گزیده جستار: یافتن یکراه برونرفت از «جهانیشدنزدایی» یکراه محدود به یک تجربۀ تاریخی و از یک منظر خاص ملی نیست. جهان ما جهان قابلتفکیک نیمقرن پیش نیست. جهان بههمپیوستهای است با امکان تأثیر کموبیش آنیِ هر واقعهای در یک نقطه از جهان بر دیگر نقاط جهان.
اين نوشتار در تاريخ بیستویکم خردادماه ۱۴۰۱ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
پیامد دو یا چندجانبهسازیِ جهانیسازی
زمانی همین چند جمله کوتاه ذیل و نحوه بیان و مقطع تاریخی آن آغازی برای نخستوزیر چین در پیجویی ایجاد روابط دیپلماتیک و حلوفصل مشکلات فیمابین چین و آمریکا و شروع سطح دیگری از جهانیسازی گردید.
اولین بار ایده تغییر در روابط دو طرف توسط نیکسون عنوان شد. در کتاب خاطرات نیکسون اینگونه به این موضوع اشارهشده که اولین بار که ایده بااهمیت ارتباط بین ایالاتمتحده و چین کمونیست را عنوان کردم در مقاله در مجلۀ فارِناَفِرز در سال 1967 بود. در مقدمه مقاله بهصورت غیرمستقیم به موضوع چین اشارهکرده بودم: «ما به دنبال دنیایی آزاد میگردیم... دنیایی که هیچکس از بزرگ و کوچک در بند حصارهای خشمآلود نباشد». اولین قدم جدی توسط ریچارد نیکسون در فوریه 1970 طی گزارش سالانه سیاست خارجی به کنگره برداشته شد که در آن اشارهشده بود که چینیها مردمانی بزرگاند که نمیبایست خارج از اجتماع جهانی قرار گیرند... در حقیقت علاقهمندی ما به ایجاد صلح و ثبات و آرامش در آسیا و جهان است. بر همین اساس مایل هستم در جهت امتحان کردن ارتباط با چین قدم بردارم. در پیغامی که چوئن لای (نخستوزیر وقت چین) در 9 دسامبر 1970 از طریق یحیی خان رئیسجمهور پاکستان به ایالاتمتحده ارسال کرده بود کلماتش را به این صورت به پایان رسانده بود: «این اولین بار است که پیشنهادی از طرف یکی از سران چین (مائو)، از طریق یکی از سران (یحیی خان)، به یکی از سران آمریکا (نیکسون) داده میشود». 18 دسامبر همان سال نویسنده آمریکایی ادگار اسنو با مائو مصاحبهای داشت که در آن مصاحبه مائو تصریح کرده بود که نخستوزیر چوئن لای ملاحظاتی بابت روابط دیپلماتیک با آمریکا دارد. در مصاحبه مذکور، در جواب ادگار اسنو که پرسیده بود آیا نیکسون که نماینده جهان سرمایهداری است، نیز حق ورود به خاک چین را دارد، مائو اینگونه پاسخ داده بود که به او خوشآمد خواهم گفت چون مشکلات و مسائل میان چین و آمریکا با وجود او حل میشود و... خوشحال خواهم شد با او (نیکسون) گفتوگو کنم چه در جایگاه رئیسجمهور امریکا و چه بهعنوان توریستی که قصد دیدار از چین را داشته باشد. همین چراغ سبز مائو کافی بود تا پیغامی از طرف چوئن لای از طریق کانال رومانی به امریکا ارسال کند. در قسمتی از این پیغام آمده بود که اگر ایالاتمتحده خواهان گفتگو است و راهحلی در این زمینه دارد جمهوری خلق چین آمادگی دارد تا فرستاده ایالاتمتحده را در پکن بپذیرد. این پیغام به روئیت مائو و لین پیائو رسیده است (ماجد کیاست، نقش رهبران چین و آمریکا در ایجاد روابط دیپلماتیک دهه هفتاد میلادی).
