گزیده جستار: «ژئواستراتژی رقابت چین و آمریکا در خاورمیانه» را تحولات اخیر کلیدواژۀ «ژئواکونومی انرژی» به جهت تغییر اهمیت منابع نفتی و گاز این منطقه برای این دو کشور تبیین میکند.
اين نوشتار در تاريخ بیستوششم آذرماه ۱۴۰۱ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
ژئواستراتژی چین و آمریکا در عربستان
«همهجانبه بودن بهجای غیرمتعهد بودنِ» آتیِ دولتهای کوچک و متوسط بر تصمیمگیری قدرتهای بزرگ تأثیر میگذارد. در آینده، همسویی همهجانبه بهعنوان محافظی در برابر غیرقابلپیشبینی بودن رفتار قدرتهای بزرگ عمل میکند. این پوشش بهوضوح در خاورمیانه دیده میشود؛ جایی که آینده تعامل ایالاتمتحده و چین نامشخص است. عربستان سعودی مدتها متحد نزدیک ایالاتمتحده بوده است؛ اما روابط این کشور با چین بهسرعت در حال تقویت است و روابطی را که زمانی عمدتاً مبتنی بر نفت بود، به روابط پیچیدهتری تبدیل کرده است که شامل فروش تسلیحات، انتقال فناوری و پروژههای زیربنایی میشود. مائو نینگ؛ سخنگوی وزارت خارجه چین روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت: «این بزرگترین و بالاترین سطح دیپلماتیک بین چین و جهان عرب از زمان تأسیس جمهوری خلق چین خواهد بود. اینیک نقطه عطف دورانساز در تاریخ روابط چین و اعراب خواهد بود».
کاخ الیمامه ریاض از ۷ تا ۹ دسامبر 2022 (16 تا 18 آذر 1401) میزبان رئیسجمهور چین برای حضور در سه اجلاس پکن و ریاض، چین و شورای همکاری خلیج همیشه فارس همچنین چین و سران عربی بود تا «ژئواکونومی انرژی» را محور دیدارها با شِی جینپینگ قرار دهد. این پنجمین باری است که یک رئیسجمهور چین به عربستان میرود. اولین بار یانگ زمین بود که در سال ۱۹۹۹ به عربستان رفت. از زمان شروع همهگیری کووید-۱۹، رئیسجمهور شِی تنها یکبار چین را ترک کرده است تا در سپتامبر ۲۰۲۲ از قزاقستان و ازبکستان بازدید کند. سفر دوم برنامهریزی شد، زمانی که شِی برای دیدار با همتایان سعودی خود در ریاض فرود آمد. به مناسبت سفر شِی، عربستان سعودی تصمیم گرفت میزبان نخستین نشست چین و اعراب باشد که در ۹ دسامبر برگزار شد. استقبال گرم دربار سعودی از هیئت چینی در اوج سردی روابط پادشاهی عربستان با ایالاتمتحده پس از جنجالها بر سر کاهش تولید نفت اوپکپلاس در ماه نوامبر 2022، نقطه عطفی در روابط سعودی با آمریکا و ژئواستراتژی رقابت پکن و واشنگتن در خاورمیانه به شمار میرود. دهبرابر شدن تجارت بین چین و دولتهای عربی در کمتر از دودهه نشاندهنده خیزش چین در قالب ابتکار یک کمربند و یک راه (راه ابریشم نوین) و حضور در آبراهههای بینالمللی است و پکن کاهش تمرکز نظامی ایالاتمتحده بر خاورمیانه را فرصت مغتنمی برای حضور مؤثرتر در منطقه و تکمیل همکاریهای چندجانبه با بازیگران عرب متحد آمریکا ارزیابی میکند. در این میان، عربستان سعودی که در قالب سند چشمانداز ۲۰۳۰ به دنبال تنوعبخشی به اقتصاد خود است، حضور چین را فرصتی برای رهایی از اعتیاد به نفت و همچنین توازن در سیاست خارجی و راهبردهای نظامی- دفاعی خود میبیند و بنا دارد در قالب موافقتنامه همکاری جامع استراتژیک زمینههای بهرهمندی از پویاییهای قدرت در نظام پرآشوب بینالملل را تحقق بخشد.
1) ژئواستراتژی چین در عربستان
انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیسجمهور امارات متحده عربی، در یک سخنرانی عمومی در اوایل 2022 گفت: «هژمونی امروز آمریکا بر نظم بینالملل، به نظر من ادامه نخواهد یافت. چین به یک بازیگر مرکزی اقتصادی، یک بازیگر مرکزی فناوری و یک بازیگر سیاسی بسیار مهم تبدیلشده است».
