۲۰ این نبود که دیپلماسی چگونه اجرا میشده است، بلکه این بود که دیپلماسی را چگونه میتوان اجرا کرد. درنهایت، دیپلماسی هند، تواناییاش را برای مواجهه با اختلافات ژئوپلیتیک جاری و نمایندگی کشورهایی که دهههاست احساس میکردند به حاشیه راندهشدهاند، به نمایش گذاشت.
نشست 2023 گروه ۲۰ نه بهخاطر حاضران و اقداماتشان، بلکه از نظر مایکل شومن؛ کارشناس «مرکز جهانی چین» در شورای آتلانتیک، بهواسطه غایبان در یادها خواهد ماند. غیبت شی، خبر مهم ماجرا بود و بزرگترین سایه را بر روابط جهانی خواهد افکند. تصمیم شی برای حاضر نشدن در جلسه، احتمالاً تلاشی برای بیاعتبار کردن گروه ۲۰ بود؛ بهعنوان انجمنی برای همکاری بینالمللی. این غیبت، نمایانگر مخالفت رو به تشدید او با نظم مستقر جهانی و مقاومتش در مقابل همکاری چندجانبه بود. دست رد شی بر سینه گروه ۲۰، در کنار حضورش در نشست گروه اقتصادی بریکس در ماه اوت با حضور برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی و برنامهریزیها برای سومین نشست «کمربند و جاده» در ماه اکتبر، حاکی از این است که او قصد دارد سازمانهایی جایگزین و رقیب را تبلیغ کند که راحتتر میتواند دستکاری یا کنترلشان کند تا در خدمت منافع جهانی چین باشند. این نشست گروه ۲۰، نمایانگر تسریع رقابت بین چین و دیگر قدرتهای بزرگ برای تأثیرگذاری در جنوب جهانی هم بود. مودی ثابت کرد که دارد به چهره مهمتری در جنوب جهانی تبدیل میشود و در میان کشورهای درحالتوسعه، وزنه تعادلی در مقابل شی است. برنامه شی ظاهراً این است که کشورهای درحالتوسعه را در حمایت از دستور کار ضدآمریکایی چین همراه کند، اما مودی دیدگاهی جایگزین به روابط شمال و جنوب جهانی ارائه میکند که تمرکزش بر بالا بردن صدای کشورهای درحالتوسعه در حکمرانی جهانی است و درعینحال، همزمان، همکاری با غرب، بهجای تقابل. حمایت و فعالیت مودی برای عضویت اتحادیه آفریقا در گروه ۲۰، مانور ژئوپلیتیکال خردمندانهای بود که این گردهمایی را همهشمولتر هم کرد. از این لحاظ، شی بزرگترین بازنده نشست از کار درآمد. با خالی گذاشتن صحنه، او به مودی و بایدن اجازه داد دیدگاهها و نفوذ خودشان را ترویج کنند. بهجای اینکه دست رد شی، نشست را خراب کند، گروه ۲۰ بدون او به مسیرش ادامه داد. رهبران چین به نظر میترسند از سوی ایالاتمتحده و شرکایش «مهار» شوند. شی با کنارکشیدنش، خیلی خوب دارد خودش را مهار میکند. ازاینرو، این نشست، انزوای روبه رشد چین در میان قدرتهای بزرگ جهان را برجسته کرد. بهاینترتیب، این وضعیت میتواند نشانه نگرانکنندهای از این هم باشد که همکاری بینالمللی بر سر مسائل کلیدی از قبیل تغییرات اقلیمی ممکن است از این هم چالشبرانگیزتر شود.
