از درون ذهن مکرون: فرانسه مستقل‌تر و اروپای قوی‌تر

تاریخ : 1401/02/10
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حکمرانی جهانی
نمایش ساده

گزیده جستار: مکرون در سخنرانی شب پیروزی خود در مقابل برج چشمک‌زن ایفل گفت فرانسوی‌ها «فرانسه مستقل‌تر و اروپای قوی‌تر» را انتخاب کرده‌اند.

اين نوشتار در تاريخ دهم ‌اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.

 

از درون ذهن مکرون:

فرانسه مستقل‌تر و اروپای قوی‌تر

 

 

گاهی بهتر است ختم کلام را اول آن گفت. «خیلی عالی است که قدرت یک غول را داشته باشید؛ اما اگر از قدرت مانند یک غول استفاده کنید، آن موقع جباریت است» (شکسپیر). امانوئل مکرون، رئیس‌‌جمهور کنونی فرانسه روز دوشنبه 25 آوریل 2022 (5 اردیبهشت‌ 1401) با رأی تقریباً ۵۸ درصدی توانست مارین لوپن، نامزد راست افراطی را با رأی ۴۲ درصدی شکست دهد و در الیزه بماند. پیروزی مکرون به این معنی است که یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های اروپای غربی توسط یک ناسیونالیست راست افراطی که می‌خواهد فرانسه را از ناتو دور کند و سابقه نزدیکی به ولادیمیر پوتین را دارد، اداره نمی‌شود. مکرون در سخنرانی شب پیروزی خود در مقابل برج چشمک‌زن ایفل گفت فرانسوی‌ها «فرانسه مستقل‌تر و اروپای قوی‌تر» را انتخاب کرده‌اند.

او سومین رئیس‌جمهوری فرانسه در جمهوری پنجم است که برای دو دوره پیاپی به این مقام دست می‌‌یابد و تا بهار سال ۲٠۲۷ در این مقام باقی خواهد ماند. این سومین شکست مارین لوپن در انتخابات ریاست‌جمهوری است. قبل از مکرون، فرانسوا اولاند و نیکلا سارکوزی فقط برای یک دوره پنج‌ساله رئیس‌جمهوری بودند. آخرین رئیس‌جمهوری فرانسه که دو دوره پی‌درپی در این مقام باقی ماند، ژاک شیراک بود. پیش از او فرانسوا میتران نیز دو دوره را به‌طور کامل سپری کرده بود. مکرون تنها رئیس دولت در جمهوری پنجم فرانسه است که پس از یک دوره کامل ریاست‌جمهوری بدون از دست دادن اکثریت پارلمانی برای دوره دوم به جانشینی خود برگزیده ‌‌شد. فرانسوا میتران و ژاک شیراک در سال‌های پایانی دور اول، اکثریت پارلمانی خود را از دست دادند و ناگزیر به «همزیستی سیاسی» با رقبای خود شدند.

1) از درون ذهن رهبران

در سال 2011 کتابی را با قلم لیز ملون (Liz Mellon) تحت عنوان در درون ذهن رهبر (Inside the Leader's Mind) راجع به پنج راهی که بتوان مانند یک رهبر فکر کرد (Five Ways to Think Like a Leader) روزنامه فایننشال تایمز همراه با نشر دیگری منتشر کردند. نویسندۀ کتاب دکترایش را درزمینۀ «توسعۀ رهبری» از مدرسۀ اقتصادی لندن گرفته است و با این روزنامه در همین موضوع نیز همکاری می‌کند.

او در این کتاب به یک رهبر متذکر می‌شود که بهتر است این را بداند که او همواره تنهاست و باید تبعات تصمیم‌گیری را خود بر عهده بگیرد. رهبر باید میان خطرپذیری و پاداش تعادل برقرار کند. یک رهبر باید فرد عمل‌گرا باشد و مطمئن باشد که هم توصیه بدهد و هم مشاوره بپذیرد. او همچنین باید بداند که بر لبۀ عدم قطعیت قرارگرفته است. دیگران می‌توانند او را نصیحت کنند؛ اما نمی‌توانند او را مطمئن کنند؛ زیرا او دارد چیزی را تجربه می‌کند که پیش‌ازاین تجربه نشده است. در اصل او هیچ تور امنیتی ندارد و اگر سقوط کند هیچ‌کس او را نمی‌گیرد.

