گزیده جستار: شاید دلیل علاقهمندی روسها به ترامپ همین روش اکتفا به رفتار تلویزیونی موردعلاقهاش جهت احیای مغزی ناتو بود.
اين نوشتار در تاريخ سیویکم اردیبهشتماه ۱۴۰۱ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
احیایِ آمریکاییِ ناتویِ مرگ مغزیشده
مکرون در مصاحبهای با هفتهنامه اکونومیست در تاریخ 7 نوامبر 2019 (16 آبان 1398) اظهار داشت که کشورهای اروپایی دیگر نمیتوانند به آمریکا برای دفاع از اعضای ناتو تکیه کنند. ما در حال حاضر شاهد «مرگ مغزی ناتو» (Brain-dead) هستیم. هیچ هماهنگی در خصوص تصمیمگیریهای راهبردی میان آمریکا و سایر اعضای ناتو وجود ندارد. استدلال من این است که باید وضعی را که ناتو در پرتو تعهد آمریکا در آن قرارگرفته است، مورد ارزیابی مجدد (Reassess) قرار دهیم. رئیسجمهوری فرانسه در آن زمان خواستار استقلال دفاعی اروپا (European Self-reliance) شده و گفته بود، باید واقعیت ناتو از منظر تعهد آمریکا (Commitment of the US) و برخورد ترامپ با آن بهعنوان یک پروژه تجاری (Commercial Project) بازنگری شود. وی اخیراً همزمان با برنامه اعضای ناتو برای افزایش نیروهای جناح شرقی این اتحاد و تقویت حمایت از اوکراین، نظرش را تغییر داده و تصریح کرده روسیه یک «شوک الکتریکی بیدارکننده» (Electroshock) برای ناتو ارسال کرده است.
در این میان درحالیکه بنا به گزارش وزارت دارایی روسیه، جنگ اوکراین ساعتی 5/ 15 میلیون دلار برای روسیه هزینه دربر داشته حتماً نمیتواند ذینفعی صنایع نظامی ایالاتمتحده از این جنگ تا همینالان موردتوجه نباشد.
1) دلیل مرگ مغزی ناتو
قلب پیمان آتلانتیک شمالی (North Atlantic Treaty) مادۀ ۵ آن است. به موجب این ماده «دولتهای عضو توافق دارند که حملهای مسلحانه علیه یک یا چندی از آنها در اروپا و امریکای شمالی، به معنای حملهای علیه تمامی آنها تلقی خواهد شد و درنتیجه آنها موافقت مینمایند درصورتیکه اینچنین حملهای اتفاق افتد، هر یک از آنها، در راستای عمل به حق دفاع انفرادی یا دستهجمعی از خود بر اساس ماده 51 منشور سازمان ملل، دولت یا دولتهای موردحمله قرارگرفته را از طریق اقدامات آنی، هر آنچه ضروری مینماید، بهصورت انفرادی یا بهاتفاق دیگر دولتها، مساعدت نمایند تا امنیت را در منطقه آتلانتیک شمالی بازگردانده و برقرار نمایند که میتواند شامل استفاده از نیروهای مسلح نیز باشد».
در زمان امضای این پیمان (واشنگتن – 4 آوریل 1949) بهمنظور جلوگیری از حمله نیروهای آلمان شرقی و شوروی به آلمان غربی، نهتنها تقویت پیمان ناتو بلکه سپردن امور آن به دست ایالاتمتحده آمریکا نیز ضرورت یافته بود. در دسامبر ۱۹۵۰ ژنرال آیزنهاور به فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا منصوب شد و دو سال پسازآن فرماندهی ناتو به وجود آمد. مقر اصلی این سازمان در بروکسل است، اما آمریکا به دلیل قدرت عظیم نظامی و موشکی خود، بزرگترین نقش را در این سازمان دارد. بدیهی است پس از پایان جنگ سرد فلسفۀ وجودی آن تا حدود زیادی بیمعنا گردد. ناتو پیش تر تنها یک بار به طور رسمی این ماده ۵ معاهدۀ تاسیس خود را مورد استناد قرار داده که آن متعاقب رخداد حمله ۱۱ سپتامبر 2001 بوده است.