در اجلاس اخیر گروه ۲۰، اهمیت و تابآوریاش را ثابت کرد. از اصلاحات در بانک جهانی تا اضافه کردن اتحادیه آفریقا بهعنوان یک عضو و تا تعهدات مربوط به تغییرات اقلیم، این گروه در مسائلی پیشرفت کرد که بیش از یک سال قبل، پیش کشیده بود. جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده، پای در خلائی گذاشت که شی بر جای گذاشته بود و توافقات زیرساختی تازهای حاصل کرد که هدفشان وصل کردن هند، خاورمیانه و اروپا بود. حتی ریاست ۲۰۲۶ گروه ۲۰ هم به ایالاتمتحده تقدیم شد؛ چیزی که طبق گزارشها بهرغم اعتراض چین اتفاق افتاده است. برای اینکه اما گروه 20 واقعاً در بلندمدت موفق باشد، باید به این سؤال پاسخ داده شود که چین چه میخواهد. در پی تصمیم شی برای حاضر نشدن در نشست گروه ۲۰ هند (اولین غیبت یک رهبر چینی در این نشست)، گمانهزنیهایی در جریان است که نقشآفرینی چین در دوره ریاست برزیل در گروه ۲۰ در سال آینده چگونه خواهد بود؛ دورهای که رسماً از دوشنبه، ۱۱ سپتامبر آغاز شد؛ اما درواقع، جاش لیپسکی؛ مدیر ارشد مرکز ژئواکونومیکس شورای آتلانتیک، بعید میداند که شی در نشست سال آینده رهبران هم نیاید. چرا؟ واردات چین از برزیل شش برابر هند است. هیچکس نمیداند شی چرا در هند حاضر نشد. ممکن است موضوع این باشد که چین در حال تمرکز بر مشکلات داخلی دیده شود، یا شاید علت، رقابت چین و هند بوده است، یا علامتی بزرگتر از این که چین بعد از گسترش بریکس میخواهد رویکردهای چندجانبه چگونه پیش بروند.
در اجلاس اخیر شاهد اعلام کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه - اروپا (IMEC) بودیم، یک شبکه ترانزیتی کشتی به راهآهن که هند و اروپا را از طریق امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اردن و اسرائیل به هم متصل خواهد کرد. این برنامه فقط یک پیروزی برای متحدان ایالاتمتحده در اروپا، برای خاورمیانه و برای هند نیست؛ بلکه ملموسترین تلاش غرب تا امروز برای برقراری تعادل در مقابل سرمایهگذاریهای اقتصادی چین در خلیج [فارس] را هم ارائه میکند. آنهایی که در منطقه همچنان نگران تعهد ایالاتمتحده به خاورمیانه هستند، شاید تأثیر چنین توافقی را کمتر نمایش دهند. میشود که تغییر تصورات از تغییر واقعیت سختتر باشد؛ اما اگر IMEC در سالهای پیش رو بهطور کامل پیادهسازی شود، پتانسیل این را دارد که هر دو را تغییر دهد. این اتفاق را جاناتان پنیکوف؛ مدیر پروژه امنیت خاورمیانه «اسکوکرافت» در برنامه خاورمیانه شورای آتلانتیک، بهعنوان پایان غیررسمی یکی از دورههای پرتنش روابط ایالاتمتحده و عربستان سعودی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هم می بیند. کمی بیش از یک سال قبل، معلوم نبود که رابطه بین واشنگتن و ریاض، پیش از پایان دوره ریاستجمهوری جو بایدن بهبود یابد. مشت به هم کوبیدن دوستانه بایدن و ولیعهد محمد بنسلمان در ژوئیه ۲۰۲۲ هم تأثیر اندکی بر کاهش تنشها داشت. سه ماه بعد، در اکتبر، با تصمیم عربستان سعودی برای کاهش تولید نفت در آستانه انتخابات میاندورهای ایالاتمتحده به نظر میرسید روابط در حال بدتر شدن هم هستند؛ اما همچنان که روابط بین ریاض و پکن بالا میگیرند و همچنان که عربستان سعودی به دنبال آرام کردن تنشها با ایران میرود تا تضمین کند، برنامه «ویژن ۲۰۳۰» ریاض را تهدیدات امنیتی تضعیف نخواهد کرد، تلاشهای تازه ایالاتمتحده برای تعامل با رهبران سعودی هم از راه رسیدهاند. برجستهترین آنها، تلاشها برای توافقی است که منجر به ادامه عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل خواهد شد. این تلاش و مجموعهای از مسیرهای دوجانبه پشتصحنه، درباره مسائلی از قبیل شبکههای G6 و کاوشهای فضایی، همچنان حرکت این رابطه روبهجلو را حفظ کردند، هرچند این حرکت کُند باشد. تمرکز راهبردی ایالاتمتحده همچنان بر چین و جنگ روسیه در اوکراین خواهد ماند؛ اما دولت بایدن بهوضوح و بهدرستی، متوجه این است که نمیتواند با آرزو، خاورمیانه را به لحاظ جغرافیایی کنار بزند. این فقط در IMEC نمود پیدا نمیکند؛ بلکه مثال دیگری هم دارد: مذاکره برای رسیدن به توافق جهت همکاری با عربستان سعودی بر سر لیتیوم و دیگر مواد معدنی در آفریقا. نتیجه اینها ممکن است رویکردی باشد که از وعده بایدن در کارزار ۲۰۲۰ او، بیشتر رئالپالیتیک است؛ اما این رویکردی هم خواهد بود که احتمال بسیار بالاتری برای تأمین منافع اقتصادی و امنیت ملی ایالاتمتحده در سالهای پیش رو دارد.