محمدحسین باقی می نویسد که چینِ دورۀ شِی جایگاه دومین قدرت اقتصادی دنیا را با ۱۴ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی به دست آورده، بدیهی است که برای تأمین و تضمین انرژی موردنیاز خود به منابع نفتی کشورهای نفتخیز چشم بدوزد تا احتمالاً در شرایط بحران، بدون دغدغه و با فراغ بال بتواند موتور محرکه اقتصاد چین را به حرکت اندازد. اکنون جهان به این باور رسیده است که اگر رشد اقتصادی «کارخانۀ جهان» آهسته یا متوقف شود، جهان دچار بحران اقتصادی خواهد شد. در همین راستا، عربستان جایگاه ویژهای در نگاه سیاستگذاران چینی دارد. چین در روابط خارجی خود هیچ محدودیتی قائل نیست. آنها با برداشتن عینک «امنیت» و «ایدئولوژی» و محور قرار دادن «اقتصاد»، از پتانسیل تمام بازیگران برای توسعه خویش استفاده میکنند: از اسرائیل گرفته تا کشورهای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و از اروپا و آمریکا تا قلب آفریقا و تا خاورمیانه عربی. از کوچکترین کشورها تا بزرگترین کشورها از دید تیزبین چینیها در نمیرود. در قاموس چینیها، عربستان (در کنار امارات) حلقه زنجیری است که میتوان از طریق او با سایر کشورهای عربی ارتباط برقرار کرد. بر اساس این نگاه و با توجه به اینکه تقریباً ۸۰ درصد نفت چین از خاورمیانه تأمین میشود، بهبود رابطه با «برادر بزرگتر اعراب» میتواند رابطه چینیها با دیگر کشورهای عربی را تسهیل کند. رابطه با عربستان آنجا قویتر میشود که دریابیم چینیها حدود ۱۸ درصد از نفت خود را از عربستان تأمین میکنند. تجارت بین دو کشور نیز در سال ۲۰۲۱ بیش از ۸۰ میلیارد دلار بود و شرکتهای چینی از سال ۲۰۰۵ تاکنون حدود ۳۶ میلیارد دلار قرارداد با طرفهای سعودی منعقد کردهاند. برخی تحلیلگران از نقش جدید خاورمیانهای چین با عنوان «خیزش چین در خاورمیانه» نام میبرند و میافزایند این کشور علاوه بر برقراری روابط تجاری با کشورهایی مانند امارات و عربستان به دنبال ارائه کمک مالی به کشورهای خاورمیانهای و آفریقایی هم هست. چنین بود که رئیسجمهوری چین در جمع نمایندگان ۲۱ کشور عرب در پکن (در سال ۲۰۱۸) اعلام کرد این کشور متعهد شده است ۲۰ میلیارد دلار به شکل وام و ۱۰۶ میلیون دلار را به شکل کمک مالی، برای رشد اقتصاد غیرنفتی به مجموعه کشورهای عرب خاورمیانه اختصاص دهد.
سفر رئیسجمهور چین و هیئت بزرگ همراهش به عربستان سعودی رویدادی بزرگ و تاریخی است و در سالهای آینده شاهد تحولات آن در سطوح مختلف خواهیم بود. فهم میزبانی سطح بالای عربستان سعودی از رئیسجمهور چین و پرواز اژدهای زرد بر فراز صحرا با انعکاسهای گسترده در فضاهای عمومی، فکری و رسانهای را کامران کرمی ریشه در دو اظهارنظر تاریخی از دو شاهزاده ارشد سعودی در اوایل قرن بیستویکم میداند که پیشران حرکت پادشاهی در گرایش به سمت شرق و ایجاد موازنه در برابر ایالاتمتحده بوده است. اظهارنظر اول مربوط به سعودالفیصل؛ وزیر خارجه فقید عربستان، در سال ۲۰۰۴ است که در جریان یک مصاحبه گفت که رابطه ایالاتمتحده و سعودی یک ازدواج اسلامی بوده که در آن داشتن چهار همسر مجاز است. اظهارنظر دوم سال ۲۰۰۶ از سوی ترکیالفیصل؛ سفیر وقت عربستان در آمریکا، مطرح شد که در پاسخ به سؤال خبرنگاری که از وی پرسید: آیا چین دوست بهتری از آمریکا برای پادشاهی است، گفت: «لزوماً دوست بهتری نیست، اما یک دوست کمتر پیچیده است». این دو دیدگاه مبتنی بر دو گزاره کلیدی است که الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان را دستخوش تحول ساخته است. گزاره اول، واقعیت خیزش چین در نظام بینالملل در حال تغییر و گزاره دوم ضرورت ایجاد تعادل در روابط با ایالاتمتحده آمریکا بهعنوان متحد سنتی است. در این مسیر، ریاض تمایلی به اجازه ایالاتمتحده برای کنترل اتحادهای خود ندارد. همان مسیری که سالها پیش گریگوری گاوس؛ استاد دانشگاه ورمونت، آن را در قالب «وابستگی متقابل نامتقارن» از ایالاتمتحده چارچوببندی کرد. چارچوبی که عربستان را نه یک کشور سرسپرده بر مبنای وابستگی صرف به ایالاتمتحده، بلکه بازیگری که بارها در عرصههای مختلف مربوط به تولید نفت، حمایت از اسلامگرایان سلفی و نزدیکی به رقبای آمریکا، راهبرد دنبالهروی را کنار گذاشته و جلوههای موازنه سخت و نرم را به نمایش گذاشته است.
