مثلث استراتژیک آمریکا، عربستان و اسرائیل

تاریخ : 1401/04/11
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حکمرانی جهانی
نمایش ساده

گزیده جستار: ساموئل هانتینگتون در همان مقالۀ «آمریکا: ابرقدرت تنها» تصریح می‌کند که گرچه روابط بد کنونی میان ایالات‌متحده و ایران محصول انقلاب ایران است؛ اما حتی اگر الان شاه یا پسرش هم در ایران حاکم بودند، باز روابط دو کشور احتمالاً روبه وخامت می‌رفت؛ زیرا ایران حضور آمریکا در خلیج‌فارس را تهدیدی برای برتری خود در منطقه می‌بیند.

اين نوشتار در تاريخ یازدهم ‌تیرماه ۱۴۰۱ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.

 

مثلث استراتژیک آمریکا، عربستان و اسرائیل

 

 

بسیاری از نتایج سیاست‌های بایدن همان نتایجی هستند که ترامپ به دنبال آن‌ها بود. رئیس‌جمهور بایدن سرمایۀ سیاسی (Political Capital) حاصل از یک سال مذاکره با ایران را سوزاند فقط به خاطر اینکه تابه‌حال از اتخاذ یک تصمیم سخت طفره رفته است. بایدن در قبال عربستان رفتاری معکوس داشت. دموکرات‌هایی که به خاطر روابط شاهزاده محمد با ترامپ، نقش او را جنگ یمن و قتل جمال خاشقجی؛ روزنامه‌نگار سعودی که در سال 2018 سلاخی شد، از دست وی عصبانی بودند و از انزوای او استقبال می‌کردند؛ اما این دوری پایدار نماند.

به نظر می‌رسد بایدن به بدترین شکل ممکن، سیاست خود را تغییر داد. هرچند او خودش قبول ندارد، اما بسیاری در واشنگتن نفت را نقطه اصلی سفر او می‌دانند. بااین‌حال، سعودی‌ها تمایلی به شکستن توافق موسوم به اوپک پلاس (OPEC+) با روسیه و تولید بیشتر ندارند. برخی از اعضای اوپک پلاس در حال حاضر هم برای رسیدن به سهمیه‌های تولید با مشکل مواجه هستند. سعودی‌ها اصرار دارند که حتی اگر شیرهای نفت را باز کنند، تنگنا در پالایشگاه‌ها همچنان قیمت بنزین را بالا نگه می‌دارد. محمد بن سلمان هم به‌وضوح از این روند سود می‌برد. او از تسلیم رئیس‌جمهور آمریکا لذت خواهد برد.

دولت آمریکا امیدوار است عربستان گامی در جهت عادی‌سازی روابط با اسرائیل بردارد. دو تن از همسایگان آن در خلیج‌فارس، بحرین و امارات متحده عربی، این کار را در سال 2020 انجام دادند. برخی از مقامات آمریکایی شرط می‌بندند که روابط نزدیک‌تر اسرائیل و اعراب به آن‌ها اجازه می‌دهد حضور عمو سام (Uncle Sam) در منطقه را کاهش دهند. اگر این کشورها بتوانند از یکدیگر محافظت کنند، برای امنیت نیاز کمتری به آمریکا خواهند داشت. عربستان سعودی و اسرائیل دلایل قانع‌کننده‌ای (Compelling Reasons) به‌ویژه دشمنی مشترک با ایران، برای پیگیری روابط گرم‌تر دارند. درصورتی‌که تغییر مهمی در این کشورها اتفاق نیفتد، به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان سعودی تقریباً قطعی به نظر می‌رسد اما بعید است سعودی‌ها بر سر جدول زمانی این کار با بایدن به توافق برسند. بلکه تلاش می‌کنند با تعویق در این روند، بیشترین سود را ببرند (اکونومیست، 16 ژوئن 2022، Joe Biden’s Middle East policy looks a lot like his predecessor’s).

این‌ها مقدمه‌ای بودند برای تبیین «مثلث استراتژیک آمریکا، عربستان و اسرائیل» با هدف هماهنگی بیشتر و ایجاد تعادل در برابر قدرت ایرآن‌که در ادامه می‌آید.

