گزیده جستار: تصویری که امروز از اینترنت در دست میباشد تمرکزی از قدرت در دست چند شرکت خیلی بزرگ و مداخلات بلوکهای قدرت رقیب با محوریت آمریکا، چین و اتحادیۀ اروپا که منجر به دورنمای دیجیتال بسیار تکهتکهتری شده است.
«از زمان جنگ که سردار سلیمانی را شناختم، شبانهروز مطالعه میکرد. عاشق کتاب بود. سلیمانی فرمانده جنگ که وقت نداشت سرش را بخاراند، بهاندازه یک محقق که کارش مطالعه است، کتاب میخواند. در بعضی سفرهای سوریه و عراق که خیلی کم میخوابید، همانجا کتاب میخواند. توی هواپیما که درراه سوریه یا عراق بودیم، بهجای اینکه از این ساعات برای استراحت استفاده کند، یا ذهنش مشغول کارهای عملیات باشد، از توی کیفش کتاب درمیآورد و مشغول خواندن میشد» (از کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم»)! این جملات، مفاد یک استوری از نگارندۀ این نوشتار در حساب اینستاگرامیاش بود که در کمتر از چند ساعت با اخطار نقض دستورالعملهای شرکتی مربوط به خشونت و سازمانهای خطرناک (Guidelines on Violence or Dangerous Organizations) بهطور یکجانبه توسط اینستاگرام حذف گردید.
طبیعتاً هر پلتفرمی که راه اندازی میشود به حاکمیت کشور سازنده (نوعاً ایالاتمتحده) متعهد است و تولیدات محتوایی در راستای قوانین آن کشور پیش میرود. روند شناسایی پستهای مخالف پروتکل اینستاگرام و بسیاری از پلتفرم های رسانه های اجتماعی بهصورت ترکیبی از هوش مصنوعی و هوش انسانی است؛ یعنی الگوریتمهای هوش مصنوعی، پستها را آنالیز و شناسایی میکند و مطالبی که درجه بالایی از مخالفت با پروتکل آن سرویسدهنده را شامل باشد مشخص کرده و در مرحله بعد تیمی از نیروهای انسانی آنها را بررسی مجدد کرده و اقدام به حذف پست، استوری یا حتی حذف اکانت میکنند.
بااینوجود بخش بیشتری از افکار عمومی نگران آن است که توسعۀ شبکه ملی اطلاعات، انتقال سِروِرهای خارجی به داخل کشور و بهطورکلی کاهش وابستگی تبادل ترافیک اینترنت محلی به اینترنت جهانی، دست حاکمیت را برای آنکه بتواند با هزینه و دشواری کمتری، دسترسی کاربران داخلی اینترنت به شبکه جهانی اینترنت را محدود یا قطع کند بازتر بگذارد و به همین دلیل برخی گروهها موضعگیری منفی نسبت به هر نوع از چنین مداخلاتی دارند. منشأ این نگرانی، رویه سالهای قبل حاکمیت در حوزه حکمرانی فضای مجازی است که بدون مبنای حقوقی و سیاستی مشخص و در فضایی غیر شفاف شکلگرفته و غالباً جهتگیری آن بهسوی ایجاد محدودیت بوده است و مطرحشدن طرحهایی همچون طرح «قانون حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» موسوم به طرح صیانت و شیوه تصویب آن نیز به این نگرانیها دامن زده است.
پیچیدگی ماجرا در همینجاست؛ نه میتوان از مزایای چنین مداخلاتی چشمپوشی کرد که در برخی حوزهها؛ برای مثال در حوزه دولت الکترونیک، وقوع تبادلات اطلاعاتی اینترنتی بر بستر شبکه ملی اطلاعات ضرورتی غیرقابلچشمپوشی دارد و نه میتوان نگرانیهای موجود در رابطه با پیامدهای توسعه این شبکه را بیاساس و یا کماهمیت دانست.
بااینحال رسیدن به راهکاری که دغدغهها و منافع همه ذینفعان را لحاظ کند نیازمند آن است که ابتدا صورتمسئله روشن شود و توافقی بر سر چیستی مسئله موردبحث شکل بگیرد. بعدازآن است که میتوان به نحو ثمربخشتری درباره راهکارهایی هم در سطح فنی و هم در سطح سیاسی و سیاستی بحث کرد که در عین بهرهبرداری از مزایای این شبکه، ریسکها و خطرات آن کنترل و فضای بیاعتمادی از حول آن برداشته شود.
