گزیده جستار: برآورد این نوشتار برای طرف ایرانی این است که دل بستن بیشازاندازه به برداشته شدن تحریمها؛ یعنی بازی در زمین ایالاتمتحده برای کمک به در میان زمین و هوا نگهداشتن ایران.
اين نوشتار در تاريخ سیزدهم آذرماه ۱۴۰۰ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد از همه کشورهای عضو میخواهد «اقداماتی که ممکن است برای حمایت از اجرای برجام مناسب باشد، ازجمله اقدامات متناسب بر اساس برنامه اجرایی مندرج در برجام و این قطعنامه را اتخاذ نمایند و از اقداماتی که اجرای تعهدات ذیل برجام را تضعیف میکند بپرهیزند». امریکا در هجدهم اردیبهشت 1397 (هشتم مِی ۲۰۱۸) بهصورت یکجانبه از برجام خارج شد. دولتهای سه کشور اروپایی طرف برجام، علیرغم غیرقانونی و غیرقابلقبول دانستن این رویکرد امریکا، در عمل با سکوت و بیعملی خود، با آن رویکرد همراهی کردهاند. اقدامات مخرب ایالاتمتحده و همراهی سه کشور اروپایی، برجام را ناکارآمد کرده است و همه مزایای اقتصادی این توافق را برای ایران از بین برده است. پس از یک سال صبر راهبردی، به دلیل افزایش تحریمهای ایالاتمتحده و نیز عدم پایبندی سه کشور اروپایی به تعهدات، برای ایران چارهای باقی نماند؛ جز اینکه از حقوق خود وفق بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام استفاده کند و اجرای بخشی از تعهدات خود را بهصورت مرحلهای از هجدهم اردیبهشت 1398 (هشتم ماه مِی ۲۰۱۹) متوقف سازد. با عدمتغییر وضعیت و در فقدان اقدامی مؤثر از سوی طرفهای ذیربط برجام و با توجه به سابقه تأسفبار ایجادشده، مجلس شورای اسلامی ایران قانون «برنامه اقدام راهبردی لغو تحریمها و حفظ منافع ملت ایران» را در تاریخ دوازدهم آذر 1399 (دوم دسامبر ۲۰۲۰) تصویب کرد. این قانون دولت را مکلف کرد که در صورت تداوم عدم پایبندی اعضای برجام به تعهد خود، اجرای تمامی تعهدات داوطلبانه ایران ذیل برجام بهتدریج متوقف شود؛ مگر اینکه سایر طرفهای برجام تعهدات کامل خود را در عمل به اجرا درآورند.
توماس فریدمن اخیراً در نیویورکتایمز نوشت که داوران، داوری خود را کردند و حکم دادگاه این است که تصمیم دونالد ترامپ به پاره کردن برجام در سال ۲۰۱۸؛ تصمیمی که مایک پمپئو و بنیامین نتانیاهو هم مشوق آن بودند، یکی از احمقانهترین، نابخردانهترین و زیانبارترین تصمیمات حوزه امنیت ملی آمریکا در دوران پس از جنگ سرد بود. این تنها سخن من نیست. زمانی که برجام به امضا رسید، موشه یعلون (Moshe Ya’alon)، وزیر جنگ اسرائیل بود و بهشدت مخالف آن؛ اما او در یک اجلاس امنیتی گفت که «هرچند برجام یک توافق بد بود، تصمیم ترامپ، با تشویق نتانیاهو، برای خروج از آن، کاری بود از آنهم بدتر. مهمترین اشتباه یک دهه گذشته». دو روز بعد، ژنرال گادی آیزنکوت (General Gadi Eisenkot) که در سال ۲۰۱۸، فرمانده ارشد ارتش اسرائیل بود، گفت که خروج از برجام «یک اقدام مطلقاً زیانبار برای اسرائیل بود، ایران را از همه محدودیتهای هستهایاش رها کرد و برنامه هستهایاش را به مرحله بسیار پیشرفتهتری رساند». تا زمانی که ترامپ از برجام که ایران به آن پایبند بود، خارج شد، زمان گریز هستهای ایران (Iran’s Breakout Time) یک سال بود و ایران توافق کرده بود که برای پانزده سال این محدوده را رعایت کند. اکنون کارشناسان مستقل میگویند که این مهلت به سه هفته کاهش یافته هرچند به باور مقامهای آمریکایی، هنوز هم ایران برای ساخت کلاهک قابلحمل هستهای به حدود دو سال وقت نیاز دارد، اما این نوعی خوشخیالی (Cold Comfort) است. اینکه گفتگوهای هستهای که دوباره در وین آغاز شده است به کجا میانجامد، برای هیچکس روشن نیست. این گفتگوها همچون یک بازی سنگین پوکر (A Giant Poker Game) شده که بازیگران پرشماری دارد؛ ازجمله اسرائیل، که چشم به دست یکدیگر دوختهاند تا ببینند چه کسی بلوف (Bluff) میزند.