با این تقارب چین و سعودی، عبدالرحمن الراشد؛ سردبیر سابق الشرقالاوسط، با کسانی که آن را با چرخش مصر عبدالناصر از رابطه با واشنگتن به سمت مسکو مقایسه میکنند، موافق نیست. تاریخ متفاوت است و مفهوم مدیریت روابط در مورد سعودی با چین تغییر کرده و انگیزه آن اقتصادی است. چین، عربستان سعودی را بهعنوان منبع اصلی انرژی خود برای حدود یک ربع قرن آینده حتی با رشد سایر جایگزینهای انرژی میبیند؛ زیرا کشورهای تولیدکننده کمی وجود دارند که واجد شرایط ادامه بهعنوان تأمینکننده در بازارهای اصلی باشند. بعد از سفر رئیسجمهور چین به ریاض و سه اجلاس سران، حرفهای زیادی زده خواهد شد. این بهعنوان خیانت به رابطه با واشنگتن و انتقال به اردوگاه دیگر تصویر خواهد شد. به نظر نمیرسد، رابطه با پکن به ضرر واشنگتن باشد، زیرا این نه یک پروژه سیاسی است و نه یک اتحاد نظامی. انگیزههای اقتصادی روشن است و روابط دوجانبه برای هر دو طرف موجب اطمینان خاطر است. پکن یک رژیم باثبات و شریکی است که میتوان مواضعش را برای سالهای طولانی پیشبینی و روی آن برنامهریزی کرد. برخلاف آن، روابط واشنگتن با جهان با اختلافات شدید داخلی بر سر سیاست خارجی آن در نوسان است. پکن بر دوش شرکای خودخواسته و انتظارات سیاسی نمیگذارد و از دخالت در اداره امور این کشورها دوری میگزیند. واشنگتن خود را با قدرت نظامی کوبنده در حاشیه جغرافیایی منطقه از چین متمایز میکند، درحالیکه چینیها میخواهند با سعودیها و ایرانیها تجارت کنند و از تعهد حفاظت از بازارها یا گذرگاهها، حداقل در مرحله کنونی اجتناب میکنند که بار بزرگی بر دوش کشورهای منطقه است. به همین ترتیب سیاست روابط عربستان سعودی با آمریکا را میتوان از طریق منافع دو کشور دنبال کرد؛ آمریکا واردکننده عمده نفت بود و حفاظت از مناطق و گذرگاههای آن هسته اصلی سیاست عالی آن کشور بود. آمریکا از زمان کشف نفت صخرهای شیل، دیگر واردکننده مهمی نیست و امروز میتواند بهراحتی جایگزینی برای نفت سعودی در بازار بیابد. از سوی دیگر، چین با بیش از ۳میلیون بشکه در روز به بزرگترین واردکننده نفت از سعودی و حوزه خلیجفارس تبدیلشده است. سیاست در عمل از منافع اقتصادی تبعیت میکند. واشنگتن با کاهش خرید خود تعهدات قبلی خود را در منطقه کاهش داده و به سایر بازارها در شرق و جنوب آسیا توجه بیشتری کرده است. چین فعالیت تجاری خود را در خاورمیانه افزایش داده و آینده چینیها در اینجا با رشد اقتصاد و نیاز به منابع انرژی و بازارهای بیشتر برای محصولاتش بزرگتر است. بهطور خلاصه، منافع تجاری، سیاست را هدایت میکنند، بهویژه اینکه امروز بیش از هرزمان دیگری واقعگرایی مشخصه دولت سعودی است. ایالاتمتحده همچنان خواهان حفظ روابط متمایز با بازارهای اصلی منطقه مانند بازارهای خلیجفارس و حضور در همان مناطق مهم برای چین در چارچوب رقابت بینالمللی است. بعید است ریاض در حال ورود به ائتلافها یا درگیریهای بینالمللی باشد. عربستان با در پیش گرفتن پروژه چشمانداز ۲۰۳۰ میخواهد در به روی بازارهای جهانی و مشارکتهای متعدد بازبماند.