1) تکهتکه شدن سیاست
قطبی شدن بیشازحد جامعه موضوع خوشایندی نیست؛ زیرا به نهادهای دموکراتیکی که از آزادی بیان و حقوقاساسی دیگر دفاع میکنند، آسیب میزند. اساسیترین مشکلی که دموکراسیهای غربی امروز با آن مواجه هستند را ریچارد اچ. پیلدس (Richard H. Pildes) در مقالۀ اخیر خود تحت عنوان «تکهتکه شدن سیاسی در دموکراسیهای غربی» (Political Fragmentation in Democracies of the West) بررسی کرده است. یکی از نگرانیهای عمده به پسروی و پس لغزیدن دموکراتیک و برآمدن دموکراسیهای غیرلیبرال مربوط میشود. یکی دیگر از نگرانیهای وارد قدرت گرفتن پوپولیسم است؛ اما عمیقترین و شاید پردوامترین مشکلی که حکومتهای دموکراتیک در سالهای اخیر با آن دستوپنجه نرم میکنند پدید آمدن چیزی است که به آن «تکهتکه شدن سیاسی» (Political Fragmentation) میگویند. بهطور خلاصه وقتی اقتدار سیاسی؛ قدرت تعیین و تأثیر تصمیمات و سیاستهای عمومی، در دست افراد و مراکز قدرت متعدد در درون و بیرون دولت پخش شود. دولتها بهسختی میتوانند نیروی سیاسیای را که برای عملکرد مؤثر نیاز دارند به دست بیاورند و حفظ کنند. ناتوانی حکومتهای دموکراتیک در حل مسائلی که برای مردمشان بیشترین اهمیت را دارد خطراتی بزرگ به همراه میآورد. در بهترین حالت میتواند شهروندان را از حکومت بیگانه کند و باعث بیاعتمادی یا حتی بیاعتنایی کامل آنها به عرصۀ سیاسی شود. در بدترین حالت نیز ممکن است مردم را به رهبران اقتدارطلبی متمایل کند که وعدۀ برانداختن فرایندهای سیاسی ناکارآمد را میدهند. درنهایت این وضعیت باعث میشود مردم به کارآمدی خود دموکراسی شک کنند و به سمت نظامهای حکومتی ضددمواکراتیک کشیده شوند.
صنعت چاپ باعث شد که «اعلامیۀ 95 مادهای» مارتین لوتر تنها در چندماه در سراسر اروپا پخش شود، نظریاتی که بهموجب آغاز اصلاحات پروتستانی و شعلهور شدن جنگ 30 ساله شد. تازه 300 سال پس از اختراع دستگاه چاپ بود که ژانژاک روسو از شرارت این صنعت ترسناک سخن گفت و پیشبینی کرد که حکومتها بهزودی آن را ممنوع کنند. اختراع رادیو نقشی محوری در قدرت گرفتن نازیها در آلمان داشت؛ جوزف گوبلز زمانی به زبان آورد که موفقیت ما بدون رادیو و هواپیما امکانپذیر نبود.
امروز هم انقلاب ارتباطات، علاوه بر اطلاعات کذب و گمراه کننده، نقشی ناگوار در در دامن زدن به تکهتکه شدن سیاسی دارد. تقسیم شدن اقتدار سیاسی میتواند جلوی رسیدن به توافق بر سر مسائل سخت را بگیرد. ترکیب انقلاب ارتباطاتی و الزاماتی که امروزه برای شفافیت وجود دارد امکان رسیدن به این مصالحهها را خیلی سختتر کرده است. در ایالاتمتحده «قوانین اداره به شیوۀ شفاف و گشوده» (Sunshine Laws) که پس از رسوایی «واتِرگِیت» وضع شدند بیشتر روندهای قانونگذاری کنگره را عمومی اعلام کردند. امروز، پیشنهادهای نمایندگان حین مذاکرات بهسرعت در فضای آنلاین و رسانههای اجتماعی بهصورت پست و توییتهای کوتاه؛ اغلب بریدههایی از متن اصلی، منتشر میشوند که ممکن است گروههای ذینفع و کنشگران را پیش از به پایان رسیدن توافق برانگیخته و بسیج کنند. بهاینترتیب قانونگذاران از ترس آنکه حامیان خود را ناخشنود نکنند تمایل کمتری برای رسیدن به راهحلی مرضیالطرفین از خود نشان میدهند. نقلقول مشهوری از آبراهام لینکلن هست که میگوید در دموکراسیها «احساسات عمومی (Public Sentiment) همهچیز است. اگر با آن همراه باشید، هیچگاه شکست نمیخورید؛ اگر علیه آن باشید، هیچگاه پیروز نمیشوید».