نشست ۲۰۲۳ گروه ۲۰، بدون شی و پوتین، عملاً همهچیزهایی را که مودی میخواست حاصل کرد، با مصالحههای فراوان. نمونههای آن شامل این موارد هستند: بیانیه اجماعی (که در بخش مربوط به جنگ اوکراین، نام روسیه را نیاورد)، پذیرش اتحادیه آفریقا بهعنوان عضو دائم (قدمی مثبت روبهجلو)، ادامه تلاشها برای رسیدگی به تغییرات اقلیمی (ولی بدون تعهدات محکم به کنار گذاشتن مرحلهای سوختهای فسیلی)، حمایت از تأمین مالی برای کمک به کشورهای درحالتوسعه در مواجهه با تغییرات اقلیمی (اما بدون اهداف قاطع، بهجز اینکه قولهای سال ۲۰۱۰ کشورهای توسعهیافته برای انتقال ۱۰۰ میلیارد دلار در سال به کشورهای درحالتوسعه تا سال ۲۰۲۵ تمدید شد). گروه ۲۰، به دنبال اصلاحات در «بانکهای چندجانبه توسعه» (Multilateral Development Bank) رفت تا کار آنها شامل تأمین بودجه مربوط به مقابله با تغییرات اقلیمی در مأموریتهای اصلیشان هم باشد. این فعلاً شامل هیچ افزایش سرمایهای نمیشود، بلکه موضوع بهینهسازی ترازنامه MDB است تا بتوانند در طول دهه آینده، ۲۰۰ میلیارد دلار بیشتر قرض بدهند. ایده دیگر هم حمایت از بهبود «چارچوب عمومی برای مواجهه با بدهی» است تا ساختاردهی دوباره به بدهی کشورهای کمدرآمد تسهیل شود؛ اما چارچوب عمومی همچنان مبهم مانده است و نقشه راهی نیست که دنباله و جدول زمانی گامهایی را مشخص کند که وقتی کشوری درخواست ساختاردهی دوباره داشته باشد، برداشته خواهند شد. بهعلاوه، چندین ایده ملموس را هم به کار گرفته است که بالقوه مفید خواهند بود، از قبیل ترسیم نقشه زنجیره ارزش جهانی برای کمک به کشورها در شناسایی خطرات، دیجیتال کردن اسناد تجاری برای تسریع تراکنشهای تجاری و توسعه زیرساختهای دیجیتال عمومی برای ارتقای همهشمولی مالی و بهرهوری. هانگ ترن؛ کارشناس مرکز ژئواکونومیک شورای آتلانتیک، براین نظر است که بهطورکلی، خروجی نشست گروه ۲۰، ادعای هند را مبنی بر اینکه صدای جنوب جهانی است، تقویت خواهد کرد؛ هندی که توانست خواستههای کشورهای درحالتوسعه را بیان کند و پیگیر مذاکره با کشورهای درحالتوسعه شود تا نتایجی مفید، اگر نه چشمگیر، حاصل کند. این الگو، الگوی مناسبی برای برزیل و آفریقای جنوبی در دورههای ریاستشان در ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ است.