1) ضلع آمریکا

ایدۀ اصلی ساموئل هانتینگتون  در مقالۀ «آمریکا: ابرقدرت تنها» (The Lonely Superpower) منتشره در فارِن اَفرز  مارس و آوریل سال 1999 این است که سیاست‌های جهانی از نظام دوقطبی دوران جنگ سرد و از مرحلۀ چندقطبی پس از جنگ سرد که اوج جنگ خلیج‌فارس بود، عبور کرده و اکنون قبل از آن‌که به‌واقع وارد دوران چندقطبی قرن بیست‌ویک شود در حال گذار از یکی دو دهۀ دوران «تک‌قطبی چندقطبی» است.

او بر این نظر است که مدار کشورهایی که منافع خود را با منافع آمریکا همسو می‌بینند تنگ‌تر می‌شود. آمریکا در بهترین حالت سخنگوی جامعه‌ای متشکل از خویشاوندان آنگلوساکسون می‌باشد؛ یعنی در اکثر مسائل جهانی با بریتانیا، کانادا، استرالیا، نیوزلند، با آلمان و برخی دموکراسی‌های کوچک‌تر اروپایی پیرامون بسیاری از مسائل جهانی،  با اسرائیل در برخی از مسائل خاورمیانه و در اجرای تحریم‌های سازمان ملل متحد نیز با ژاپن هم‌نواست. این نکته در نحوۀ صف‌آرایی در خلال نخستین دهۀ جنگ سرد به‌صورت 4 به 1 بود؛ یعنی ایالات‌متحده، انگلستان، فرانسه و چین در برابر اتحاد جماهیر شوروی بودند. پس‌ازآنکه دولت کمونیستی مائو جای چین را در شورای امنیت گرفت، صف‌بندی نیز تغییر کرد و آمریکا، انگلیس و فرانسه در برابر اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند و چین هم با موضع متغیر در میان آن‌ها. اکنون وضع به‌صورت 2 1 2 درآمده است؛ به‌این‌ترتیب که ایالات‌متحده و انگلیس در برابر چین و روسیه هستند و فرانسه هم در میان قرارگرفته است.

در مورد همین تحولات اخیر اوکراین و به هم خوردن نظام عرضۀ نفت و گاز روسیه به‌واسطۀ شرایط جنگی و اِعمال انبوهی از تحریم‌ها از سویِ کشورهای همسو با منافع امریکا، رویترز اشاره می‌‌کند که با سفر جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده در ماه ژوئیه 2022 به خلیج‌فارس نفت بیشتری وارد بازار نخواهد شد، درحالی‌که بازار به نفت بیشتری نیاز دارد و این ظرفیت در ایران و ونزوئلا وجود دارد. به نظر می‌‌رسد  نهایت میزان نفتی که عربستان می‌‌تواند وارد بازار کند ۱۵۰هزار بشکه در روز است. امارات نیز ظرفیت مازاد ندارد. این موضوع را ریاض و ابوظبی به امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه گفته‌اند.

فیلمی از سخنان به ظاهر بی‌پرده رییس جمهور فرانسه با همتای آمریکایی خود در برابر لنز دوربین رسانه‌های بین‌المللی منتشر شده است. در این گفت‌وگو که روز 27 جولای 2020 (6 تیر 1401) در جریان نشست سران گروه هفت (G7) در آلمان ردوبدل شده است، امانوئل مکرون خطاب به جو بایدن از مذاکره با رئیس امارات متحده عربی صحبت کرده و می‌گوید: با او سخن گفته و درخواست افزایش تولید [نفت] داشتم و او دو چیز گفت. رئیس‌جمهور فرانسه اضافه می‌کند: اول اینکه امارات اعلام کرد که هم‌اینک در سقف تولید هستند و این تمام چیزی که می‌توانند انجام دهند. رئیس‌جمهور فرانسه ادامه داد: به گفته امارات، سعودی‌ها در مدت ۶ ماه حداکثر ۱۵۰ [هزار بشکه] یا کمی بیشتر می‌توانند تولیدشان را افزایش دهند و نه بیش از این. مکرون قصد داشت درزمینۀ تحریم‌های نفتی روسیه و ارائه اطمینان‌هایی به هند نیز سخنانی را مطرح کند، که از آن‌ها دعوت شد به داخل ساختمان بروند و سخنان آن‌ها در این مرحله نیمه‌کاره قطع شد. روزنامه لوفیگار نیز اظهارات مکرون در این گفت‌وگوی کوتاه و تبیین راهبرد نفتی رئیس‌جمهور فرانسه با همتای آمریکایی وی در مقابل دوربین‌های تلویزیونی را موردتوجه قرار داده است؛ موضوعی که این روزنامه پُر شمارگان آن را موجب بازنشر گسترده این سخنان در شبکه‌های اجتماعی ارزیابی می‌کند.