یافتن یکراه برونرفت از «جهانیشدنزدایی» (Deglobalization) یکراه محدود به یک تجربۀ تاریخی و از یک منظر خاص ملی نیست. جهان ما جهان قابلتفکیک نیمقرن پیش نیست. جهان بههمپیوستهای است با امکان تأثیر کموبیش آنیِ هر واقعهای در یک نقطه از جهان بر دیگر نقاط جهان.
1) جهانیسازی
بحران اوکراین و تأثیر ابعاد قابل پیشبینی و غیرقابلپیشبینی آن ازلحاظ دگرگون ساختن معادلات جهانی در بسیاری از حوزههای سیاسی، نظامی و اقتصادی خود از نمونههای روشن این تحول است. در یک چنین چارچوبی فاصله گرفتن از یک نظام بینالمللی قانونمند و مبتنی بر مجموعهای از اصول و قوانین شناختهشده چون احترام به حق حاکمیت و استقلال ملتها و اصول مندرج در منشور سازمان ملل با تمام کاستیها و نواقص آن، جز آشوب و بههمریختگی بیشازپیش نتیجهای به دنبال نخواهد داشت. آیا ما بهراستی خواهان یک چنین چیزی هستیم و کمال مطلوب ما این جهان بههمریخته و پرآشوب است و از عهدۀ تمشیت تبعات آن برمیآییم. آیا اصولاً بهتنهایی و چارچوبی متفاوت از یک همراهی و وفاق جهانی و فارغ از پایبندی به مجموعهای از اصول و قواعد شناختهشدۀ بینالمللی میتوان به ترتیب مناسب و پایداری دستیافت (کاوه بیات، اندیشۀ پویا، ش. 79، ص. 55).
بدین ترتیب است که فرانسیس فوکویاما در مقالۀ اخیر خود (Liberalism Needs the Nation) در مجلۀ فارِناَفِرز مینویسد که حدود سهربع قرن است که دولتهای جهان در مقیاس بزرگ باهم نجنگیدهاند و در این مدت جهان در کل شاهد شکوفایی و رونق بسیار بزرگی بوده است (Global Prosperity) که به همان میزان تغییرات اجتماعی گستردهای را نیز ایجاد کرده است. او هنوز شانس آن را باقی میداند که درس مهم لیبرالیسم را یادآوری کرد: اینکه قدرت اگر با قانون محدود نشود به فاجعۀ ملی منجر میشود. بهاینترتیب شاید بتوان آرمانهای آزادی و جهان دموکراتیک را دوباره زنده کرد. او تصریح میکند که هرچند تضادی بایسته (Necessary Contradiction) بین نیاز به هویت ملی (National Identity) و جهانگرایی لیبرال (Liberal Universalism) وجود ندارد. بااینحال یک نقطۀ بالقوه قدرتمند در تنش بین این دو اصل وجود دارد. وقتی بر پایۀ ویژگیهای ثابت نگاه میکنیم، هویت ملی میتواند تبدیل شود به ناسیونالیسم سلطهجو و انحصارطلب (Aggressive and Exclusive Nationalism)؛ یعنی آنچه در اروپای دوران نیمه اول قرن بیستم مشاهده شد. به این دلیل جوامع لیبرال نباید گروههای بر پایۀ هویتهای ثابتِ (Fixed Identities) موروثی چون نژاد، قوم یا مذهب را به رسمیت بشناسند.