یک رهبر باید با وضعیتی زندگی کند که بداند پیدا کردن راه‌حل، ساده و آسان نیست. دنیا، دنیای سیاه‌وسفید نیست که یا «بله» باشد یا «خیر»؛ بلکه می‌تواند هم این باشد و هم آن؛ یعنی دنیا، دنیای خاکستری است. دنیای ما دنیای چندلایه و پیچیده‌ای است. به‌جای آن‌که میان «الف» و «ب» تصمیمی گرفته شود گاهی اوقات لازم است تصمیمی که گرفته می‌شود «الف» به‌اضافه «ب» باشد. گاهی اوقات لازم است که تصمیمات بدون اطلاعات کامل گرفته شود؛ بنابراین رهبر باید یاد بگیرد که با ابهام زندگی کند؛ او باید بتواند با تنش‌ها کنار بیاید و عدم قطعیت او را ناتوان نکند.

2) از درون ذهن مکرون

مکرون در سخنرانی شب پیروزی خود در مقابل برج چشمک‌زن ایفل گفت فرانسوی‌ها «فرانسه مستقل‌تر و اروپای قوی‌تر» (More Independent France and A Stronger Europe) را انتخاب کرده‌اند. وی افزود: «کشور ما مملو از شبهات زیاد و شکاف‌های فراوان است. ما باید قوی باشیم؛ اما هیچ‌کس در کنار جاده باقی نخواهد ماند».

2-1) فرانسه مستقل‌تر

در طول دو دهه گذشته، بخش فزاینده‌ای از شهروندان فرانسوی به‌سوی سیاست‌های ملی‌گرایانه لوپن سوق یافته‌اند و این در حالی است که او نسبت به مسلمانان خصومت به خرج داده و نسبت به نهادهایی که به حفظ صلح و اتحاد اروپای غربی از زمان جنگ جهانی دوم کمک کرده‌اند، بدبین است. این‌یک روایت متداول در تمام دموکراسی‌های غربی، ازجمله در ایالات‌متحده است. ازآنجاکه بسیاری از رأی‌دهندگان طبقه کارگر در دهه‌های اخیر با درآمدهایی با رشد آهسته دست‌وپنجه نرم کرده‌اند؛ نتیجه جهانی‌شدن، اتوماسیون (خودکارسازی) و افول اتحادیه‌های کارگری و عوامل دیگر، آن‌ها از سیاستمداران سنتی خسته شده‌اند. راجر کوهن؛ رئیس دفتر تایمز در پاریس که پیش‌ازاین سردبیر خارجی نیویورک تایمز بود، می‌گوید که این رأی‌دهندگان حس «دیده نشدن، فراموش‌شدن و پایین‌ترین اولویت بودن» را دارند.

در بریتانیا، همین نیروها منجر به برگزیت (رأی این کشور به خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶) و همچنین یک دهه نمایش ضعیف حزب کارگر شدند. در ایالات‌متحده، ناامیدی طبقه کارگر به دونالد ترامپ اجازه داد تا با پیامی پوپولیستی، حزب جمهوری‌خواه را تصاحب کند، درحالی‌که دموکرات‌ها بسیاری از آرای طبقه کارگر را ازدست‌داده‌اند تا حدی به دلیل لیبرالیسم اجتماعی حزب. در فرانسه، کمپین لوپن از خشم درباره رویکردهای افراطی اسلام‌گرایان و تورم فزاینده استفاده کرد تا بهترین نمایش دوران حرفه‌‌ای سیاسی‌‌اش را به نمایش بگذارد. او هنوز برنده نشده؛ اما ساده لوحانه است که تصور کنیم بِرند سیاست او در آینده نمی‌تواند برنده شود.

در سال 2017 هم او در کتاب «انقلاب»؛ که به فارسی نیز ترجمه‌شده است و زندگینامۀ خودنوشتِ (اتوبیوگرافی) اوست، درباره چشم‌انداز خود از فرانسه و آینده آن در دنیای جدیدی که در حال «تحول بزرگ» (Great Transformation) است، بحث می‌کند. او در این کتاب می‌نویسد که در مورد سیاست صنعتی فرانسه نه با کارایی مسلم جهت‌دهی، تصمیم سازی، رهبری و پیاده‌سازی دولت موافق است و نه با رویکرد خطرناک لیبرال‌ها مبنی بر اینکه بازار نمی‌تواند اشتباه باشد و بهترین سیاست صنعتی این خواهد بود که هیچ سیاست صنعتی نداشته باشند (ترجمۀ بهاره رستگار مقدم حلاج، نشر ترنگ، ص. 100). ازاین‌رو معتقد هستم که ما باید در آیندۀ بسیار نزدیک سیاستی را در پیش بگیریم که رشد اقتصادی را ارتقا بخشد که شامل دو ستون با اهمیت برابر است: سرمایه‌گذاری دولتی در حوزه‌های کلیدی و کاهش باثبات در هزینه‌های جاری (همان منبع، ص. 89).