اهداف چین و اعراب در بسیاری از زمینهها همسو است و این اجلاس همافزاییهای جدیدی را ایجاد میکند. زنو لئوني؛ محقق دپارتمان مطالعات دفاعي كينگ كالج لندن، در مورد این همافزاییها می نویسد که تلاشهای چین برای بینالمللی کردن یوآن یک شریک جذاب در ریاض دارد. پکن بیش از ۲۵ درصد از صادرات نفت پادشاهی را خریداری میکند و اگر این معاملات به یوآن قیمتگذاری شود، نفت عربستان میتواند به «رنمینبی» (سیستم پولی چین که در سال ۱۹۴۸ معرفی شد) چین کمک کند تا جایگاه خود را بهعنوان یک ارز جهانی تقویت کند. علاوه بر این، چنین اقدامی میتواند سابقهای ایجاد کند و سایر کشورهای نفتخیز را وادارد که از این روند پیروی و صادرات خود را به یوآن قیمتگذاری کنند. بااینحال مهم است که به این سناریوها بااحتیاط نگاه کرد. دلار مدتهاست که ارز پیشفرض برای بازار انرژی بوده است و عربستان سعودی از سال ۱۹۷۴ و پس از توافق با دولت نیکسون که فرمولی را ایجاد کرد که بهطور گسترده بهعنوان معامله «نفت برای امنیت» شناخته میشود، از آن استفاده میکند. در ۶ سال گذشته گفتوگو درباره قراردادهای نفتی با قیمت یوآن بین پکن و ریاض گاهگاهی انجامشده است و این سفر میتواند بستری برای گفتوگوهای متمرکز جدید فراهم کند. چینیها همچنین به دنبال جلب اعتماد کشورهای خاورمیانه هستند تا در فردای خروج احتمالی آمریکا، منطقه دچار خلأ قدرت نشود و درعینحال، بتوانند منافع نفتی خود را تأمین کنند. گسترش بریکس؛ گروهبندی اقتصادهای نوظهور جهان شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، قلمرو دیگری است که اهداف شورای همکاری خلیجفارس بهوضوح با منافع آن مطابقت دارد. هم عربستان سعودی و هم امارات متحده عربی علاقه خود را برای پیوستن به این اتحادیه ابراز کردهاند. تنوعبخشی به اقتصادهای نفتی خلیجفارس بخش دیگری از گفتوگوهای روی میز است. حوزههای کلیدی این فرآیند؛ بخش دریایی با ساخت زیرساختهای بندری و توسعه یک بخش قوی با فناوری پیشرفته است. ابتکار کمربند و جاده چین، با فرصتهای زیرساختی و فناوری، موقعیت خوبی برای کمک به خلیجفارس برای درمان «اعتیاد به نفت» دارد. فناوری نسل پنجم اینترنت چین برای کمک به اماراتیها و سعودیها برای توسعه پورتهای هوشمند و افزایش کارایی عملیاتی کلیدی است. در ابوظبی، شرکت برق هوشمند چینی NWTN در حال ساخت تأسیسات خودروهای الکتریکی است. نشست چین و اعراب در حالی برگزار شد که روابط واشنگتن و ریاض وخیمتر شده است. تصمیم اخیر پادشاهی برای کاهش تولید نفت و افزایش قیمت نفت خام تا حد زیادی در ایالاتمتحده بهعنوان یک سیلی بهصورت یک متحد دیرینه تلقی شد. اینکه ریاض میزبان نشست چین و اعراب است، پیامی ظریف به آمریکاییها میفرستد: عربستان سعودی بهوضوح قصد دارد مسیر مستقلتری را در تصمیمگیری خود در پیش بگیرد.