2) دو یا چندجانبهسازیِ جهانیسازی
رئیـس فـدرال رزرو اخیراً در حاشـیه اجلاس بهـاره 2022 بانـک جهانـی از نگرانیهای فزاینـده ایـن کشـور در مـورد امنیـت و انعطافپذیری زنجیرههای جهانـی عرضـه سـخن گفتـه اسـت. او اشارهکرده کـه بحـران کرونـا و جنـگ روسـیه علیـه اوکرایـن نشـان داد کـه زنجیرههای جهانـی عرضـه باوجودآنکه بسـیار کارآمـد و بـه لحـاظ اقتصـادی منطقـی هسـتند امـا از امنیـت کافـی برخـوردار نیسـتند و پیونـد عمیـق اقتصـاد ایالاتمتحده بــا ایــن زنجیرهها میتواند ریسکهای مهمــی را متوجــه آینــده آن کنــد. او پیشـنهاد داده اسـت کـه زنجیرههای عرضـه کلیـدی بـرای آمریـکا، بـه کشـورهای مـورد اعتمـاد متکـی شـود و ایالاتمتحده و مؤتلفین ایـن کشـور بهنوعی در ایـن حـوزه بـه خودکفایـی دسـت یابنـد، بـدان معنـا کـه کلیـت زنجیـره عرضـه در درون اقتصادهـای ایـن کشـورها جریـان پیـدا کنـد، آنها در وضعیـت وابسـتگی متقابـل قـرار گیرنـد و نیازهـای یکدیگـر را تأمیـن کننـد. هرچنـد تأمین ایـن نیازهـا بـه لحـاظ اقتصـادی هزینههای بیشـتری را بـه ایـن کشـورها تحمیـل میکند، امــا او تأمیــن ایــن هزینهها را قابــل توجیــه دانســته و بیــان کــرده اســت کــه پرداخــت ایــن هزینههای اضافـی درواقع منطـق امنیتـی دارد و بـه امنیـت اقتصـادی ایالاتمتحده و تـداوم فعالیـت شرکتهای ایــن کشــور کمــک میکند.
بیـان این سـخنان از سـوی ایالاتمتحده کـه تـا همیـن سالهای اخیـر همـواره بـر نظـام تجـارت آزاد جهانــی تأکید میکرد نشــانه تغییــر پارادایمــی در سیاستهای اقتصــادی و تجــاری ایــن کشــور و جهانیشدنزدایی اســت. دولتهای ترامــپ و بایــدن در سالهای اخیــر سیاستهای حمایــتگرایانــه را در پیشگرفتهاند و کوشیدهاند تولیـد داخلـی را افزایـش دهنـد، اتصـالات اقتصـادی ایالاتمتحده بـا کشـورهای همسـو را تقویـت کننـد و از طـرف دیگـر وابسـتگی اقتصـادی ایـن کشـور بـه خـارج و بهویژه چیـن را کاهـش دهنـد. کنـش متفـاوت آمریـکا بـر مبنـای منطـق امنیـت اقتصـادی احتمـالاً تأثیرات مهمـی بـر اقتصـاد جهانـی خواهـد داشـت و بهتدریج بـه شکلگیری بلوکهای متفـاوت و تـا حـدی منفصـل از یکدیگـر در اقتصـاد جهانـی منجـر خواهـد شـد.
در مقالهای راجع به رقابت چین و آمریکا در آسیا (Biden and Xi Struggle to Compete in Asia) منتشره در مجلۀ فارِنپالسی مورخ 11 می 2022 تصریحشده است که صِرف وجود پروژههای معیوبی مانند طرح «چارچوب اقتصادی هند و اقیانوس آرامِ» (Indo-Pacific Economic Framework) آمریکا و «ابتکار امنیت جهانیِ» (Global Security Initiative) چین بازتاب جالبی در مورد آینده آسیا در پرتو رقابت قدرتهای بزرگ ارائه میکند. این دو ابتکار نشان میدهد که چین و آمریکا حداقل از ضعفهای نسبی (Relative Weaknesses) خودآگاه هستند و سعی میکنند با جذابتر نشان دادن خود، سازگاری لازم را با شرکای بالقوه پیدا کنند؛ اما ازنظر آمریکا، طرح چارچوب اقتصادی هند و اقیانوس آرام (IPEF) صرفاً تأکیدی بر این است که واشنگتن دیگر مایل نیست بار اقتصادی (Economic Burdens) را که در طول تاریخ بهعنوان ابرقدرت به دوش کشیده است، بیش از این به دوش بکشد، بهویژه اگر این کار مخاطرات سیاسی داخلی (Domestic Political Risks) داشته باشد. برای چین هم علائم کمی وجود دارد که نشان دهد این کشور با ابتکار امنیت جهانی (GSI) آماده است نقش امنیتی جهانی را بر عهده بگیرد. همانطور که بحران اوکراین نشان داد، چین و آمریکا در مناسباتی با یکدیگر درگیر هستند و هیچ شکلی از اعتماد (Semblance of Trust) میان آنها وجود ندارند، کانالهای ارتباطی بستهاند و فرصتها برای همکاری بسیار کم است. این وضعیت بهاحتمالزیاد در آینده بدتر میشود.