او تصریح می‌کند که مردم دیگر نمی‌توانند یک‌بار در بیست‌سالگی برای تمام عمر خود آموزش ببینند. ما نمی‌توانیم در دنیایی که در حال تغییر مداوم است، قول امنیت شغلی بدهیم. بااین‌حال دو چیز وجود دارد که می‌توانیم ضمانت کنیم: مردم قادر خواهند بود از حرفه‌ای به حرفه دیگر جابه‌جا شوند و اینکه اگر شغل خود را از دست بدهند، از آن‌ها حمایت خواهد شد (همان منبع، ص. 137).

2-2) اروپای قوی‌تر

از منظر غرب سنتی، دور دوم ریاست مکرون از دو منظر قابل‌تأمل است: به صدا درآمدن زنگ خطر و بازگشت آرامش. «به صدا درآمدن زنگ خطر» بدین‌جهت است که امانوئل مکرون با رأی تقریباً ۵۸ درصدی توانست مارین لوپن، نامزد راست افراطی را با رأی ۴۲ درصدی شکست دهد و در الیزه بماند. روزنامه انگلیسی گاردین نیز در این زمینه نوشت: اگر قرار باشد تنها یک درس از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه بگیریم آن درس، دست کم نگرفتن پوپولیسم است حتی اگر مکرون پیروز انتخابات باشد. «بازگشت آرامش» نیز بدین خاطر است که متحدان این کشور در اتحادیۀ اروپا و ناتو آسوده هستند که وحدت میان اعضای اتحادیه کم‌وبیش باقی خواهد ماند و رابط فراآتلانتیکی به خطر نمی‌افتد. فرانسه بااینکه به‌عنوان یکی از ارکان نظم غربی تعریف‌شده، از منظر تاریخی حامی سیاست خارجی مستقل است؛ بدین معنا که می‌تواند نقش میانجی میان نظم غربی به رهبری آمریکا با کشورهایی مانند چین، ایران و روسیه را ایفا کند. در همین راستا بود که اولاف شولتس؛  صدر اعظم آلمان، پیروزی مکرون را رأی اعتماد به اروپا قلمداد کرد.

پیش از انتخابات نیز او به همراه پدرو سانچز؛ نخست وزیر اسپانیا و آنتونیو کوستا؛ نخست وزیر پرتغال، با حمایت تلویحی از مکرون، از فرانسویان خواسته بودند که به نامزد دموکرات انتخابات این کشور رأی دهند. این سه رهبر اروپایی در سرمقاله مشترک خود در روزنامه فرانسوی لوموند با ابراز نگرانی از به قدرت رسیدن حزب راست‌گرای افراطی در فرانسه که لوپن در دور دوم انتخابات نماینده آن است، ارزش‌هایی را که فرانسه از آن دفاع می‌کند، یادآوری کردند. در این مطلب بدون اشاره به نام هیچ‌یک از ۲ نامزد نهایی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، آمده است که انتخاب پیش روی ملت فرانسه برای این کشور و برای همه ما در اروپا تعیین‌کننده است. انتخاب میان ۲ گزینه است؛ نامزد دموکراتی که فرانسه را در درون اتحادیه اروپا قدرتمند و مستقل، قوی‌تر می‌داند در مقابل نامزد حزب راست‌گرای افراطی که آشکارا در کنار کسانی است که به آزادی و دموکراسی ما حمله می‌کنند. جنگی که ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه علیه اوکراین به راه انداخت ارزش‌هایی چون دموکراسی، استقلال، آزادی و حاکمیت قانون را که فرانسه و کشورهای ما از آن حمایت می‌کنند، هدف قرار داد و این خطر را ایجاد کرد که مرزهای ما همانند آنچه در تاریخ خونین ما وجود دارد، به زور بازتعریف شود. پوپولیست‌ها و گروه‌های راست افراطی در همه کشورهای ما (اروپا) پوتین را الگوی ایدئولوژیک و سیاسی خودکرده و با مطالبات ملی‌گرایانه او هم‌صدا هستند. آن‌ها از مدل رئیس‌جمهور روسیه برای حمله به اقلیت و مقابله با تنوع تقلید کرده و در رؤیای ملتی یکدست شریک‌اند. این مسئله را حتی امروز که سیاستمدارانشان تلاش می‌کنند از حملات روسیه فاصله بگیرند، فراموش کنیم. ما نیاز داریم که فرانسه را در کنار خود داشته باشیم (...)؛ فرانسه‌ای که از ارزشهای مشترک ما در اروپایی که در آن خود را به رسمیت می‌شناسیم، دفاع کند. اروپایی آزاد با رویی باز به دنیا و درعین‌حال مستقل، قوی و سخاوتمند. این رهبران ابراز امیدواری کردند که فرانسویان در انتخابات پیش رو نام نامزدی پایبند به این ارزش‌ها را به صندوق بیندازند.