رئیس‌جمهور فرانسه همچنین با اشاره به روند مذاکرات هسته‌ای برجام، بازگشت نفت ایران را به بازارهای جهانی خواستار شد. خبرگزاری فرانسه از تمایل پاریس برای بازگشت نفت ایران و ونزوئلا به بازارهای جهانی خبر داد. کاخ الیزه در این زمینه اعلام کرده: فرانسه از تولیدکنندگان نفت می‌خواهد که تولید خود را با حجم «استثنایی»افزایش دهند. لو فیگارو نیز در این باره با اشاره به اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه، به نقل از مکرون نوشت: اکنون مذاکره درباره پرونده هسته‌ای ایران درزمینۀ مسائل هسته‌ای کامل شده؛ اما در رابطه با موضوع تحریم‌های آمریکا مرتبط با تروریسم تکمیل‌نشده است. رئیس‌جمهور فرانسه تأکید کرد: پس گره‌ای وجود دارد که در صورت لزوم باید باز شود تا نفت ایران دوباره به بازارها بازگردانده شود.

چندی پیش مجله امریکایی نیوزویک نیز به بایدن پیشنهاد داده بود به‌جای سفر به عربستان و فشردن دست مقامات این کشور، تحریم‌ها علیه نفت ایران و ونزوئلا را لغو کند و در این خصوص نوشته بود که جو بایدن چقدر می‌تواند طلای سیاه از عربستان استخراج کند؟ هرچقدر که باشد مسلماً کمتر از آن رقمی است که پس از احیای روابط با ایران عایدش خواهد شد.

 

 

2) ضلع عربستان

نفس حضور بایدن در ریاض زیر سایه ممانعت از دیدار با ولیعهد جوان سعودی زیر تیغ منتقدانی است که شمشیرها را برای این سفر از رو بسته‌اند. شماری از نمایندگان مجلس امریکا ازجمله تیم کین؛ از سناتور های عضو کمیته روابط خارجی مجلس سنای امریکا، روبه‌رو شد که گفت «بایدن می‌خواهد دستی را به دوستی بفشارد که هنوز لکه خون از آن پاک نشده است».


بایدن در دوران نامزدی برای انتخابات ریاست‌جمهوری، ولیعهد سعودی را «مطرود» (Outcast) خواند. این در حالی است که زمانی بایدن با حضور ریاض در جنگ یمن نیز مخالف بود. ماریو کومو (Mario Cuomo) بر این نظر است که بایدن بی‌‌تردید از بن سلمان متنفر است؛ اما ایالات‌‌متحده در عالم هپروت سیر نمی‌‌کند و درنهایت، این دو با یکدیگر دیدار خواهند کرد؛ زیرا عربستان سعودی؛ هرچند مشکل‌‌ساز است، اما همچنان کشوری بسیار مفید است که باید در کنارمان باشد. سودمندی آن برای کسانی که سیاست خارجی را صرفاً از منظر اخلاقی می‌‌بینند واضح نیست؛ اما برای هرکسی که سطح سالم و مناسبی از بدبینی دارد، کاملاً آشکار است.

عربستان از سال 1945، زمانی که فرانکلین روزولت با ملک عبدالعزیز در یک کشتی جنگی آمریکایی ملاقات کرد، متحد نزدیک آمریکا بوده است. محمد بن سلمان احتمالاً به‌زودی بر تخت می‌نشیند و شاید برای چندین دهه پادشاه بماند. صحبت نکردن با او ممکن نیست (Not talking to him is not an option). انتخاب سفیر برای عربستان از سوی واشنگتن و چراغ سبز بایدن به انجام مکالمه تلفنی با بن سلمان از نخستین تحولاتی بود که نشان می‌داد معادله رابطه امریکا و عربستان در تلاشی که از سوی کاخ سفید به جریان افتاده، دستخوش تغییر شده است.

