گزیده جستار: شدت عمل بعضاً بیمورد در برابر یمن، قطر و اخیراً لبنان را از اثرات ترس از احساس رهاشدگی این کشور توسط آمریکا به دلیل اهمیت کمتر خاورمیانه بهواسطۀ بروز سقف قیمتی بر حداکثر بهای نفت میتواند تلقی میکند.
اين گفتوگو در تاريخ یازدهم مهرماه ۱۴۰۰ در روزنامه جهان اقتصاد منتشر شده است.
عدنان مزارعی؛ معاون سابق خاورمیانه و آسیای مرکزی صندوق بینالمللی پول و پژوهشگر موسسۀ پیترسون، بر این نظر است که خاورمیانه آنقدر دیگر برای دنیا مهم نیست و از این به بعد نیز مهم نخواهد بود. این جمله نه گفتنش آسان است و نه شنیدن آن! اینکه میبینیم استراتژی کشورهای مختلف در برابر خاورمیانه دارد عوض میشود تا حد زیادی انعکاسی از شرایطی است که پیشِ روی خاورمیانه است.
فرشید فرحناکیان؛ دکترای حقوق نفت و گاز، در تبیین این کاهش اهمیت اظهار میدارد که: خاورمیانه بزرگترین منطقه تولید انرژی کربنی در جهان است و بیشترین یارانه مصرف انرژی را نیز به مردم پرداخت میکند. برای تولید نفت و گاز غیرمتعارف به جهت فنّاوری بالای مورداستفاده در شیوۀ استخراج آن و همچنین آثار و پیامدهای شگرف و مهم آن بر سیاست و اقتصاد انرژی در سطح بینالمللی از تعبیر «انقلاب» (Shale Revolution) استفادهشده است. بدیهی است که میزان تأثیرپذیری خاورمیانه از این انقلاب به جهت تحمیل سقف قیمتی بر حداکثر بهای نفت، غیرقابلاغماض است.
وی تصریح میکند که: مطالعات اخیر در حوزۀ اقتصاد انرژی با بررسی سمت عرضه و سمت تقاضای نفت برای سقف رشد قیمت نفت محدودیت نشان میدهند. در «سمت عرضه» مبنای سیستم جهانی انرژی در قرن بیستم، افزایش دائمی تقاضا و عرضه محدود بود، حالآنکه در قرن بیستویکم، با توسعه نفتهای غیرمتعارف در آمریکای شمالی، کشف مخازن بزرگ در اروپا و روسیه و افزایش تولید در کشورهای مختلف از عراق و امارات گرفته تا برزیل و نیجریه و همچنین پیشرفت فناوری، طرف عرضه نفت و گاز با افزایش فراوانی روبهرو بوده است. ورود منابع غیرمتعارف نفتی به عرضۀ جهانی آن نشان میدهد که نفت در آینده با یک سقف قیمتی مواجه خواهد بود.
فاتح بیرول؛ رئیس فعلی آژانس بینالمللی انرژی، اخیراً در اجلاس «گذار انرژی در خاورمیانه و شمال آفریقا» که در عمان برگزار شد، اعلام کرد که «پادشاه جدید انرژی دنیا، خورشید است!» بر همین اساس فرحناکیان جهت تبیین «سمت تقاضا» اذعان میکند که دوران پادشاهی نفت به پایان رسیده است. وی ادامه میدهد: اگر قرن بیستم، قرن اهمیت و نفوذ دولتهای نفتی بود، قرن بیستویکم، قرن دولتهای برقی خواهد بود. جو بایدن رئیسجمهور ایالاتمتحده یک ماه پیش، با یک فرمان اجرایی مسیر جدیدی مقابل صنعت خودرو آمریکا قرار داد. او در امتداد هدف کاهش انتشار گازهای گلخانهای اعلام کرد که نیمی از خودروهای جدید تولیدی تا سال 2030 باید برقی باشند. بایدن برای اینکه میزان حمایت خود را از توافق اقلیمی پاریس و جلوگیری از گرم شدن زمین نشان دهد، مدتی پیش نیز جان کری را بهعنوان نماینده ویژه آمریکا در امور اقلیمی انتخاب کرده بود. چین که فعلاً بزرگترین واردکننده نفت دنیاست، سال 2020 رکورد فروش سالانه خودروهای برقی را شکسته و 3 /1 میلیون خودرو الکتریکی در این کشور فروخته شده است.
در همین چندروزه «بیستوششمین اجلاس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد 2021» که به «COP26» معروف است به ریاست بریتانیا در گلاسکو برگزار خواهد شد. آنها میگویند که قصد دارند مسیری را تعیین کنند که طی آن تصاعد جهانی خالص کربن تا سال 2050 به صفر خواهد رسید. البته فرحناکیان رسیدن به این اهداف را آسان نمیبیند؛ زیرا افکار عمومی در غرب و بهویژه آمریکا از انرژی پاک پشتیبانی میکنند؛ اما اگر افزایش قیمتها آزاردهنده شود این افکار نیز تغییر جهت خواهند داد. اخیراً همین بریتانیا بهعنوان میزبانCOP26 نیروگاههای زغالسنگی خود را دوباره روشن کرده است. جالب آن است که رهبران این اجلاس در زیر نور چراغهایی، اجلاس را برقرار میکنند که برق آنها با سوخت زغالسنگ تأمین شده است! فرحناکیان تأکید دارد که دوران گذار انرژی باید بهدقت مرحلهبندی شود (Sound and Well-paced).