پس از انتشار این سرمقاله، جاستین ترودو؛  نخست وزیر کانادا، نیز به جمع حامیان مکرون پیوست و اعلام کرد که انتخاب مجدد مکرون رئیس‌جمهور کنونی فرانسه، تحولی مثبت برای کانادا و جهان خواهد بود.

از آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی ریاست دوره‌ای شورای اتحادیه اروپا پس از سیزده سال، بار دیگر در اختیار فرانسه قرار گرفته است. او در سخنرانی خود به مناسبت سال نو میلادی خود گفت: «برای این‌که این لحظه [تصدی ریاست دوره‌ای شورای اتحادیه اروپا] هر ۱۳ سال یک‌بار اتفاق می‌افتد، باید آن را به زمان آغاز پیشرفت تبدیل کنیم: زمان پیشرفت در امور دفاعی و کنترل مرزها، مقابله با تغییرات آب و هوایی، برقراری برابری میان زنان و مردان، ایجاد اتحاد جدید با قاره آفریقا، نظارت بر بسترهای اصلی اینترنت و فرهنگ در اروپا». او در سخنرانی ۹ دسامبر گذشته خود با هدف ارائه برنامه‌های فرانسه برای دوره ریاست بر شورای اتحادیه اروپا گفته بود: «باید اروپا را در جهان قدرتمند، حاکم مطلق بر تعیین سرنوشتش و آزاد در انتخاب‌هایش کنیم». فرانسه همچنین سه حوزه را در اولویت قرار داده است: معرفی حداقل دستمزدها در سراسر اتحادیه اروپا، تنظیم مقررات فعالیت غول‌های دیجیتال و وضع مالیات کربن بر محصولات وارداتی به اروپا با توجه به اثرات زیست‌محیطی آن‌ها. رئیس‌جمهوری فرانسه همچنین از اصلاح منطقه شینگن برای «حفاظت بهتر از مرزهای اروپا» در مواجهه با بحران‌های مهاجرتی حمایت می‌کند. او همچنین قصد دارد طرحی را برای بازنگری در قوانین بودجه اتحادیه اروپا با هدف جذب سرمایه‌گذاری و رشد بیشتر اتحادیه اروپا ارائه کند. آقای مکرون با وجود بی‌میلی برخی از کشورهای عضو همچنان بر اجرای طرح تقویت توان دفاعی اتحادیه اروپا با تشکیل ارتش واحد و مستقل اروپایی اصرار دارد. او در دوره ریاست بر شورای اتحادیه اروپا از حمایت اولاف شولتس؛ صدراعظم جدید آلمان، نیز برخوردار است. آلمان در سال ۲۰۲۲ ریاست گروه هفت‌کشور صنعتی (G7) را بر عهده خواهد گرفت و از حامیان جدی طرح «اروپای مستقل‌تر و قوی‌تر» به شمار می‌رود. فرانسه در آغاز نیمه دوم سال ۲۰۲۲ ریاست دوره‌ای شورای اتحادیه اروپا را به جمهوری چک تحویل خواهد داد.

پیش‌تر نیز در رابطه با اروپای قوی‌تر، امانوئل مکرون در مصاحبه ای با فرید زکریا گفته بود: «در مورد ایران، ترامپ تصمیم گرفت که برجام را ترک کند؛ اما درنهایت او این واقعیت را پذیرفت که ما تصمیم گرفته‌ایم در برجام باقی بمانیم». او خیلی صریح می‌گوید: «اروپا جایگزین روشنی (Clear Alternative) برای دلار ندارد... اروپا خیلی وابسته (Too Much Dependent) است...».