بایدن در واکنش به انتقادات مدعی شده که برنامه ای برای دیدار با ولیعهد جوان سعودی ندارد و به‌عنوان رئیس‌جمهور وظیفه دارد صلح را درصورتی‌که بتواند برای خاورمیانه به همراه بیاورد.

گرائم وود (Graeme Wood) در گزارش ۱۷ژوئن 2020 (27 خرداد 1401) در آتلانتیک در همین رابطه نوشت که بن سلمان به من گفت که کار بایدن توجه به منافع آمریکاست و اگر بایدن فکر می‌‌کند که این به معنای عصبانی کردن عربستان سعودی یا کنار زدن این کشور است، باید این تئوری را از نو امتحان کند و ببیند چه اتفاقی می‌‌افتد. بن سلمان به انگلیسی به من گفت: «بچرخ تا بچرخیم» (come on). اگرچه او انگلیسی را خوب صحبت می‌‌کند، اما در آن عالی نیست. معتقدم اصطلاحی که او به دنبال آن بود تا به من بگوید، این بود: «روزم را بساز» (a better day for me). بن سلمان درباره بایدن به من گفت: «واقعاً برایم مهم نیست که بایدن به چه می‌‌اندیشد» (I don’t care what Biden thinks). ابرقدرت بودن به معنای کنار زدن توهین‌‌ها درزمانی است که واقعیت‌‌های عینی (Objective Realities) رابطه ایجاب می‌‌کند. همان‌طور که اندرو اگزوم (Andrew Exum) نیز نوشته این درخواست که بایدن با عربستان سعودی به‌عنوان «کشوری نجس» (Uniquely Inviolable) و با بن سلمان به‌عنوان فردی دارای دافعه (Personally Radioactive) رفتار کند، کمی عجیب است. عربستان سعودی رقیب اصلیِ ایران در منطقه است. ایالات‌‌متحده همیشه با افراد شرور و دولت‌های شرور سروکار دارد. منافع واقعی ایالات‌‌متحده درخطر است و رها کردن این منافع بدون حفاظ یا بدون محافظت از آن‌ها احمقانه است. بخشی از برخورد عینی در رابطه با عربستان، اصرار بر این است که این دیدار نتایج عینی به همراه خواهد داشت. یک لبخند و یکدست دادن، یک نتیجه ذهنی (Subjective Result) به دنبال می‌‌آورد. یک نتیجه عینی (Objective Result) همانا توافقی است که در آن هر دو طرف موافقت می‌‌کنند کاری اساسی انجام دهند؛ اما ترجیح می‌‌دهند چنین نکنند. گرائم وود ادامه می‌دهد که سال گذشته، یکی از مقامات سعودی به من گفت که امیدوار است این دو کشور «از رفتار عاشقانه با یکدیگر (Mistresses) دست‌بردارند و در عوض، با یکدیگر به‌عنوان همسر (Spouses) رفتار کنند». منظور او این بود که ایالات‌‌متحده «پس‌مانده‌های» (Remnants) توجه خود را نثار عربستان می‌‌کند نه شأن یک «تعهد دائمی متقابل» (Ongoing Mutual Commitments) را که عربستان همواره احساس می‌‌کند سزاوار آن است. پذیرش این رابطه همسری به معنای پذیرش و صبر در برابر این مساله است که عربستان سعودی در حال تغییر است.

3) ضلع اسرائیل

بایدن هنوز از بن سلمان متنفر است.  بن سلمان به بایدن کم‌محلی می‌کند. خریدِ نازِ بن سلمان هم نیز خیلی ارزشی ندارد؛ زیرا در قیمت بازار نفت تغییر جدی ایجاد نمی‌کند. بخش عمده‌ای از دلیل این سلسلۀ نابخردی‌ها به ضلع سوم این مثلث استراتژیک بازمی‌گردد. اسرائیل ازیک‌طرف با «تحمیل  فشار بر آمریکا» و از طرف دیگر با «تعمیق روابط خود با عربستان» سهم جدی در تحمیل این زنجیرۀ نابخردی‌ها بر سیاست خارجی ایالات‌متحده در برابر ایران داشته است.