1) هدف مذاکراتی ایران: لغو مؤثر و پایدار تحریمها
هدف از مذاکرات هستهای برای ج.ا. ایران در برجام لغو مؤثر تحریمهای امریکا علیه ایران جهت بهرهمندی اقتصادی ایران از لغو تحریمها است. بهموجب بند (29) برجام، اتحادیه اروپایی و دولتهای عضو و همچنین ایالاتمتحده، منطبق با قوانین خود، از هرگونه سیاست با هدف خاص تأثیرگذاری خصمانه و مستقیم بر عادیسازی تجارت و روابط اقتصادی با ایران، در تعارض با تعهداتشان مبنی بر عدم اخلال در اجرای موفقیتآمیز این برجام خودداری خواهند کرد. بخش ۷ از پیوست دو برجام نیز آثار رفع تحریمهاي اقتصادي و مالی ایالاتمتحده بهتفصیل آورده شده است.
بر اساس بند (3) قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام مصوب 1394 دولت موظف است هرگونه عدم پایبندی طرف مقابل درزمینۀ لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغو شده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را بهدقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید.
در همین راستا بهموجب ماده ۶ قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران مصوب ۱۳۹۹ مجلس شورای اسلامی در موضوع رفع تحریم و انتفاع اقتصاد ایران از محل آن، چند شاخص کلی مطرح شده است؛ این شاخصها عبارتاند از: عادی شدن روابط کامل بانکی، رفع کامل موانع صادرات، فروش کامل نفت و فراوردههای نفتی ایران و برگشت کامل و سریع ارز منابع حاصل از فروش.
قوانین تحریمی متعدد، دستورات اجرایی متنوع و بسیاری از قواعد و اقدامات سختگیرانه تحریمی دیگر مانند تحمیل برقراری نظام بررسی دقیق مشتری (Enhanced Due Diligence: EDD) در روابط مالی و بانکی با طرفهای ایرانی از سال 2010 علیه ایران اعمال شده که نقش بسیاری در محدودیتهای تحریمی علیه ایران دارند و برای بهرهمندی از عواید لغو مؤثر تحریمها، لغو یا اصلاح این قوانین، دستورات اجرایی، قواعد و اقدامات نیاز است.