2) تکهتکه شدن اینترنت
از حدود 400 سال پیش دولتها بازیگران اصلی مناسبات جهان بودهاند؛ اما امروز باوجود چند شرکت بزرگ فنّاوری که درزمینۀ نفوذ ژئوپلیتیکی رقیب دولتها شدهاند، این وضعیت در حال تغییر است. آمازون، اپل، فیسبوک، گوگل و توییتر دیگر فقط شرکتهایی بزرگ نیستند؛ آنها بر ابعاد مختلف اجتماع، اقتصاد و امنیت ملی کنترل یافتهاند، ابعادی که پیشازاین در انحصار کامل دولتها بود. همین قضیه دربارۀ شرکتهای فنّاوری چینی مثل علیبابا، بیتدَنس و تِنست نیز صادق است. امروز بازیگرانی غیر از دولتها که شرکتهای فنّاوری سردمدارشان هستند بیشازپیش بر ژئوپلیتیک اثر میگذارند. حالا دیگر باید شرکتهای غول فنّاوری را در شمار دولتها بهحساب بیاوریم.
یان برمر (Ian Bremmer) در مقالۀ اخیرالانتشار خود (Technopolar Moment!) در فارِناَفِرز مینویسد که هرچند دربارۀ شرکتهای فنّاوری مثل کشورها نمیتوان دستهبندیهایی دقیق انجام داد؛ ولی سه نیروی عمده وجود دارد که موضع ژئوپلیتیکی و جهانبینی آنها را تعیین میکند: جهانگرایی (Globalism)، ملیگرایی (Nationalism) و آرمانشهرگرایی فناورانه (Techno-utopianism). انتخابهایی که شرکتهای بزرگ فنّاوری در مسیر شکل دادن به مناسبات جهانی با آن روبهرو هستند با این سه نیرو روشن میشود.
آیا بهسوی دنیایی پیش خواهیم رفت که در آن اینترنت بیشتر و بیشتر تکهتکه میشود و شرکتهای فنّاوری در خدمت امیال و اهداف دولتهای متبوعشان قرار خواهد گرفت، یا غولهای فنّاوری قاطعانه پای حکومتها را از فضای دیجیتال خواهند برید و خود را از قیدوبندهای ملی خواهند برید تا نیروهایی بهراستی جهانی شوند؟ آیا عصر سیطرۀ دولت سرانجام به پایان خواهد رسید و نخبگان فنّاوری بهجای آنها مسئولیت فراهم آوردن خیر عمومی (Public Goods) را بر عهده خواهند گرفت؟ خوب است که تحلیلگران، سیاستگذاران و مردم این دورنماهای متضاد را که شیوۀ اعمال قدرت این بازیگران جدید ژئوپلیتیک را تعیین میکنند درک کنند؛ زیرا تعامل بین آنهاست که زیست اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما در قرن 21 را شکل خواهد داد.