3 1 )  تحمیل  فشار بر آمریکا

مایکل هیرش (Michael Hirsh) سردبیر سابق مجله نیوزویک در یادداشت خود (America’s Iran Follies) منتشره در مجلۀ فارِن‌پالیسی مورخ 9 ژوئن 2022 (30 خرداد 1401) فهرستی از نابخردی‌های آمریکا دربارۀ ایران تحلیل کرده است. از دیدگاه او، استراتژی ایالات‌متحده آن‌قدر شکست‌خورده است که دیگر تنها باید برای آن ابراز امیدواری کرد و به نظر می‌رسد کار چندانی برای بهبود آن از دست مقامات برنمی‌آید. برخی از کارشناسان می‌گویند: «ما می‌توانیم امیدوار باشیم چون به حرکت خود ادامه می‌دهیم، به شرطی که امریکا نخواهد به ایران فشار بیشتری وارد کند.» دو دهه اخیر روابط ایران و امریکا فهرستی از فرصت‌های ازدست‌رفته، فرصت‌های نابسامان و سوء‌تفاهم‌های عمیق را ایجاد کرده است. حتی ویلیام برنز، رئیس فعلی سیا که در گذشته یکی از بازیگران کلیدی در باز کردن کانال‌های جدید به تهران بود، این موضوع را در مصاحبه‌ها و خاطراتش در سال ۲۰۱۹ در کتابش (The Back Channel) گفته است. تنها استثنا، پیمان هسته‌ای باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده بود که اکنون به نظر می‌رسد با وجود تلاش‌های محتاطانه رئیس‌جمهور جو بایدن برای احیای این توافق، که به‌طور رسمی به‌عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می‌شود، در حال از دست رفتن است. او تأکید کرده که ایران در برابر امریکا روزبه‌روز قوی‌تر شده است.

محمود سریع‌القلم تصریح دارد که موضوع هسته‌ای، اصلِ ماجرای تقابل ایران با غرب نیست. موضوع هسته‌ای در رتبۀ سوم دسته‌بندی تقابل ایران با غرب است. اینکه بیست سال است مذاکرات هسته‌ای ادامه دارد و به اصلِ اختلاف (تقابل با یهودیان آمریکا 80 درصد و اسرائیل 20 درصد) پرداخته نشده، شاید حفظ اختلاف، منافعی را تأمین می‌کند و نوعی به معنای هابزی سیاست یک ضرورت است.

تحمیل فشار اسرائیل برای انجام این نابخردی‌های آمریکا از طریق کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل (American Israel Public Affairs Committee) موسوم به لابی آیپک (AIPAC) انجام می‌شود. داوید بن‌گورین (David Grün)؛ بنیان‌گذار اصلی و اولین نخست‌وزیر اسرائیل، راجع به قدرت این لابی گفته است: «خداوند به اعراب ذخایر نفت را اعطاء کرده و به اسراییل آیپک را» (مهرنامه، ش. 32، آذر 92، ص. 122).

جان مرشایمر (استاد دانشگاه شیکاگو) واستفان والت (استاد دانشگاه هاروارد) در کتاب معروف خود «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» تصریح می‌کنند که این لابی نقش اساسی در حملۀ آمریکا به عراق داشت و ناخواسته موجب بسط نفوذ ایران در منطقه شده است. لابی اسرائیل، روابط آمریکا و سوریه را خصمانه کرده و موجب اتحاد بیشتر سوریه با حزب‌الله لبنان شد. لابی اسرائیل مانع روابط عاقلانه آمریکا با ایران و ایجاد توافق با این کشور شده است که همین امر موجب شده شعار محو اسرائیل از صحنۀ روزگار قوی‌تر سر داده شود. لابی آیپک و سایر تشکل‌های حامی اسرائیل هنوز نمی‌دانند که ناخواسته بیشترین خسارت را به همان کشوری (آمریکا) وارد کرده‌اند که گمان می‌کنند در حال حفاظت از آن هستند.  ایران هسته‌ای هرگز تهدیدی برای موجودیت ایالات‌متحده به شمار نمی‌رود. اگر واشینگتن توانست با یک شوری هسته‌ای، چین هسته‌ای یا حتی کره شمالی هسته‌ای هم‌زیستی کند، پس می‌تواند با یک ایران هسته‌ای  هم کنار بیاید. به همین  علت لابی اسرائیل باید فشارثابتی را بر سیاستمداران آمریکایی جهت رویارویی با تهران حفظ کند. شاید ایران و ایالات‌متحده در صورت عدم وجود این لابی هم هرگز متحدانی برای یکدیگر نبودند؛ اما سیاست آمریکا در قبال ایران به‌یقین معتدل‌تر می‌شد و حملۀ پیش‌دستانه نیز به‌عنوان یک گزینه جدی مطرح نمی‌شد. اسرائیل نه‌تنها یک متحد استراتژیک گران‌بها برای آمریکا نیست؛ بلکه بارِ گران مسئولیت یک‌طرفه برای سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است.