عباس عراقچی؛ دییر شورای راهبردی روابط خارجی،جنگ اوکراین را با هیچ جنگ دیگری قابل مقایسه نمی داند. او بر این نظر است که بحران اوکراین تأثیرات عمیق ژئوپلیتیکی دارد و بسیاری معتقد هستند که این بحران در حال برهم زدن نظم جهانی شکلگرفته شده پس از جنگ جهانی دوم است. شاکله این نظم این بود که مسائل مربوط به قدرتهای بزرگ بدون توسل بهزور حلوفصل شود اما حمله روسیه به اوکراین این نظم را به هم زده است. مسائلی از این جنس است که جنگ اوکراین را با مثلاً جنگ عراق متفاوت میکند وگرنه هر جنگی محکوم است. یکی از مسائلی که باعث میشود بگوییم این جنگ نظم جهانی را به هم خواهد زد تأثیر آن بر ماهیت ناتو است. تا پیشازاین بحران و پس از پایان جنگ سرد، ناتو علت وجودی خود را ازدستداده بود و شاهد بودیم که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه دو سال قبل در جریان سخنانی ادعا کرد که ناتو در حالت مرگ مغزی قرارگرفته است. اکنون میبینیم که ناتو دوباره زنده شده و برخی کشورها به دنبال پیوستن به ناتو هستند. حتی کشورهایی مانند فنلاند که در همه این سالها سیاست بیطرفی در منازعهها را در پیشگرفته بودند در حال بازنگری در سیاستهای خود هستند و مثلاً فنلاند یکی از چند کشوری است که اخیراً پیگیر پیوستن به ناتو شدهاند. دلیل این میزان تمرکز بر روی مسئله اوکراین که در ابعاد متفاوت شاهد آن هستیم تأثیرهای ژئوپلیتیکی آن است که حتی کشوری ماند ژاپن در شرق آسیا را هم نگران برهم خوردن نظم بینالمللی موجود میکند. البته فعالیت ماشین رسانهای غرب را هم نباید نادیده گرفت همانطور که نباید با تبعات بحران اوکراین هم ساده برخورد کرد. اینکه بحرانی در قلب اروپا بر تفکرات امنیتی ژاپن در شرق آسیا تأثیر میگذارد نشان میدهد که دامنه تأثیرگذاری این بحران تا چه اندازه وسیع بوده است.
2) ضرورت احیای مغزی ناتو برای آمریکا
تام مولن (Tom Mullen) در مقالۀ خود (Why China Is Surpassing the United States Economically) بر این نظر است که این تفکر آشکارا نادرست است. در آمریکا سهم تولید از تولید ناخالص داخلی واقعی (Real GDP) تقریباً به همان میزانی است که در دوران پس از جنگ جهانی دوم بوده است. مشکل تولید آمریکا، در «میزان تولید» (Amount Produced) نیست؛ بلکه در چیزی است که تولید میشود. تولیدات آمریکایی بهشدت به سمت تسلیحات و سایر کالاهای بدون کاربرد منحرفشدهاند، این امر حاصل یک نظام پولی است که اجازه میدهد منابع به سمت اهداف غیرمولد (Unproductive Ends) هدایت شوند. شوروی هم امپراتوری متشکل از جمهوریهای کمونیستی دیگری بود که آنها هم منابع بهاشتباه هدایتشدهاش (Misdirected Resources) را میبلعیدند. پیش از آمریکا، بریتانیا نیز ثروت خود را هدر داد تا یک امپراتوری جهانی گسترده را که به دولتش اعتبار میبخشید، حفظ کند؛ اما در عمل، ثروتش به اتمام رسید و دارایی کشور به بادرفت. هر امپراتوریای ممکن است بهواسطۀ سرمایهداری محقق شود؛ اما امپراتوری، جزئی ذاتی از سرمایهداری (Inherent Part of Capitalism) نیست. امپراتوری ضد سرمایهداری است (Empire is anti-capitalist). سرمایهداری دربارۀ حقوق مالکیت (Property Rights) و مبادلۀ داوطلبانه (Voluntary Exchange) است درحالیکه امپراتوری مستلزم دریافت مالیات و هدایت نادرست سرمایه (Misdirection of Capital) به تولید سلاح و سایر ملزومات حفظ امپراتوری است که چیزی هم به شادی و خوشبختی مالیاتدهندگان نمیافزاید. سلاحها، سربازان و زیرساختهای نظامی فراتر ازآنچه برای دفاع موردنیاز است به کار دیگری نمیآید. بخش مولد (Productive Part) اقتصاد آمریکا دیگر توان پرداخت یارانه به بخش غیرمولد (Unproductive Part) را ندارد.