خاتمۀ کلام

بررسی ذهنیت فرانسویان و رهبرانشان برای ایرانیان نیز مهم است؛ زیرا همیشه بر آن‌ها مؤثر بوده است. روشنفکری ایرانی همواره میان «دارایی و آزادی» فاصله انداخته است. در ادبیات، هنر و سینمای ایران، ثروتمندان، محافظه‌کاران تندخو و نابردبار هستند و رهبران آزادی‌خواه، مردانی بی‌پول، بی‌سرمایه و درویش هستند که در زهد و فقر زندگی می‌کنند. شعار روشنفکری ایرانی «برابری و آزادی» است نه «دارایی و آزادی»؛ اما «دارایی» (مفهومی فراتر از مالکیت) در غرب (همان غربی که با شعار برابری و آزادی به دموکراسی رسید) پایۀ آزادی است. روشنفکری ایرانی به پیروی از روشنفکری اروپای قاره‌ای (فرانسه و آلمان) برابری (عدالت اجتماعی) را به‌جای دارایی (ثروت عمومی) بنیان آزادی و دموکراسی ساخته است. برعکس؛ روشنفکری آنگلوساکسون (بریتانیا و آمریکا) همواره میان دارایی و آزادی رابطه‌ای مستقیم دیده و رشد اقتصادی را زمینۀ رشد سیاسی ساخته است. در آمریکا و بریتانیا رهبران دولت‌های دموکراتیک همگی از ثروتمندان بوده‌اند نه از فقیران و متظاهران به فقر. آزادی اقتصادی در این سنت اروپایی (اروپای جزیره‌ای و آمریکای شمالی) همواره به آزادی سیاسی منتهی شده است. در طول زمان روشنفکران و دولتمردان ایرانی به تجربۀ فرانسه، آلمان و روسیه توجه بیشتری داشته‌اند تا تجربۀ انگلیس و آمریکا (محمد قوچانی، پارادوکس مارکسیسم اسلامی، ص. 90).

مکرون معتقد است برخی از این تفاوت‌ها می‌توانند بینشی راجع به اینکه چرا کشور ما تا این حد عمیقاً به برابری وابسته است فراهم کند. این اعتقاد راسخ، ما را از جوامع غربی به‌ویژه کشورهای انگلیسی‌زبان، متمایز می‌کند. ما حاضر نیستیم همه‌چیز را در مسابقه‌ای برای رشد اقتصادی یا در محراب فردگرایی فدا کنیم. ما به دنبال نوع خاصی از آزادی، خودمختاری و استقلال پایه‌گذاری شده توسط همبستگی هستیم (مکرون، همان منبع، ص. 144). معنا دادن به زندگی ما بر عهدۀ سیاست نیست و سخت است که ببینیم سیاست چطور حتی اگر به یک مکتب مراقبه تبدیل‌شده باشد، می‌تواند ادعا کند که جایگزینی برای عبادت یا حتی برای عقاید و باورها باشد؛ اما از سوی دیگر، اگر ما به یک جمهوری تعلق داشته باشیم نمی‌توانیم برادری را فراموش کنیم. برادری سومین کلمه از شعار رسمی ما «آزادی، برابری، برادری» است که اغلب به‌عنوان مبهم‌ترین از بین این سه کلمه در نظر گرفته می‌شود درحالی‌که برادری، آزادی و برابری را در نوعی از عطوفت دوستانه که از ریشه‌ها پیشی می‌گیرد گرد هم می‌آورد. تغییرات در جامعۀ غرب، ما را در نوعی فلاکت راضی‌کننده فروبرده است. به هرکس یک نقش کاربردی واگذارشده است؛ مهم نیست چه با نام «بازار» یا با نام «دولت» باشد (همان منبع، ص. 187).

با تمام این تفاوت‌ها، در تمام این رویکردها، «اقتدار» همان چیزی است که همۀ رهبران بدون کم‌وکاست به دنبال و خواهان اعمال آن هستند؛ اما چگونگی اعمال آن از افلاطون تابه‌حال، محل مناقشه بوده است. در نمایشنامۀ «شاه لیر» ویلیام شکسپیر، شاه لیر، لُرد کنت را طرد کرده بود؛ اما او همچنان وفادار مانده بود و با هیبت دیگری به شاه نزدیک بود. شاه لیر از او می‌پرسد: آیا مرا می‌شناسی؟ کنت پاسخ می‌دهد که نه آقا؛ اما شما در سیمایتان چیزی دارید که من با خوشحالی ارباب صدایتان می‌کنم. شاه لیر می‌پرسد که آن چیست؟ کنت پاسخ می‌دهد: اقتدار!

پی‌نوشت: آفتاب یزد در تاریخ 25/ 11/ 1399 نوشتار دیگری از این نگارنده تحت عنوان «مکرون؛ ساده یا همدست آمریکا» منتشر نموده است.