مایکل هیرش در همان تحلیل فوق الاِشعار تصریح می‌کند که اسرائیل هم در این تقابل با ایران کار بزرگی انجام نخواهد داد. آندریاس کریگ (Andreas Krieg) نویسنده کتاب «نظم سیاسی-اجتماعی در جهان عرب» در مقالۀ خود (Why an Israel-led security pact is a paper tiger) منتشره در میدل ایست آی مورخ 16 ژوئن 2022 بر این نظر است که حتی رژیم صهیونیستی؛ که حداقل ازنظر لفاظی به نظر می‌رسد جنگ‌طلب‌ترین لابی‌گر ضد ایرانی (The Most Hawkish Anti-Iran Lobbyist) در منطقه است، در برابر اقدامات تلافی‌جویانه ایران به‌شدت آسیب‌پذیر است. با وجود رزمایش‌های اخیر ارتش اسرائیل و ارتقای توانمندی‌های نیروی هوایی آن، این وضعیت نمی‌تواند این واقعیت را بپوشاند که هرگونه حمله به برنامه هسته‌ای ایران نه‌تنها تبعات نظامی-امنیتی به همراه خواهد داشت، بلکه هزینه بسیار بالایی (Extremely High Cost) نیز برای اسرائیل خواهد داشت. بنابراین جای تعجب نیست که اسرائیل تلاش کرده است تا رویارویی با ایران را در منطقه خاکستری بین جنگ و صلح (Grey Zone Between War and Peace) حفظ کند و از ابزارهای سایبری و عملیات جایگزین (Surrogate Operations) برای دستیابی به اهداف خود استفاده کند.

3 2 )  تعمیق روابط با عربستان

عربستان بعد از معاهده آبراهام که منجر به عادی‌سازی روابط کشورهای حوزه خلیج‌فارس  با رژیم صهیونیستی شد (بحرین و امارات)، سطحی از روابط را با رژیم صهیونیستی برقرار کرد. سفر مخفیانه بنیامین نتانیاهو به ریاض به نقل از رسانه‌های صهیونیستی، اجازه استفاده از آسمان عربستان به هواپیماهای صهیونیستی و اخیراً گفت‌وگو بر سر دو جزیره مهم است که کشور مصر به عربستان فروخته؛ بخشی از روند این دولت واگذاری دو جزیره صنافیر و تیران به سعودی در جریان سفر ملک سلمان پادشاه عربستان به مصر در کنار میلیاردها دلار کمک سعودی‌ها به قاهره صورت گرفت. دولت نفتالی بنت با ترتیبات امنیتی جدیدی موافقت کرده که به مصر امکان می‌دهد تا کنترل دو جزیره صنافیر و تیران در تنگه تیران در دریای سرخ را به عربستان سعودی واگذار کند.