۲۲ کشور از اعضای اتحادیه اروپا بخش عمدهای از 30 عضو ناتو را تشکیل میدهند. اعضای ناتو قرار گذاشتهاند که ۲درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به بودجه نظامی اختصاص دهند. در مارس 2020 (اسفند 1400 ) اندیشکده موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم (SIPRI) اعلام کرد که در بحبوحه وخامت روابط با روسیه در پنج سال منتهی به ۲۰۲۱، حتی با کاهش تجارت جهانی تسلیحات، ارسال تسلیحات به اروپا افزایش یافت. ارقام سال ۲۰۲۱ نشانهای از اتفاقات سال 2022 بود. سیپری در بیانیهای اعلام کرد که در مقایسه با دوره پنجساله قبل، انتقال بینالمللی تسلیحات عمده در سطح جهان پنج درصد کاهش یافت؛ اما واردات به کشورهای اروپایی ۱۹ درصد افزایش داشت؛ بزرگترین رشد در هر منطقه جهان.
پیتر وایزمن؛ محقق این اندیشکده، این موضوع را «انباشته شدن نگرانکننده سلاح» دانسته و گفت: «تنش و وخامت شدید روابط بین اکثر کشورهای اروپایی و روسیه محرک مهمی برای رشد واردات تسلیحات اروپایی بود، بهویژه برای کشورهایی که نمیتوانند تمام نیازهای خود را از طریق صنایع تسلیحاتی ملی خود برآورده کنند». باوجوداین ارقام، تنها هشتعضو از ۳۰عضو ناتو سال 2021 به وعده خود یعنی اختصاص ۲درصد از تولید ناخالص داخلی به بودجه نظامی عمل کردهاند.
جالب اینکه وارادت تسلیحات به اوکراین، کشوری که از سال ۲۰۱۴ با روسیه در حال جنگ غیرمستقیم بوده و بهتازگی وارد جنگ مستقیم شده از بسیاری از کشورهای اروپایی کمتر است. مهمترین مشتریان اروپایی بازار تجارت جهانی اسلحه در اروپا در پنج سال گذشته را نروژ، بریتانیا و هلند تشکیل میدهند. بریتانیا، نروژ و هلند بزرگترین واردکنندگان اروپا بودند.
ایالاتمتحده همچنان بزرگترین صادرکننده تسلیحات در جهان باقی ماند و سهم بازار خود را از ۳۲ درصد به ۳۹ درصد افزایش داد. دادههای سیپری بر اساس اطلاعات و تخمینهای مربوط به انتقال تسلیحات بینالمللی ازجمله فروش، هدایا و تولید تحت مجوز است و حجم تحویل را نشان میدهد، نه ارزش مالی معاملات را. آمریکا به همراه روسیه، فرانسه، چین و آلمان بیش از سهچهارم صادرات تسلیحاتی جهان را در اختیار دارد.
3) روشهای آمریکا جهت احیای مغزی ناتو
ترامپ میگفت به رهبران دولتهای عضو ناتو گفته: «اگر پول ندهند، آمریکا از این پیمان خارج میشود (I will leave you if you don’t pay your bills). آنها ترسیدند و با افزایش بودجه نظامیشان سلاحهای بیشتری خریدند». او میگفت: « (به رهبران ناتو) گفتم، ببینید موضوع خیلی ساده و روشن است، شما باید هزینههای دفاعی و نظامیتان را بالا ببرید و هزینههای بیشتری بپردازید. یک نفر که رئیسجمهور یک کشور بود، به من گفت «آقا» که این نشاندهنده احترام گذاشتن او به من است و من در جوابش گفتم «بله آقای رئیسجمهور». او سؤال کرد اگر ما این هزینهها را نپردازیم آیا شما (از ناتو) خارج خواهید شد؟ من در جواب گفتم بله من مجبور میشوم که این موضوع را بررسی کنم، چرا که شما باید هزینههایتان را بپردازید. آنها (سران ناتو) از این جواب من متنفر بودند. با تهدید من، کشورهای عضو این ائتلاف «میلیاردها دلار برای هزینههای نظامی پرداختند».