نتایج نشستهای گروه ۲۰ را به نتایج تحولیاش نمیشناسند؛ بهجز وقتیکه هرازگاهی، فروپاشی اقتصاد جهانی رخ میدهد؛ اما درهرصورت این نشستها، گردهماییای کلیدی برای تعامل سالانه در میان اقتصادهای برتر جهان است. نتایج این نشست اما در حوزه تجارت، قابلاحترام است؛ اما محدود. اجماع بر سر اصلاحات در سازمان تجارت جهانی (WTO)، اتفاق آشنایی است و عملاً هیچ تأثیری بر آنچه در ژنو رخ میدهد، نخواهد گذاشت. ورای این، وزارت بازرگانیهای حاضر در نشست، اهمیت زنجیرههای ارزش جهانی را برجسته کردند؛ اما سخت بشود پیشرفتی واقعی دید وقتی هدف یک گروه دور کردن زنجیرههای ارزش از یکی از اعضای دیگر؛ یعنی چین، است. شفافیت در کمک و تسهیل برنامههای شرکتهای خرد، کوچک و متوسط، پدیده خوشایندی است؛ اما در این حوزه هیچ نتیجهای که بازی را عوض کند در کار نیست. درعینحال، نتایج مربوط به دیجیتال کردن اسناد مربوط به تجارت، میتواند مهم باشد. تسهیل تجارت و دیجیتال کردن اسناد تجاری و روالهای واردات و صادرات، یکی از معدود نقاط روشن فضای روبه تباهی روابط تجاری و مذاکرات تجاری در طول سالیان بوده است. در سال ۲۰۱۴، اعضای سازمان تجارت جهانی توافقی تاریخی را به نتیجه رساندند: توافق تسهیل تجارت (Trade Facilitation Agreement of 2014). مارک لینسکات، دستیار سابق نماینده تجاری آمریکا در امور جنوب و مرکز آسیا، می نویسد که ایده دیجیتالکردنی که هند با تلاش پیش برد، بر پایه آن توافق سازمان تجارت جهانی بنا شده است و بهدنبال این است که آن را از مسیرهایی همکارانه، جلوتر ببرد. اقتصادهای بزرگ جهان، به شکاف و چنددستگی و گروهبندیهای جدید در روابط تجاریشان ادامه میدهند. در چنین شرایطی، تلاشهای گروه ۲۰ برای تسهیل تجارت نشان میدهد که هنوز هم میشود نقطه اشتراکی در کار باشد.
زغالسنگ، در مقایسه با نفت یا گاز طبیعی، سوختی است بهمراتب آلودهتر و با انتشار گازهای گلخانهای بیشتر و مسئول حدود ۴۴ درصد از انتشار گازهای گلخانهای در جهان در سال ۲۰۲۱ بوده است. ازاینرو شاید پیشبینی میشد که بیانیه رسمی نشست گروه ۲۰ بهتفصیل به زغالسنگ خواهد پرداخت. این پیشبینی غلط بود. حساسیت سیاسی زغالسنگ همچنان از آن است که گروه ۲۰ بر سرش به اجماع برسد. سوزاندن زغالسنگ همچنان به شکلی گسترده بهعنوان موضوعی که نقشآفرینی عمدهای در تغییرات اقلیمی دارد، به رسمیت شناخته میشود. همینطور بهعنوان علت بعضی سرطانها و آسم. ارزان، قابلاتکا و دسترسپذیر هم هست. درنتیجه، بسیاری از کشورها آن را بهعنوان شری لازم برای ترکیب تأمین انرژیشان حساب میکنند. بیانیه گروه ۲۰ تنها یک اشاره به زغالسنگ دارد که در آن بیانیه «اهمیت... تسریع تلاشها برای کاهش مرحلهای استفاده بیوقفه از زغالسنگ را، هماهنگ با شرایط ملی و پذیرش نیاز به حمایت به سمت فرایندهای عادلانه انتقالی به رسمیت میشناسد». فراخوان گروه ۲۰ برای «کاهش مرحلهای» استفاده از زغالسنگ، بهجای رویکرد تهاجمیتر «حذف مرحلهای» آن، قابلتوجه است و ادامهای است بر بیانیههای پیشین درباره تغییرات اقلیمی، شامل بیانیه نشست بیستونشم تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد (COP 26) در سال ۲۰۲۱. بهجای تمرکز بر زغالسنگ، هیدروژن، یک بخش کامل را در بیانیه گروه ۲۰ از آن خود کرد؛ اما برجستگی آن در این بیانیه، فراتر از اهمیتش در مبارزه با تغییرات اقلیمی است. جوزف وبستر؛ کارشناس مرکز جهانی انرژی در شورای آتلانتیک، واضح می کند که هیدروژن یک فناوری حیاتی برای کربنزدایی است و نمونههای کاربردی مناسب بسیاری دارد، شامل کاربردهایش برای بخش پالایشگاهها، کود، تولید فولاد، حملونقل، ذخیرهسازی برق بین فصلها و نمونههای بیشتر. لازم است که رهبران جهان درباره هیدروژن و دیگر راههای کربنزدایی صحبت کنند؛ منابع محدود کربنزدایی اغلب برای حذف زغالسنگ و سبز کردن شبکه برق کاربرد بهتری دارند. این بهخصوص برای چین صادق است؛ چینی که مسئول بیش از نیمی از مصرف زغالسنگ در جهان است.