2) هدف مذاکراتی آمریکا: تعلیق غیر مؤثر و ناپایدار تحریمها
بعد از وعده بایدن برای پایبند ماندن به برجام و عدم خروج مجدد از آن، مخالفان برجام در آمریکا حمله به او را آغاز کردند. «تام کاتن» سناتور جمهوریخواه کنگره آمریکا که مواضع بسیار تندی در قبال جمهوری اسلامی دارد در جریان مذاکرات در حال برگزاری در وین برای احیای برجام در پیامی تند گفت که در صورت روی کار آمدن جمهوریخواهان، مجدداً هرگونه توافق با ایران پاره خواهد شد. «تد کروز»؛ نماینده جمهوریخواه ایالت تگزاس، در پیامی در توییتر نوشت: «جو بایدن از هیچ اختیار قانونی برای دادن چنین تعهدی برخوردار نیست. هر توافقی با ایران چنانچه به تأیید سنا نرسد و به معاهده تبدیل نشود؛ چیزی که بایدن میداند اتفاق نخواهد افتاد، بار دیگر توسط هر رئیسجمهور جمهوریخواه دیگر در آینده پاره خواهد شد». «مارک دابوویتز»؛ مدیرعامل لابی صهیونیستی «بنیاد دفاع از دموکراسی» که یکی از مشاوران دولت سابق آمریکا در امور ایران بود، هم در واکنش به وعده بایدن نوشت: «وعده بایدن، کاملاً بیارزش است؛ مگر آنکه با رضایت و توصیه سنا به تصویب رسیده و به معاهده تبدیل شود». علاوه بر این، گروهی از نمایندگان کنگره طرحهایی ارائه کردهاند که خواستار منوط کردن بازگشت آمریکا به برجام به کسب مجوز از کنگره است. بهعنوانمثال، «کریس استورات»؛ قانونگذار ایالت «یوتا»، تیرماه سال جاری طرحی معرفی کرد که خواستار جلوگیری از رفع هرگونه تحریم علیه ایران مگر در صورت کسب مجوز از کنگره است. پیش از آن، گروهی از نمایندگان مجلس سنای آمریکا هم طرحی ارائه کردند که در صورت تصویب، هرگونه توافق با ایران در موضوع برنامه هستهای را به کسب مجوز از نهاد قانونگذار آمریکایی منوط میکند. «ران جانسون»؛ نماینده جمهوریخواه ایالت ویسکانسین در مجلس سنا و ۲۱ نفر دیگر از سناتورهای جمهوریخواه این طراح را ارائه کردهاند. این گروه از سناتورها میگویند توافق با ایران توسط دولت جو بایدن بایستی به شکل معاهده باشد. طبق قوانین آمریکا، معاهدهها به تأیید دوسوم اعضای مجلس سنا برسند. رسانه نومحافظهکار واشنگتنفریبیکن، یکی از اهداف معرفی این طرح را ارسال پیامی به ایران دانسته بود مبنی بر اینکه هرگونه توافق با دولت بایدن چنانچه به تصویب کنگره نرسد، از شانس اندکی برای بقا در دولت بعدی آمریکا برخوردار خواهد بود.
ختم کلام) تحریم شکستنی است؛ نه برداشتنی
جان.اف.کندی دریکی از سخنرانیهای خود میگوید: «شما نمیتوانید با مردمی مذاکره کنید که میگویند آنچه مال من است، مال من است و آنچه مال شماست قابلمذاکره است» (You cannot negotiate with people who say what's mine is mine and what's yours is negotiable). مشکل مذاکره با دولت آمریکا دقیقاً به همین رویکرد آنها بازمیگردد. درهرصورت ایران و آمریکا بار دیگر با حداکثر تفاوت در هدف مذاکراتی و پیشزمینۀ مشترک (Common Ground) در مقابل هم قرارگرفتهاند.
هدف مذاکراتی ایران مبنی بر «لغو مؤثر و پایدار تحریمها» با برجام محقق نخواهد شد. درهمتنیده شدن تحریمهای هستهای و غیرهستهای و قاعده گذاری در جهت تفکیکناپذیری تحریمهای مرتبط با ایران سبب میشود تحریمها در رفع واقعی دچار اخلال شوند. در راهبرد دیوار تحریم، بخشها، سازمانها و نهادهای اقتصادی ایرانی که پیشتر در چارچوب مسائل هستهای ادعایی ایالاتمتحده تحریم شدهاند مبتنی بر وجوه ادعایی دیگر نظیر حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر، اشاعۀ سلاحهای کشتارجمعی و ثبات زدایی منطقهای تحت تحریم قرارگرفتهاند. نتیجه این درهمتنیدگی آن است که حتی اگر تحریمهای بهاصطلاح هستهای رفع شوند، بازهم به دلیل سایر وجوه تحریمی اشخاص حقیقی و حقوقی ایران از «تور تحریمیِ» آمریکا خارج نمیشوند.