ختم کلام: پیامد دو یا چندجانبهسازیِ جهانیسازی
برخلاف هماکنون، جهانیسازی در عصر حاضر تا همین چند وقت پیش پدیدهای غیرقابلاجتناب، به نظر میرسید. اگر بیتوجهی به اثرات توزیعی تجارت به بازخورد منفی جهانیسازی منجر شود آنگاه تعهد بیشتر به اشتراک و تسهیم منافع حاصل از باز کردن درها جهت تجدید حیات یکپارچگی اقتصادی را کاهش خواهد داد. بروز جنگ جهانی جدید غیرمحتمل است؛ اما نگاهی دقیقتر به فرازوفرود جهانیسازی در قرن 19 و 20 و بازتاب و تکرار رویدادهای گذشته در تاریخ معاصر میتواند درسهای ارزشمندی از محتمل شدن آتی آن ارائه دهد. موانع تعرفهای یا محدودیتهای مهاجرت نبودند که در دو قرن گذشته جهان را به جداییطلبی و انزوای شدید کشاند؛ بلکه جنگ عامل آن بود؛ اما عقبنشینی از جهانیسازی نیز همراه ملایم دو جنگ جهانی پیشین بود. همین امر ممکن است امروز مصداق پیدا کند.
این در حالی است که کاهش تعرفهها (Cutting Tariffs)، افزایش جابهجایی آزاد کالا (Promoting Free Movement of Goods)، تسهیل جریان سرمایه (Facilitating Capital Flows) و کاهش موانع تجاری (Reducing Trade Barriers)، میتواند تجارت را آسانتر از همیشه و همچنین زمینههای جدیدی از همکاری (New Era of Cooperation) و کاهش تنش را فراهم کند. فرید زکریا در مقالهای راجع به عواقب تعلل بایدن در کاهش تورم اخیر آمریکا (Biden has the means to reduce inflation) منتشره در واشنگتنپست مورخ 19 مِی 2022 تصریح کرده است که در ماه مارس، موسسه اقتصاد بینالملل پترسون (Peterson Institute for International Economics) مطالعهای را انجام داده که برآورد میکند برداشتن بیشتر تعرفههای وضعشده توسط ترامپ بر روی کالاها بهخصوص کالاهای چینی، تورم ایالاتمتحده را 3/ 1 درصد کاهش میدهد. در همین رابطه او دلیل عمدۀ اینکه تورم در بریتانیا به بالاترین حد خود در 40 سال گذشته رسیده است را برگزیت (خروج از اتحادیۀ اروپا) تشخیص داده است. بدین ترتیب گروههای کمدرآمد طرفدار برگزیت بازهم از ثروتمندان مخالف تحقق آن از این تورم بیشتر متضرر میشوند.
همانطور که سان تزو (Sun Tzu) میگوید: «کسی که میخواهد بجنگد ابتدا باید هزینهها را حساب کند» (He who wishes to fight must first count the cost). به همین دلیل است که ژنرال عمر بردلی (Omar Bradley) متذکر شده است که: «غیر حرفهایها درباره استراتژی ولی حرفهایها در مورد تدارکات صحبت میکنند» (Amateurs talk strategy. Professionals talk logistics).