روشنسازکلام
در وهله اول، ممکن است خبر گسترش بریکس و اضافه شدن کشورهای عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی، اتیوپی، مصر و آرژانتین به این گروه خبر خوبی به نظر برسد. یک بریکسپلاس قدرتمند با 11 عضو میتواند نماینده بهتری از اقتصادهای نوظهور جهان باشد و وزنه تعادلی مفیدی علیه هژمونی آمریکا ایجاد کند. دارون عجماوغلو؛ اقتصاددان، اما در مقالۀ اخیر تاکید می کند که باوجوداین، از بسیاری جهات، اعلام بریکس مبنی بر اضافه شدن اعضای جدید نشاندهنده یک فرصت ازدسترفته بزرگ است. جهان به این موضوع نیاز ندارد که کشورهای بیشتری تحت سیطره روسیه و چین قرار بگیرند یا برای مقابله با ایالاتمتحده متحد شوند. جهان در حال حاضر به یک گروهبندی سوم مستقل واقعی برای ایجاد یک وزنه تعادل در برابر محور چین-روسیه و قدرت ایالاتمتحده نیاز دارد. به این دلیل که گسترش تنها شامل کشورهایی شده که در حال حاضر رابطه دوستانهای با چین دارند، بریکسپلاس تنها بهعنوان ابزار دیپلماسی دیگری برای چین عمل خواهد کرد و بهجای نمایندگی از منافع اقتصادهای نوظهور، امکان مشارکت بیشتر چین را در این کشورها فراهم میکند. البته بهاحتمالزیاد این موضوع به ضرر کارگران و مردم آن کشورها تمام خواهد شد؛ چراکه سرمایهگذاران خارجی چینی تمایل دارند فساد، کاهش شفافیت و مگاپروژههای بیفایدهای را که با وامهای سنگین تأمین مالی میشوند، تحمل یا حتی تشویق کنند. علاوه بر این، اضافه شدن عربستان سعودی، مصر، ایران، اتیوپی و امارات، بریکس را به یک جامعه غیردموکراتیکتر تبدیل خواهد کرد. بااینحال، دموکراسی در صدر فهرست نهادهایی قرار دارد که اقتصادهای نوظهور برای اطمینان از موفقیت اقتصادی و اجتماعی آینده خود بیشتر به آن نیاز دارند.
در پژوهشی که دارون عجماوغلو اظهار می دارد که به همراه سورش نایدو، پاسکال راسترپو و جیمز رابینسون انجام داده ثابت شده است که از منظر تاریخی دموکراسیسازی موجب میشود تا کشورها طی پنج تا 10 سال به رشد اقتصادی سریعتری دست پیدا کنند. موضوعی که ناشی از افزایش سرمایهگذاری در آموزش، سلامت و دیگر خدمات عمومی است. در مقابل، به نظر میرسد تعامل با چینیها به ممانعت از دموکراسی و حتی دامن زدن به اقتدارگرایی منجر خواهد شد. با توجه به اینکه بسیاری از کشورهای نوظهور با بحران دموکراسی مواجهاند و روزبهروز بر تعداد کشورهایی که تضعیف نهادهای دموکراسی را تجربه میکنند افزوده میشود، بریکسپلاس جدید همانند تهدیدی است که میتواند بر آتش این مسئله بیفزاید.
همچنان یک مسئله بزرگ ازنظر جیم اونیل؛ اقتصاددان و مدیرعامل سابق گلدمنساکس، سلطه دلار آمریکا بر اقتصاد جهانی است. وابستگی جهان تا این حد به دلار و درنتیجه به سیاست پولی فدرال رزرو ایالاتمتحده چندان سالم نیست. معرفی یورو میتوانست سلطه دلار را کاهش دهد اگر کشورهای عضو منطقه یورو موافقت میکردند که ابزارهای مالی خود را بهاندازهای نقد و بزرگ کنند که برای بقیه جهان جذاب باشد. بهطور مشابه، اگر هر یک از کشورهای بریکس؛ بهویژه چین و هند، اصلاحات مالی قابلتوجهی را برای دستیابی به آن هدف انجام میدادند، تقریباً بهطورقطع ارزهای آنها بهطور گستردهای مورداستفاده قرار میگرفت. اگر آنها اما همچنان به شکایت از دلار و تفکر انتزاعی در مورد ارز مشترک بریکس محدود شوند، بعید است که دستاوردهای زیادی داشته باشند.