خبرگزاری رسمی عربستان سعودی گزارش داد که ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی و شِی جینپینگ با یکدیگر دیدار کردند و بدون ارائه جزئیات بیشتر گفت یک «موافقتنامه همکاری جامع استراتژیک» (Comprehensive Strategic Partnership Agreement) را امضا کردند. به گزارش خبرگزاری چینی شینهوا، بر اساس این توافق، دو طرف توافق کردند که هر دو سال یکبار دیدارهایی بین سران کشورهای خود برگزار کنند. پکن همچنین موافقت کرده است که عربستان سعودی را بهعنوان مقصد سفرهای گروهی و گسترش مبادلات فرهنگی و مردم به مردم معرفی کند. در گزارش خبرگزاری عربستان سعودی آمده است، دیگر پیمانهایی که در جریان این سفر دولتی توسط مقامات امضا شد، شامل یادداشت تفاهم درباره انرژی هیدروژن و «طرح همسویی» بین ابتکار کمربند و جاده چین و برنامه تنوع اقتصادی عربستان سعودی بود. ۳۴ قرارداد در زمینههایی ازجمله فناوری اطلاعات، ژنتیک، معدن، انرژی هیدروژنی و تولید امضا کردند.
گفتوگوها درباره توافقنامه تجارت آزاد بین شورای همکاری خلیجفارس و چین راهی طولانی و پر از دستانداز را طی کرده است. شروع این گفتوگوها از اوایل سال ۲۰۰۴ بود، اما در سال ۲۰۰۹ به حالت تعلیق درآمد و مجدداً در سال ۲۰۱۶ از سر گرفته شد، اما در سال ۲۰۱۷، زمانی که اختلافات داخلی شورای همکاری با بحران دیپلماتیک قطر به اوج رسید، دوباره متوقف شد. در سال ۲۰۲۱ اما پادشاهیهای خلیجفارس روابط خود را احیا کردند و دوباره بهعنوان یک بلوک کار خود را آغاز کردند. در حال حاضر، رهبران چین و شورای همکاری خلیجفارس این موضوع را پنهان نمیکنند و به نظر میرسد بالاخره زمان برای یک قرارداد آزاد تجاری چین و شورای همکاری خلیجفارس فرارسیدهاست. این موضوع احتمالاً منافع متقابل قابلتوجهی را به همراه خواهد داشت. در سال ۲۰۲۰، انتظار میرفت که چین با تجارت دوجانبه به ارزش ۴/ ۱۶۱ میلیارد دلار، جایگزین اتحادیه اروپا بهعنوان بزرگترین شریک تجاری شورای همکاری خلیجفارس شود. جان كالابرس؛ استاد دانشگاه واشنگتن ديسي، متذکر می شود که نشست ماه سپتامبر 2022 بین وانگ یی؛ وزیر امور خارجه چین و همتایان خود در شورای همکاری خلیجفارس حاکی از همین تلاش برای دستیابی به توافقنامه تجارت آزاد چین و شورای همکاری خلیجفارس بود که مدتها مذاکره شده بود.
2) ژئواستراتژی آمریکا در عربستان
در همین سفر، هوآوی؛ شرکت مخابراتی که هدف تحریمهای آمریکا قرارگرفته است، یادداشت تفاهمی را با یکی از وزارتخانههای دولت عربستان سعودی امضا کرده است؛ بهگونهای که هوآوی میتواند یک مرکز داده در این کشور بسازد. در کنفرانسی که ماه گذشته در بحرین برگزار شد، برت مکگورک، مقام ارشد شورای امنیت ملی ایالاتمتحده در خاورمیانه، هشدار داد که «مشارکتهای خاص» با چین «محدودیتی» برای آنچه ایالاتمتحده میتواند به متحدان خود ارائه دهد، ایجاد خواهد کرد. درحالیکه ولیعهد عربستان سعودی از این سفر بهعنوان یک «عصر جدید» یادکرده است کاخ سفید نسبت به «نفوذی که چین در تلاش برای رشد خود در سراسر جهان است» هشدار داد و اهداف آن را «برای حفظ نظم مبتنی بر قوانین بینالمللی» نامساعد خواند.