اجتماع همین بروز سقف قیمتی نفت با سایر دلایل موجب تغییر رویکرد آمریکا به نظام بینالملل بهطور عام و به خاورمیانه بهطور خاص گردیده است. فرحناکیان جهت توضیح «تغییر رویکرد آمریکا به نظام بینالملل» به سخنرانی اخیر بایدن در سازمان ملل متحد اشاره میکند که در آن میگوید ایالاتمتحده به دنبال جنگ سرد جدید یا جهانی تقسیمشده به بلوکهای سخت قدرت (A World Divided into Rigid Blocs) نیست. فرحناکیان همچنین جهت تبیین «تغییر رویکرد آمریکا به خاورمیانه» به مقالۀ اخیر دکتر محمود سریعالقلم ارجاع میدهد که در آن تصریح شده است که بهنوعی اجماع حاکمیت آمریکا در اتفاقنظر با اسراییل این است که اقتدارگرایی خاورمیانه را مدیریت دیجیتالی کنند (Digital Authoritarianism). از این منظر نفوذ آمریکا در خاورمیانه را از پارادایم سرزمینی به پارادایم دیجیتالی تغییر یافته است.
در جریان تحولات موسوم به بهار عربی، آمریکاییها اجازه ندادند که وزش نسیمهای این بهار از مرزهای عربستان سعودی عبور کند. حتی رژیم حاکم بر بحرین نیز تداوم حیات خود را مرهون عربستان سعودی است. فرحناکیان در مورد ارتباط سیاست خارجی عربستان با این تغییر رویکرد آمریکا به نظام بینالملل و خاورمیانه تشریح میکند که سیاست خارجی که تاکنون عربستان سعودی دنبال کرده است اصطلاحاً «پیروی از یک کشور پُرقدرت» (Bandwagoning) نامیده میشود. در این حالت کشور قدرتمندتر، امنیت کشور پیرو را تضمین و در برخی برههها به آن کمک میکند و لزوماً کشور پیرو نیز با دشمن کشور قدرتمند نیز دشمن خواهد بود. در چنین حالتی اگر کشور قدرتمند با دشمنش، روابط دوستانه برقرار کند کشور پیرو، «احساس رهاشدگی» خواهد کرد. ترس از این احساس همواره یک فرض سیاست خارجی عربستان بوده است. در مورد مخالفت عربستان سعودی با برجام این نکته بهوضوح دیده میشود. وی متذکر میشود که تا قبل از در نظر گرفتن منابع غیرمتعارف، خاورمیانه میتوانست بیشترین تولید را داشته باشد. الآن آمریکای شمالی بهاندازۀ خاورمیانه نفت دارد. بدون تردید تحمیل سقف قیمتی بر حداکثر بهای نفت حاصل از تولید نفت و گاز غیرمتعارف (Unconventional) اهمیت خاورمیانه و ازجمله عربستان سعودی را برای ایالاتمتحده کمتر از قبل کرده است. همین امر سبب شده است که عربستان سعودی در چارچوب گذار از راهبرد «دنبالهروی سخت» به سمت راهبرد «موازنۀ نرم» به متنوعسازی منابع امنیت خود روی آورد. فرحناکیان برگزاری چهار دور مذاکرات ایران و عربستان، انتشار خبر از سرگیری مبادلات تجاری بین ایران و عربستان سعودی و شدت عمل بعضاً بیمورد در برابر یمن، قطر و اخیراً لبنان را از اثرات ترس از احساس رهاشدگی این کشور توسط آمریکا به دلیل اهمیت کمتر خاورمیانه بهواسطۀ بروز سقف قیمتی بر حداکثر بهای نفت میتواند تلقی میکند.
دکتر فرحناکیان در آخر نتیجه میگیرد که ایالاتمتحده در افق بلندمدت بزرگترین چالش خود را چین و رشد شتابان اقتصادی این کشور میداند و سیاست خود را نیز «چرخش بهسوی آسیا» (Pivot to Asia) نامیده است. لذا ممکن است از هر عاملی که این رشد را کُند نماید، استقبال کند. خصوصاً اینکه چین از ناحیه سایر تحریمهای که علیه ایران وضع شده است عمدتاً منتفع شده است. همین مسئله را در مورد تهدیدهای مطرح در مورد خلیجفارس و تنگه هرمز هم میتوان تعمیم داد. به همین دلیل است که اخیراً وزیر خارجۀ چین، در اظهار موضعی کمسابقه اعلام میکند که «روابط با عربستان سعودی در صدر تلاشهای دیپلماسی چین در خاورمیانه قرار دارد». شاید بدین ترتیب چین بتواند کمی از ترس رهاشدگی عربستان توسط ایالاتمتحده بکاهد.