هدف مذاکراتی آمریکا مبنی بر «تعلیق غیر مؤثر و ناپایدار تحریمها» با برجام محقق خواهد شد. دکتر محمود سریعالقلم بر این نظر است که «رهیافت رفتارشناسی به ما میآموزد که برخورد آمریکا با ایران بر اساس یک واژه و مفهوم استوار است «Limbo». اگر از سخنرانیها و ادبیاتی که در آمریکا نسبت به ایران طی دو دهه اخیر تولید شده، تحلیل محتوا کنیم، این مفهوم قابلاستخراج است. اولاً آنها فوقالعاده باحوصله و فرآیندی هستند. عموماً ما واکنشی هستیم. «Limbo» یعنی در هوا نگهداشتن. سیاست آمریکا ابعاد روانشناسانه بسیاری دارد. ایران را نمیتوان نادیده گرفت ولی آنها با رویکردهای ایران مشکلدارند. هم مذاکره میکنند هم فشار میآورند و برای این کار، اهرمهای فراوانی دارند. نیمطبقه وزارت خزانهداری را با زبدهترین کارشناسان فنّاوری اطلاعات و بانکی برای پیگیری تحریمهای خود به کار گرفتهاند. کلاً جمهوری اسلامی در آمریکا دوستی ندارد، نه در چپ و نه در راست. هر دو جریان در آمریکا، تعریف مشترکی از جمهوری اسلامی ایران دارند فقط رهیافتهای آنها باهم فرق میکنند. زمان اوباما، چپ بود. اهل تعامل و فشار. زمان ترامپ راست است. اهل تعامل کمتر و فشار بیشتر. سیاست آمریکا یک حداقل دارد و یک حداکثر. حداکثر تغییر رژیم (Regime Change) ولی بههیچوجه راحت نیست. حداقل یعنی مجموعهای از تحریمها، فشارها، ایجاد فقر، جلوگیری از سرمایهگذاری خارجی در یکروند فرسایشی و بدون عجله. هدف، تغییر سیاستهای منطقهای است. آمریکا با طیفی از کشورها در دنیا تعامل دارد و بلکه روابط استراتژیک. با بنیان نظام و هویت سیاسی و قانون اساسی ایران مشکل ندارند. خیلی به این مسائل اهمیت نمیدهند. اصل، سیاستها و رویکردهای جمهوری اسلامی هست که البته میتوان نتیجه گرفت که ریشه در بنیانهای نظام سیاسی و انقلاب دارند. این سیاست آمریکا همینطور ادامه دارد و تابع ترامپ یا روسای جمهور دیگر نیست. اجماع استراتژیک آنهاست. شدت و ضعف دارد».
برآورد این نوشتار برای طرف ایرانی این است که دل بستن بیشازاندازه به برداشته شدن تحریمها؛ یعنی بازی در زمین ایالاتمتحده برای کمک به در میان زمین و هوا نگهداشتن ایران. اگر قرار به برداشتن تحریمهایی با چنین شدت بود؛ اساساً گذاشته نمیشد. ساختار تحریمها تا شکسته نشود، برداشته نمیشود. به همین دلیل بیشتر تمرکز میباید بر چرایی تحریمپذیری و چگونگی شکستن آن صرف شود تا مذاکره و جلب اعتماد برای برداشتن آن؛ چراکه درست یا نادرست، با هر نظام سیاسی، تضاد منافع، روابط ایران و ایالاتمتحده را ناگزیر در بهترین حالت در سطح رقابت باقی میگذارد.
برآورد این نوشتار برای طرف آمریکایی این است که ظاهراً دولت بایدن؛ برخلاف دولت ترامپ، به این جمله باراک اوباما بازگشته است که: «اگر ابزار اصلی شما یک چکش است، پس هر مشکلی مانند یک میخ به نظر میرسد» (If your main tool is a hammer, then every problem will start to look like a nail). در آخر دولتمردان بایدن؛ با توجه به تجربۀ اخیر خود در افغانستان، بهتر است با خود مرتب این جمله را تکرار کنند: «داشتن چکش به این معنی نیست که هر مشکلی یک میخ است» (Having a hammer doesn’t mean every problem is a nail).