دیدگاه سیاهوسفید دولت بایدن نسبت به انگیزههای عربستان سعودی با دیدگاه گستردهتر آن نسبت به شرکا و متحدان آن همخوانی دارد. از زمان روی کار آمدن دموکراتها، بایدن غالباً با دیدگاهی دوگانه از نظم بینالملل داشته است: «رقابت دموکراسیها و خودکامهها». طبق گزارش استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۲، کاخ سفید تمایل دارد تصمیمات شرکای خود را آزمونی برای وفاداری به ایالاتمتحده تلقی کند. این دیدگاهی است که بسیاری از شرکای ایالاتمتحده با آن موافق نیستند. برای اکثر آنها روشن نیست که همسویی پایدار با روسیه، چین یا حتی ایالاتمتحده یک گزینه قطعی باشد. مسکو و پکن مشتریانی دارند؛ اما متحدانی ندارند. در همین حال، ایالاتمتحده در حال گذراندن دورهای از نوسان در اولویتهای بینالمللی است و به شرکای خود اطمینان کمی میدهد که مناطق یا موضوعاتی که امروز واشنگتن بر آن تمرکز میکند، فردا توجه این کشور را به خود جلب خواهد کرد یا خیر. درنتیجه، تعداد فزایندهای از شرکای ایالاتمتحده به دنبال اجتناب از انتخاب طرفها و حفظ روابط با تمام قدرتهای بزرگ در یکزمان هستند.
مایکل سینگ؛ عضو ارشد موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک، بر این نظر است که با اتخاذ چنین رویکردی، کشورهایی مثل ترکیه و عربستان سعودی به دنبال به حداقل رساندن هزینهها و به حداکثر رساندن منافع رقابت قدرتهای بزرگ هستند. با افزایش رقابت بین قدرتهای بزرگ، دولتهای کوچک و متوسط بهطور فزایندهای خود را در معرض خواستههای رقیب قرار میدهند؛ مانند درخواست چین برای حمایت از سیاستهای این کشور در قبال هنگکنگ و تایوان یا فشارهای ایالاتمتحده برای اجتناب از سرمایهگذاری در زیرساختهای چینی و فناوری نسل پنجم اینترنت. مطمئناً چنین پوششی میتواند هزینههایی هم داشته باشد. خرید سامانه دفاع هوایی اِس-400 روسیه توسط ترکیه در سال ۲۰۱۷ در تضاد با وضعیت این کشور بهعنوان عضو ناتو، به اخراج ترکیه از برنامه جتهای جنگنده اف-35 منجر شد. بیمیلی امارات متحده عربی به محدود کردن روابط امنیتی و تکنولوژیکی خود با پکن باعث شد تا قرارداد برنامهریزیشده اف-35 با ایالاتمتحده شکست بخورد. مایکل سینگ؛ پیشنهاد می کند که ایالاتمتحده بهجای تمرکز بر مجامع گسترده و چند موضوعی، مانند گروه بیست یا اجلاس سران دموکراسیها، باید به دنبال ایجاد و تقویت مشارکتهای کوچکتر دولتها با برنامههای متمرکزتر باشد. چنین ائتلافهایی میتوانند منافع دوجانبه با اولویت بالا ازجمله در حوزههای امنیت و سرمایهگذاری زیرساختی را بهپیش ببرند. همچنین چنین گروهبندیهایی میتوانند بهعنوان وزنهای مؤثر در برابر نفوذ چین عمل کنند، بدون اینکه نیازی به هدف قرار دادن صریح پکن داشته باشند. درنتیجه این امر هزینه احتمالی مشارکت شرکا را کاهش میدهد. بهعنوانمثال، ابتکار گروه متشکل از کشورهای هند، اسرائیل، امارات و ایالاتمتحده (I2U2 Group) که هنوز در حال شکلیابی است، چشمانداز سرمایهگذاری بیشتر هند را در خاورمیانه افزایش میدهد و گزینه سومی را به کشورهای منطقه ارائه میدهد که صرفاً انتخاب بین ایالاتمتحده و چین نباشد. سیاستگذاران ایالاتمتحده تنها زمانی میتوانند از شرکا انتظار تجدیدنظر داشته باشند که چشماندازی واقعبینانه در میان باشد که آمریکا و متحدان به آن ملحق خواهند شد و واشنگتن آماده است در صورت عدمپذیرش، هزینههایی را اعمال کند. مایکل سینگ تصریح می کند که درنهایت، ایالاتمتحده باید به دنبال ایجاد مشارکتهای پایدار و بلندمدت حتی با شرکای غیردموکراتیک باشد. در انجام این کار، باید نگرانیهای اصلی مانند مقابله با نفوذ روسیه و چین در اولویت قرار گیرد. مقامات ایالاتمتحده ازجمله کالین کال، معاون وزیر دفاع در امور سیاسی اخیراً چین را متهم کردهاند که تنها بر اساس منافع محدود، معاملاتی، تجاری و ژئوپلیتیکی خود، روابط را دنبال میکند؛ اما در خاورمیانه و مناطق دیگر، پیشفرض اکثر شرکای ایالاتمتحده این