مشکل ترامپ آن بود که اختصاص دو درصد از تولید ناخالص داخلی اعضای ناتو به بودجه نظامی فقط یک «برنامه» است، نه «صورتحساب». او در دیدارش با مرکل میگوید که «انگلا، تو یک تریلیون دلار به من بدهکاری». استیو بنن؛ استراتژیست ارشد ترامپ در آن زمان که گفته میشود ایدۀ مطرح کردن این رقم کار او بوده است، قصد داشت بدهیهای معوق آلمان بابت ناتو را از مرکل بگیرد. مرکل با اشاره به اینکه ناتو یک باشگاه با حق عضویت نیست، جواب داده بود: «اینطوری نمیشود». علاوه بر این، آمریکا هم به آلمان بدهکار بود. مرکل توضیح داد که پایگاههای نظامی فراوان آمریکا در آلمان نقش مهمی را در آمادهسازی عملیات آمریکا در خاورمیانه و افغانستان ایفا میکردند (صدراعظم، ترجمه سعید کلاتی، ص. 284).
شاید دلیل علاقهمندی روسها به ترامپ به دلیل همین روش اکتفا به رفتار تلویزیونی موردعلاقهاش جهت احیای مغزی ناتو بود؛ ولی درهرصورت امروز جهان رسیده است به مصداق قول توماس مان؛ نویسنده آمریکایی آلمانیتبار که میگفت «جنگ، فرار مذبوحانهای است از مشکلات صلح». با آمدن بایدن و جنگ اوکراین اوضاع برای روسها و اعضای ناتو تغییر کرد.
یان آنتونی، مدیر برنامه سیپری(SIPRI) برای امنیت اروپا، به دویچه وله گفته که متحدان ناتو متعهد شدهاند که «روند کاهش بودجه دفاعی» را معکوس کنند او گفت: «آنچه اکنون در اعداد منعکسشده است تا حد زیادی نتیجه اجرای آن تصمیم است». تا جایی که کشوری مانند آلمان برای نخستین بار درنتیجه بحران اوکراین بودجه نظامی 100 میلیارد یورویی تصویب میکند. آلمانی که زمانی مرکل نمیتوانست برای ترامپ توضیح دهد که افزایش بودجۀ نظامی چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا به دو درصد از کل تولید ناخالص ملیاش، مستلزم افزایش چند ده میلیارد دلاری است و این باعث میشد آلمان بعد از آمریکا و چین به سومین کشور دنیا ازنظر داشتن بودجۀ نظامی تبدیل شود. جالب آنکه در آن زمان نتیجۀ ناخواستۀ زورگویی ترامپ باعث شد تلاش مرکل برای تقویت بودجۀ نظامی آلمان غیرممکن شود. ولفگانگ ایشینگر؛ دیپلمات قدیمی آلمانی، میگفت: «پول بیشتر به این یارو بدهیم؟ غیرممکن است» (صدراعظم، ترجمه سعید کلاتی، ص. 287).