منابـع سـعودی و اسرائیلی از آغـاز رونـد عادی‌سازی روابـط اقتصـادی میـان ریـاض و تـل آویـو خبـر داده انـد. ایـن امـر در معاملات بزرگـی کـه اخیـراً امضاشده اسـت، در سـفرهای بازرگانـان اسـرائیلی بـا پاسـپورت اسـرائیلی بـا ویـزای ویـژه بـه عربسـتان سـعودی و در تماس‌های فزاینـده در مـورد سرمایه‌گذاری بازرگانــان ســعودی و صندوق‌های سرمایه‌گذاری ســعودی در اســرائیل دیــده می‌شود. بــر مبنـای گزارش‌های رسانه‌ها، عمدتاً نماینـدگان و مدیـران شرکت‌های فنـاوری اسـرائیلی از سـوی سعودی‌ها دعوت‌شده‌اند. ملاقـات فعالان اقتصـادی اسرائیل بـا همتایـان سـعودی در پـی لغـو ممنوعیـت سـفر اسرائیلی‌ها بـه عربســتان ســعودی و تســهیل دریافــت ویــزای ویــژه امکان‌پذیر شــده اســت. ده‌ها فعــال اقتصــادی اسرائیلی از ایـن فرصـت اسـتفاده کـرده و از ریـاض، قطـب اقتصـادی عربسـتان سـعودی و همچنیـن شـهر نئـوم کـه در حـال سـاخت در نزدیکـی سـواحل دریـای سـرخ اسـت، دیـدن کردنـد. برخـی رسانه‌ها مدعی‌اند ایـن دیدارهـا چنـد توافـق را بـه همـراه داشـته اسـت کـه در میـان آن‌ها دو توافـق بـزرگ بـه ارزش میلیون‌ها دلار درزمینـۀ کشـاورزی در عربسـتان انجام‌شده اسـت. ایـن پروژه‌ها شــامل بهره‌گیری عربســتان از فنــاوری آبــی اســرائیل بــرای توســعه کشــاورزی در محیــط خشــک عربسـتان اسـت. یکـی دیگـر از نشانه‌های تقویـت ایـن روابـط، پـرواز مسـتقیم از تل‌آویو بـه ریـاض اسـت. نخسـتین پـرواز مسـتقیم در مـاه مـِی 2022 انجـام شـد. گام مهـم دیگـر در هفته‌های اخیـر بـا سرمایه‌گذاری 2 میلیـارد دلاری عربسـتان در صنـدوق سرمایه‌گذاری خصوصـی کـه توسـط جـرد کوشـنر، دامـاد دونالـد ترامـپ، اداره می‌شود رخ داد. ایـن صنـدوق کـه مجمـوع سـرمایۀ آن 3 میلیـارد دلار اسـت، قصــد دارد در شرکت‌های اســرائیلی در زمینه‌های مختلــف فنــاوری پیشــرفته سرمایه‌گذاری کنــد. افـزون بـر ایـن عربسـتان در اسـتارت‌آپ‌های اسـرائیلی کـه در ایـالات‌متحـده فعالیـت می‌کنند، در قالـب قراردادهایــی بــا نهادهــای دفاعــی آمریــکا، ازجمله شرکت‌های ســایبری سرمایه‌گذاری کــرده اســت.

 

 

ختم کلام

ساموئل هانتینگتون در همان مقالۀ «آمریکا: ابرقدرت تنها» تصریح می‌کند که گرچه روابط بد کنونی میان ایالات‌متحده و ایران محصول انقلاب ایران است؛ اما حتی اگر الان شاه یا پسرش هم در ایران حاکم بودند، باز روابط دو کشور احتمالاً روبه وخامت می‌رفت؛ زیرا ایران حضور آمریکا در خلیج‌فارس را تهدیدی برای برتری خود در منطقه می‌بیند.

با این تحلیل، تکلیف رابطه دو ضلع دیگر این مثلث استراتژیک با همدیگر نیز در ارتباط با ایران مشخص است. در همان مقالۀ منتشره در اکونومیست 16 ژوئن 2022 تصریح شده است که عربستان سعودی و اسرائیل دلایل قانع‌کننده‌ای (Compelling Reasons) به‌ویژه دشمنی مشترک با ایران، برای پیگیری روابط گرم‌تر دارند. درصورتی‌که تغییر مهمی در این کشورها اتفاق نیفتد، به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان سعودی تقریباً قطعی به نظر می‌رسد اما بعید است سعودی‌ها بر سر جدول زمانی این کار با بایدن به توافق برسند. بلکه تلاش می‌کنند با تعویق در این روند، بیشترین سود را ببرند.

بدین ترتیب تشکیل مثلث استراتژیک آمریکا، عربستان و اسرائیل برای ایجاد تعادل قدرت ایران برای این کشورها ضروری بوده و برای ایران نیز با یا بدون جمهوری اسلامی و با یا بدون برجام بالا بردن هزینۀ تعمیق تعامل کشورهای اضلاع این مثلث علیه خود ناگزیر است. بدین ترتیب شاید بخشی از دلایل اتخاذی ج.ا.ا. در راهبرد عمق استراتژیک در محور مقاومت (عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن)، برنامه‌های هسته‌ای، موشکی و پهپادی هویدا می‌گردد... و ادای تکلیف «جهاد تبیین» همچنان باقی است...