است که واشنگتن نیز منفعتطلب و معاملهگر است. اگر ایالاتمتحده مایل به ایجاد چنین روابط بلندمدتی است، باید روشن کند که مزایای آینده واقعاً درراه است. بااینحال، در سراسر پایتختهای خاورمیانه، اطمینان چندانی وجود ندارد که پذیرش درخواستهای ایالاتمتحده آنها را از بحران در روابط دوجانبه در امان میدارد یا باعث توجه به نظرات آنها در واشنگتن خواهد شد. این نشاندهنده معمایی برای ایالاتمتحده در مکانهایی مانند خاورمیانه است که توجه آمریکا رو به کاهش است. سینگ معتقد است زمانی که ایالاتمتحده اولویتهای خود را از منطقهای دور میکند، سیاستگذاران توجه کمتری به «مدیریت مشارکتهای کلیدی» پیدا میکنند. باوجود دیدگاه دولت بایدن از جهانی که بین دموکراسیها و خودکامهها تقسیمشده است، بدیهی است که آخرین دوره رقابت قدرتهای بزرگ با تقسیمبندی همهیاهیچ مشخص نخواهد شد. دولتهای کوچک و متوسط از همسویی با قدرت واحد و عدمتعهد اجتناب و در عوض همسویی همهجانبهای را انتخاب میکنند. ایالاتمتحده بهجای ادامه تلاش برای پوشاندن «ساختار ساده و ترجیحیِ» خود بر واقعیتهای پیچیده جهان، باید خود را با ایجاد فرصتهای بیشتر و متناسبتر برای همکاری باارزش با واشنگتن، تطبیق دهد. سؤالی که برای شرکا مطرح میشود نباید این باشد که آیا آنها موافق ایالاتمتحده هستند یا مخالف آن، بلکه باید این باشد که با چه کسی خواهند بود و چه کسی با آنها خواهد بود.
روشنساز کلام
ادغام چین در اقتصاد و امنیت خلیجفارس با اجرایی شدن توافقنامه تجارت آزاد و با تأکید بر مدل توسعه اقتدارگرایانه جذاب چین برای عربستان سعودی و دیگر پادشاهیهای خلیجفارس میتواند یک دستاورد استراتژیک برای ریاض و تعادلبخشی به روندهای نوظهور؛ اما سیال با عدم قطعیتهای بالا داشته باشد.
سیاستگذاران ایالاتمتحده بهجای تلاش برای تقسیمبندی منظم جهان به سبک جنگ سرد، باید بپذیرند که تکرار رقابت قدرتهای بزرگ بعید است که به نظم این یا آن در هر موضوعی منجر شود. در عوض، مقامات ایالاتمتحده باید به دنبال افزایش فرصتها برای همسویی شرکای بالقوه خود باشند و این اتحادها را برای شرکا ارزشمندتر کنند؛ حتی اگر آنها همزمان با سایر قدرتهای بزرگ در فضاهای دیگر مشغول همکاری باشند. مایکل سینگ؛ عضو ارشد موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک، بر این نظر است که سعودیها چین را شریک اصلی اقتصادی و مقصد حدود یکپنجم صادرات نفت خود میدانند. درعینحال، سعودیها آمریکا را شریک اصلی امنیتی خود میدانند. ترجیح دادن یک رابطه بر دیگری -یا حتی کاهش قابلتوجه هر یک از آنها - پرهزینه خواهد بود، بنابراین عربستان سعودی مانند بسیاری از کشورهای متوسط دیگر، به دنبال حفظ هر دوست. یکی از راههایی که سعودیها و دیگر شرکای آمریکا آن را دنبال میکنند، پیروی از رویکرد «همه موارد فوق» در روابط بینالمللی آنهاست. تنها در خاورمیانه، بحرین، مصر، کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی شرکای گفتوگوی فعلی یا آینده سازمان همکاری شانگهای هستند که گاهی اوقات بسیار سخاوتمندانه بهعنوان جایگزینی برای ناتو توصیف میشود. طبق گزارشها، عربستان سعودی و مصر علاقه خود را برای پیوستن به سازمان بریکس، یعنی گروهی از کشورهای نوظهور که هند و چین با وجود رقابت عمیق با یکدیگر عضو آن هستند، ابراز کردهاند. برخی از محققان، مانند پل پوست از دانشگاه شیکاگو پیشنهاد کردهاند که گسترش بریکس و سازمان همکاری شانگهای نشاندهنده ظهور «نظم بینالمللی جایگزین» است؛ اما کشورهایی که به دنبال تعامل بیشتر با سازمان همکاری شانگهای و بریکس هستند، از گروه هفت، ناتو یا سازمان ملل فاصله نمیگیرند. بنابراین، تعداد فزایندهای از دولتها بهجای نگهداشتن یک پای خود در اردوگاه تحت رهبری ایالاتمتحده درحالیکه پای دیگر را در اردوگاه تحت رهبری رقبای آمریکا قرار دادهاند، نظم جهانی دوقطبی را رد میکنند یا حداقل به دنبال فرار از محدودیتها و پیامدهای آن هستند.