اکنونکه رقابت میان چین و ایالاتمتحده در حال تشدید شدن است؛ و بهطور بالقوه نظم جهانی را تغییر میدهد، اقتصادهای نوظهور بهطور فزایندهای به صدای مستقل خود نیاز دارند. بههرحال، بعید است که با بدتر شدن روابط میان ایالاتمتحده و چین و کاهش تجارت دوجانبه و جریانهای مالی میان این دو ابرقدرت، منافع آنها تأمین شود. به همین ترتیب، اقتصادهای نوظهور باید بتوانند بر آینده هوش مصنوعی و سایر فناوریهای دیجیتالی که بهسرعت در حال تکامل هستند، تأثیر بگذارند. حتی اگر شور و شوق فعلی در مورد ابزارهای مولد هوش مصنوعی (مانند ChatGPT) بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته باشد، پیشرفتهای سریع در هوش مصنوعی و سایر فناوریهای ارتباطی همچنان در کوتاهمدت محتمل است و این موارد بر همه کشورها تأثیر گذاشته و تقسیمکار جهانی را بازسازی میکند. این فناوریها میتوانند اثرات منفی شگرفی روی کارگران بهویژه در جهان نوظهور داشته باشند، بهخصوص در کشورهایی نظیر هند که در حال حاضر خدمات اداری مختلفی را صادر میکنند. درنهایت هر دو گروه کارگران یقهسفید و یقهآبی در سراسر جهان ممکن است نه با نیروی کار گرانقیمت و تحصیلات عالی در کشورهای ثروتمند، بلکه با نرمافزار، ماشینآلات و روباتیک پیشرفته مبتنی بر هوش مصنوعی رقابت کنند. فناوریهای مشابه همچنین احتمالاً در بسیاری از کشورها ساختار سیاسی را بازسازی میکنند؛ زیرا رسانههای اجتماعی و اطلاعات نادرست مبتنی بر هوش مصنوعی (ازجمله جعل عمیق (Deep Fake) و سایر فناوریهای دستکاری) بهطور فزایندهای بر افکار عمومی و سیاستهای انتخاباتی تأثیر میگذارند. بیشتر اقتصادهای درحالتوسعه و نوظهور، نهادهای حمایتی لازم را برای نظارت و ایجاد حفاظ در برابر چنین اختلالاتی ندارند. علاوه بر این، تکنولوژیهای جدید بهطور بیسابقهای به دولتها ابزارهای قدرتمندی برای نظارت بر جمعیت و سرکوب مخالفان خود میدهد. رژیمهای خودکامه در حال حاضر این تکنولوژیها و تکنیکها را با یکدیگر به اشتراک میگذارند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که تکنولوژی نظارتی چین بهسرعت به دیگر کشورهای غیردموکراتیک صادر شده و شرکت هوآوی بهتنهایی چنین تجهیزاتی را به 50 کشور صادر کرده است.
در شرایط فعلی، آینده فناوریهای مختلف عمدتاً از سوی مقامات چینی، غولهای فناوری ایالاتمتحده (با درجه محدودی از نظارت) و بهطور فزایندهای قوانین اتحادیه اروپا شکل میگیرد. هیچیک از این قطبها منعکسکننده منافع جهان در حال ظهور و همچنین بریکسپلاس که بهاحتمالزیاد همراستا با خواسته چین حرکت خواهد کرد، نخواهد بود. عجم اوغلو معتقد است که انتخاب محدود خود چین از اعضای جدید البته ممکن است فرصتی برای ظهور یک جایگزین امیدوارکننده برای بریکسپلاس ایجاد کرده باشد. سایر اقتصادهای نوظهور بزرگ مانند اندونزی، ترکیه، مکزیک، کلمبیا، مالزی، نیجریه، بنگلادش و کنیا میتوانند یک بلوک واقعاً مستقل تشکیل دهند، با این امید که درنهایت آرژانتین، برزیل، هند و آفریقای جنوبی را برای پیوستن به خود جذب کنند. اگرچه هر یک از این کشورها اخیراً مشکلات خاص خود را با فرآیندهای دموکراتیک داشتهاند، اما تجربه آنها در مورد دموکراسی، همراه با اندازه اقتصادی آنها، زمینههای مشترکی را به آنها میدهد. حتی بیشتر از این، آنها میتوانند بهصورت جمعی استقلال خود را از چین و آمریکا اعلام کنند و در بحث درباره آینده جهانیشدن و فناوری همان صدایی باشند که جهان نوظهور واقعاً به آن نیاز دارد. چنین انتخابهایی بسیار مهمتر از آن است که به رقبای ژئوپلیتیک امروزی واگذار شود.