ظهور و بروز غولهای جهانی با مخاطبان میلیاردها نفری در عرصه ارتباطات و رسانه که همراه با انباشت سرمایه مادی و معنوی و دانش در این شرکتها بود، عملاً واگذاری بخشی از اختیارات حاکمیتی به این بازیگران را گریزناپذیر میکند؛ اما بهتازگی در یک تغییر بنیادین، شاهدیم برخلاف اصراری که ابتدا دولتها داشتند و در مقابل با استنکاف بازیگران بزرگ بازار صنعت دیجیتال از پذیرش مسئولیت محتوایی مواجه میشدند، حضور تمامقد این پلتفرم ها در جایگاه حاکمان محتوایی، موجب قرار گرفتن این رسانه ها در نقش «دروازه بانان اینترنت» برای بخش بزرگی از جامعه شده است و مفهوم «تنظیمگری شرکتی» را بهوجود آورده است. امروزه بهروشنی مداخلات یکسویه پلتفرمهای بزرگ اینترنتی در جهان، زنگ خطر را برای مفاهیم پایهای که روی آنها تأکید میشد؛ مثل آزادی بیان (Freedom of Expression)، بیطرفی اینترنت (Net Neutrality)، ارزشهای بومی، تنوع و عدالت رسانهای و نهایتاً مردمسالاری و دموکراسی به صدا درآورده است. بهرغم محاسنی که از افزایش مسئولیتپذیری پلتفرمها استنباط میشد، آنچه در عمل موجب هراس از توسعه و عادیسازی اعمال مفهوم تنظیمگری شرکتی در جهان شده است، بیشتر به نحوه اعمال و تبعات آن برمیگردد. عدم پاسخگویی به حاکمیتهای سیاسی (بهاستثنای ایالاتمتحده)، در کنار پیچیدگیهای فنی که به امکانناپذیری نظارت حاکمیتی بر اعمال «تنظیمگری الگوریتمی» منجر شده است، بهنوعی نقض حاکمیت ملی تعبیر شده است. همچنین دسترسی نامحدود شرکتها به اطلاعات شخصی و ابَردادههای کاربران، نقض آشکار و انقضای عملی «حریم خصوصی» شهروندان را به دنبال داشته است. همه اینها در کنار آشکار شدن زنجیرهای از سوءاستفادههای علنی در حوزههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ایدئولوژیک از این موقعیت انحصاری سبب سلب اعتماد عمومی از خواست و صلاحیت این قدرتهای نوپدید فراملی در اعمال حکمرانی مسئولانه آنها شده است. با وجود همه کژ کارکردهای ذکرشده شاهدیم هیچ تضمین قابلاتکایی برای جلوگیری از تکرار این موارد وجود ندارد و در هر موقعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میتوانیم انتظار تکرار موارد مشابه را داشته باشیم.
ختم کلام: سرایت تکهتکه شدن سیاست به اینترنت
دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه فعلی ج.ا.ایران در کتاب «صبح شام: روایتی از بحران سوریه» آورده است که هر وقت از سردار سلیمانی راجع به تحولی در سوریه یا لبنان سؤال میشد، برخلاف بسیاری از کارشناسان که در پاسخ به سؤال مشابه مستقیم به سراغ لبنان میروند و حرف میزنند سردار سلیمانی تحلیل را از سطح بینالمللی شروع میکرد. تحلیل ایشان مبتنی بر اطلاعات دقیق بود. مطلب را روی منطقه تعمیم میداد بعد میگفت حالا در این نگاه بینالمللی و منطقهای مثلاً لبنان در کجای تحولات بزرگ بینالمللی قرار دارد (ص. ۲۲۳).
اگر بخواهیم موضوع این نوشتار را به همین روش سردار سلیمانی از سطح بینالمللی تحلیل کنیم با موضوعی تحت عنوانِ چالش انحصارگرایی در دنیای وِب مواجه میشویم. تصویری که امروز از اینترنت در دست میباشد تمرکزی از قدرت (Concentration of Power) در دست چند شرکت خیلی بزرگ و مداخلات بلوکهای قدرت رقیب (Competing Interventions) با محوریت آمریکا، چین و اتحادیۀ اروپا که منجر به دورنمای دیجیتال بسیار تکهتکهتری (Fragmented Digital Landscape) شده است.
از منظر «تمرکزی از قدرت در دست چند شرکت خیلی بزرگ» همانطور که یان برمر بیان داشته دهۀ آینده نشان میدهد که نتیجۀ تلاقی سیاستهای فضای دیجیتال و فیزیکی چه خواهد شد. حکومتها و شرکتهای فنّاوری برای نفوذ هردوی این دنیاها به رقابت افتادهاند و بنابراین لازم است چارچوب بهتری برای فهم اهداف این شرکتها و چگونگی تعامل قدرتشان با حکومتها فراهم آید. غولهای فنّاوری فعلاً محتاطانه گام بر خواهند داشت تا کاری نکنند که حکومتها بیش از این در رابطه با از دست دادن قدرتشان احساس ناامنی کنند. البته در این میان نمیتوان گفت که حکومتها هم میتوانند شرکتهای بزرگ فنّاوری را مثل مهرههای شطرنج در صفحۀ رقابت ژئوپلیتیکیشان حرکت دهند. آنها بیشتر و بیشتر نقش ژئوپلیتیکی مستقل خود را مییابند و به میل و نفع خود عمل میکنند. با اهمیت فزایندهای که رقابت چین و آمریکا در شکل دادن به مناسبات جهانی پیدا میکند، آنها از اهرمشان برای تغییر رفتار واشینگتن و پکن استفاده خواهند کرد. برای درک بهتر این جهان دیجیتال نوین باید فهم جدیدی از قدرت ژئوپلیتیکی آنها پیدا کرد.