روند سیاستگذاری در واشنگتن اغلب این مسئله را در نظر نمیگیرد که شرکا چگونه به منافع خود نگاه میکنند. سیاستگذاران ایالاتمتحده اغلب فرض میکنند که شرکا مسائل را مانند ایالاتمتحده میبینند یا اینکه متحدان خود احساس همبستگی با منافع ایالاتمتحده خواهند داشت. این اشتباه تأسفآوری است که مشاور امنیت ملی سابق آن را «خودشیفتگی استراتژیک» نامیده است. این خودشیفتگی میتواند منجر به شکست در سیاستها شود. ایالاتمتحده تعهد شرکای خود را به رویکرد سیاستی خاص تقلیل میدهد. بهعنوانمثال، واشنگتن درک نکرد که ریاض ازلحاظ تاریخی در برابر درخواستهای آمریکا برای تأثیرگذاری بر میزان تولید نفت خود مقاومت کرده است که منجر به تعجب دولت بایدن از تصمیم اوپکپلاس در اکتبر ۲۰۲۲ شد.
محمد علیاحیا؛ عضو سعودی در مرکز علوم و امور بینالملل بلفر در هاروارد، میگوید: «من هنوز فکر میکنم که جهان در چارچوب نظم امنیتی بینالمللی آمریکا زندگی میکند، هرچند که مکرراً دچار لغزش میشود. نگرانی اصلی این است که در ۵ سال یا ۱۰ سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد». اینکه ریاض میزبان نشست چین و اعراب است، پیامی را به آمریکاییها میفرستد. عربستان سعودی آشکارا قصد دارد مسیر خودمختارتری را در پیش بگیرد. در این مسیر، ریاض تمایلی به اجازه ایالاتمتحده برای کنترل اتحادهای خود ندارد؛ برعکس، شورای همکاری خلیجفارس زمینه را برای بهرهمندی بیشتر از تعامل پکن در منطقه فراهم میکند. مشخص نیست واشنگتن در آینده چه واکنشی نشان خواهد داد. ممکن است برای بازسازی نفوذی که آشکارا از دست میدهد، یک «سیاست جدید خاورمیانهای» ضروری باشد.
چگونگی مواجهه آمریکا با چین که جانمرشایمر آن را در قالب رقابت اجتنابناپذیر پکن و واشنگتن در چارچوب سیاست قدرتهای بزرگ تئوریپردازی میکند، نقش بسیار مهمی در چگونگی رقم خوردن مسیر همکاریهای چین و شورای همکاری خلیجفارس از یکسو و روابط ایالاتمتحده با این بلوک منطقهای بهویژه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی خواهد داشت. به نظر میرسد چینیها درسهای سون تزو در کتاب هنر جنگ را بهخوبی آموختهاند. تزو مینویسد: «هدف شما باید این باشد که هر آنچه زیر آسمان است جمع و سالم تصرف کنید. بهاینترتیب، لشکریان شما دستنخورده باقی میمانند و پیروزی شما تام و تمام است. هنر استراتژی تهاجمی چنین است». روزی که کنفوسیوس این سخن را بر زبان راند که «هنگامیکه دو نفر سوار اسب میشوند تنها یکی میتواند جلو بنشیند» نمیدانست که این فرزندان «فرزند آسمان»، این سخن را سرلوحه خود قرار خواهند داد و به دومین قدرت اقتصادی دنیا تبدیل خواهند شد. چینیها مجری راستین سیاست متفکران کهن خود هستند. آنها بدون قشونکشی نظامی و بدون سرشاخ شدن با جهان، «هر آنچه زیر آسمان است» را «جمع و سالم تصرف» میکنند.
«ژئواستراتژی رقابت چین و آمریکا در خاورمیانه» را تحولات اخیر کلیدواژۀ «ژئواکونومی انرژی» به جهت تغییر اهمیت منابع نفتی و گاز این منطقه برای این دو کشور تبیین میکند.