ختم کلام
عباس عراقچی درباره مقایسه تأثیر بحران اوکراین بر معادلههای بینالمللی با سمت و سوی تحولات جهانی پس از حادثه 11 سپتامبر براین نظر است که 11 سپتامبر عامل تحولات مهمی در روابط بینالملل بود و بسیاری از نگرشهای امریکا را تغییر داد و بسیاری از معادلهها را بر هم زد اما در نظم جهانی بینالمللی شکلگرفته پس از جنگ جهانی دوم تغییری ایجاد نکرد. باید گفت که حتی پایان جنگ سرد، فروپاشی شوروی، از بین رفتن دیوار برلین و... هم برخی معادلات را تغییر داد اما نظم ژئوپلیتیک جهانی را بهصورت کلان بر هم نزد. بحران اوکراین در حال تغییر نظم جهانی است و تبعات آن میتواند متزلزل کردن نظم موجود و برقراری نظم جدید باشد. البته ما فعلاً در میانه بحران هستیم و نمیتوان صراحتاً قضاوت و نتیجهگیری کرد اما رفتاری که در این بحران دو طرف از خود نشان دادند به شمول نوع رفتار روسیه و پاسخی که غربیها به این بحران دادند، طلایه یک تغییر در ژئوپلیتیک دنیا را به ما نشان میدهد. بازیابی هویت و توسعه ناتو، تثبیت مجدد رهبری امریکا بر ناتو، پر شدن شکافهای بین امریکا و اروپا که در زمان دونالد ترامپ ایجادشده بود و همه از تبعات بحران اوکراین و گویای احتمال تغییر در نظم جهانی است.
تفاوت کما با مرگ مغزی در این است که کما درواقع یک نوع اختلال در کارکرد مغز است که شخص دچار کاهش شدید سطح هوشیاری میگردد و به هیچیک از تحریکات پیرامونش، پاسخ نمیدهد. فرد مرگ مغزی در ظاهر شبیه به بیمار کمای عمیق است. در کما ساختمان سلول تخریب نشده و فقط عملکرد این سلولها مختل میشود. این عملکرد مختل ممکن است پس از مدتی حتی طولانی، مجدداً برقرار شود و بیمار، هوشیار گردد؛ این در حالی است که در مرگ مغزی به دلیل تخریب سلولها هیچ برگشتی وجود نخواهد داشت. ایالاتمتحده تا اینجا با غالب کردن روایت خود حداقل موفق شده است بنا به روایت مکرون، ناتو را نه از کما که حتی از مرگ مغزی نجات دهد.
آخرین داستان شرلوک هولمز به قلم سر آرتور کانن دویل، داستان «آخرین خدمتش» بود. داستانی که در آن شرلوک هولمز درست پیش از شروع جنگ جهانی اول امور آلمانی ون بورک را دستگیر کرد. در آخر آن داستان آمده است: «باد شرقی درراه است، بادی که تا حالا در انگلستان نوزیده است. باد سرد و تلخی خواهد بود واتسون و بسیاری از ما پیش از تمام شدن آن از بین خواهیم رفت؛ اما این باد در اختیار خداوند است و پس از توقف آن سرزمینی زیباتر، بهتر و قویتر زیر نور خورشید سر بر خواهد آورد». اگرچه بیسمارک معتقد بود که خداوند مشیت خاصی برای ایالاتمتحده دارد ولی این کشور باید خوب بداند که «باد شرقی» را میتوان دوست نداشت ولی وجودش را نمیتوان نادیده گرفت!
وینستون چرچیل در سخنرانی خود در سال 1943 گفت: «بهای قدرت، مسئولیت است (The price of greatness is responsibility). هیچ کشوری نمیتواند از بسیاری جهات به جامعه پیشرو در جهان متمدن تبدیل شود بدون اینکه گرفتار مشکلات آن شده باشد». نیکلاس برنز؛ دیپلمات برجسته آمریکا و استاد دانشگاه، در مقالۀ خود (The Indispensable Power) منتشره در مجله هاروارد در جولای 2020 آورده است که این سخنان چرچیل اگرچه در اواخر جنگ جهانی دوم که ایالاتمتحده از بریتانیای کبیر پیشی گرفت، بیان گردیده است ولی با شرایط کنونی ایالاتمتحده نیز همخوانی دارد. ایالاتمتحده تنها زمانی میتواند در آغاز دورهای صلحآمیزتر و بهتر نقش داشته باشد که از طریق دیپلماسی کارهای خود را پیش ببرد و به ارزشهای دیپلماتیک در جهان پیچیده و خطرناک امروزی احترام گذارد.
دیگر اعضای ناتو نیز همراه با تجربۀ دو جنگ جهانی قبلی باید این جملۀ وُلتر را با خود تکرار کنند که متذکر میشود «او که میتواند تو را به باور کردن چرندیات وادارد، میتواند تو را به ارتکاب جنایت نیز روانه سازد»!