از منظر «مداخلات بلوکهای قدرت رقیب»، رضا نامی؛ نائب رئیس انجمن تولیدکنندگان نرم افزار تلفن همراه اتاق ایران، نتیجۀ بحثهای مرتبط با انحصارگرایی، تنظیمگری و زیرساختها را به دعوای آمریکا و چین در حوزۀ رمزارزها، بلاکچین، مِتاوِرس و نسل پنجم ارتباطات سیّار سلولی (5G) و سرانجام این کشمکشها در فضای ژئوپلیتیک وابسته میداند. در حال حاضر جنگی در حوزه 5G در جریان است به شکلی که کشوری مانند روسیه ترجیح داده است که اصلاً وارد این فضا نشود و تنها با یک قرارداد انحصاری بلندمدت با هواوی چین به پکن قول داد که در جنگ قدرت چین و آمریکا از چینیها حمایت کند. گسترش این فنّاوری با نظارت چین به بیش از ۸۰ کشور آمریکای لاتین، آسیایی، آفریقایی و اروپایی و عدم موفقیت آمریکا برای ممانعت کشورهای متحد در استفاده از این فنّاوری تحت نظارت پکن موجب شد تا واشنگتن اقدام به دستگیری منگ وانژو (مدیر مالی هواوی) در کانادا کرده و صادرات فنّاوریهای پیشرفته خود به چین را (بهویژه در حوزه هوش مصنوعی) محدود کند. همچنین واشنگتن برای مبارزه با چین به دنبال بومیکردن 5G و توسعه آن است. در تفاهمنامه ۲۵ ساله ایران با چین که در قالب همان طرح راه ابریشم نوین چین (The Belt and Road Initiative) تدوین شده است به همکاریهای 5G و آینده فنّاوری میان دو کشور بهوضوح اشاره شده است. در فضای وب انحصار در اختیار شرکتی یا دولتی است که دادۀ بیشتری در اختیار دارد. با این تفاهمنامه و در صورت عملیاتی شدن طرح راه ابریشم نوین چین، دادههای بیش از نیمی از مردم جهان در دستان چینیها قرار خواهد داشت و این قدرت بلامنازع چین با تأمین اینترنت کاربران این کشورها بر بستر شرکتهای چینی معنی میدهد. درواقع فنّاوری نهفقط از قبل نظم جهانی (Global Order) را تغییر داده است بلکه طبیعت شرکتها و خود دولتها را نیز تغییر داده است.
پاراگ خانا (Parag Khanna) در مقالۀ اخیرالانتشار خود (Great Protocol Politics) در فارِنپالیسی مینویسد که قرن 21 نه متعلق به چین است؛ نه متعلق به ایالاتمتحده و نه بر طبق باور مرسوم متعلق به شرکتهای فنّاوری. با این وصف که مهمترین مسئلۀ این روزها ظهور پروتکلهای نامتمرکزی (Decentralized Protocols) است که کنترلشان نه دست دولتهاست و نه دست شرکتها؛ این قرن میتواند بهنوعی متعلق به اینترنت باشد. این پروتکلهای رمزنگاریشده به میلیونها کاربر خود در بازار؛ هم مصرفکننده و هم تولیدکننده، اجازه میدهند مکانیسمهای قانونمندسازی نامتمرکزی را توسعه دهند که هم از تسخیر قانونگذاران دولتی (Captured State Regulators) دور باشند و هم از خود قانونگذاران شرکتی (Corporate Self-regulators). بدین ترتیب همزمان با تجربۀ بیتکوین و اِتِریوم (Ethereum) بهعنوان مصادیقی از این پروتکلهای نامتمرکز در حال گذار از عصر ژئوپلیتیک (Geopolitics) به عصر تکنوپلیتیک (Techno-politics) هستیم. به همین دلیل است که دستکم در قلمروی تجاری باور بر این است که کشورهای کوچکتر بهجای تبعیت از «حاکمیت بینالمللی قانون» (International Rule of Law) به چیزی روی خواهند کرد که به آن عنوان «حاکمیت کُد» (Rule of Code) داده شده است. اجبار رمزنگاری تضمینشدۀ قراردادهای هوشمند توسط دولتها جهت حمایت از سرمایهگذاران در برابر خطر سلب مالکیت میتواند یکی از مصادیق این حاکمیت کُد باشد... و البته که روایت این نوشتار از «قراردادهای هوشمند» (Smart Contracts) باقی میماند...