گزیده جستار: در زیستبومکُشی، «مسئلۀ اصلی، یک مسئله نیست». این حرف به این معناست که تعارض موجود در این حوزه بر سر یک موضوع یا اختلافنظر راجع به آن موضوع بهخصوص نیست؛ بلکه «مسئلۀ اصلی قدرت است».
اين نوشتار در تاريخ دوازدهم تیرماه 1400 در هفتهنامه تجارت فردا منتشر شده است.
بشر هنوز یاد نگرفته است که هرگونه پیشرفت برنامهریزی نشده و شتابزده ممکن است باعث ایجاد پیامدهای ناخوشایندی شود. لِدِربِرگ؛ زیستشناسی که در 33سالگی به دلیل تحقیقاتش بر روی ژنتیک باکتریایی موفق به کسب جایزۀ نوبل شد، بر این نظر است که انسانها نمیتوانند با این واقعیت کنار بیایند که طبیعت گرایش خاصی به رفاه انسانها نسبت به سایر گونهها ندارد. جان اشتاینبک داستان غمانگیز افراد ناامیدی که به دلیل طوفانهای شن مجبور به مهاجرت شدند را موضوع اصلی خود در رمان «خوشههای خشم» قرار داد. در این کتاب به شرح مصیبتهای مردمی پرداخته میشود که اولین پناهجویان آبوهوایی آمریکا هستند. در حقیقت روایت انسانهایی است که با کنشهای خود باعث ایجاد واکنش از جانب طبیعت میشوند. این داستان همچنان هم ادامه دارد. در طول یک سال، نزدیک به 80 میلیارد حیوان کشته میشوند تا گوشت موردنیاز جهان تأمین شود. در این آمار تعداد ماهیهای مصرفشده، حساب نشده است. تولیدات حیوانی فقط 18درصد از کل کالریهای سرتاسر جهان را تشکیل میدهند بااینحال 80درصد زمینهای زراعی کرۀ زمین را اشغال کردهاند. این آمار ما را به آشنایی با مفهوم اِکوساید (Ecocide) یا زیستبومکُشی رهنمون میسازد.
1) فرایند زیستبومکُشی
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، بهصورت آزاد و پویا است از همین رو ناپایدار نیز خواهد بود؛ زیرا ایجاد پایداری در هر پدیدهای که بهصورت آزاد باشد، کار دشواری است. فرید زکریا در کتاب «ده درس برای جهان پس از کرونا» بر این نظر است که در هر سیستمی از میان این سه مشخصه، یعنی آزادی (Open)، پویایی (Fast) و پایداری (Stable)، شما فقط میتوانید دو تا از آنها را داشته باشید. یک سیستم آزاد و پویا دقیقاً مانند جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، بهطور ذاتی ناپایدار خواهد بود. یک سیستم پویا و پایدار مانند چین شرایط بسته خواهد داشت. اگر سیستمی آزاد و پایدار باشد، بهاحتمالزیاد بهجای پویایی در حالتی ایستا قرار دارد. به امپراتوریهای عثمانی و اتریش-مجارستان در قرن نوزدهم فکر کنید: گسترده، آزاد، متنوع و همچنین روبهزوال. هرچه سیستم آزادتر و پویاتر باشد، ناپایداری بیشتری نیز خواهد داشت. ما جهانی خلق کردهایم که بهصورت پیوسته با تمام سرعت در حال حرکت است. در یکی از گزارشهای اتحادیۀ اروپا در سال 2019 که 145 کارشناس با توجه به دادههای بهدستآمده از 50کشور نوشتهاند نتیجهگیری میشود: «طبیعت با سرعتی که هیچگاه در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است، به سمت نابودی و زوال پیش میرود». در این گزارش آمده است که 75درصد خشکی با فعالیتهای انسان شدیداً دچار تغییر شده است. این امر در اقیانوسهای جهان به 66درصد میرسد.
جَرِد دایموند در کتاب «فروپاشی» هشت فرایند اصلی نابودی اکولوژیک جوامع را دانسته است: (1) جنگلزدایی و تخریب زیستبوم؛ (2) معضلات خاکی (فرسایش، شور شدن خاک و کاهش حاصلخیزی)؛ (3) مسائل مدیریت آب؛ (4) شکار بیشازحد؛ (5) ماهیگیری فراتر از نیاز؛ (6) تأثیر گونههای واردشده بر گونههای بومی؛ (7) رشد جمعیت انسانی؛ (8) افزایش تأثیر سرانه مردم. او این فرایندها را با عنوان اِکوساید (Ecocide) یا زیستبومکُشی یاد میکند. زیستبومکُشی همراه آیندهای است با استانداردهای زیستی پایینتر، مخاطرات مزمن بیشتر و تحلیل رفتن چیزهایی که اکنون آن را برخی از ارزشهای خود تلقی میکنیم. خلاصه استدلال دایموند آن است که آدمیان در هر جامعهای میتوانند به دام بهرهبرداری بیشازحد از منابع محیطزیستی بیفتند.
محمد فاضلی در کتاب «ایران، بر لبۀ تیغ» اظهار میدارد دایموند در اصل به مفهوم تراژدی کالاهای عمومی اشاره میکند و از قرار گرفتن در دام اجتماعی سخن میگوید، یعنی وضعیتی که هر کس منافع کوتاهمدت خود را بر منافع درازمدت ترجیح میدهد (عقلانی عمل میکند) و در درازمدت فاجعه جمعی همه را در برمیگیرد.
2) سیاستگذاری عمومی در مبارزه با زیستبومکُشی
الینور اُستروم اقتصاددان برندۀ جایزۀ نوبل، در کتاب «حکمرانی بر منابع مشترک» و پسازآن در کتاب «فهم تنوع نهادی» نظریهای برای مدیریت پایدار منابع مشترک بسط داده است و به این سؤال پاسخ میدهد که مشارکتکنندگان در بهرهبرداری از یک منبع مشترک (نظیر آبخوان، جنگل، مرتع، ماهیان دریا و...) چگونه میتوانند نظام پایداری برای بهرهبرداری از منبع ایجاد کنند.
اُستروم هفت اصل طراحی نظامهای پایدار منابع مشترک را برای تبیین قوت نهادی نظامهای بهرهبرداری از منابع مشترک در فصل سوم کتاب حکمرانی بر منابع مشترک تحت عنوان «تحلیل منابع مشترک پایدار، خودسازمانده و خودحکمران» برمیشمرد و آنها را عامل غلبه بر موانع کنش جمعی هماهنگ میخواند.
این عوامل عبارت هستند از: (1) مرزهای تعریفشده و صریح افراد و کنشگران برداشتکننده از یک منبع؛ (2) تناسب میان قواعد تخصیص زمان، مکان، فناوری یا مقدار برداشت از منبع با در نظر داشتن مقدار کار، مواد یا پولی که باید در آن هزینه شود مرتبط با شرایط محلی منبع؛ (3) وجود ترتیبات انتخاب جمعی و مشارکت اغلب افراد متأثر از قواعد بهرهبرداری از منبع در فرایند تغییر این قواعد؛ (4) پایش و نظارت بر وضعیت منبع و رفتار بهرهبرداران؛ (5) مجازات پلکانی بهرهبرداران بر اساس شدت تخطی و بستر انجام آن؛ (6) سازوکارهای حل مناقشه میان بهرهبرداران یا بهرهبرداران و مقامات؛ (7) به رسمیت شناختن حداقل حقوق بهرهبرداران برای سازماندهی جهت تمهید نهادها و سازمانهای خود.
بیل گیتس در کتاب «تغییرات اقلیمی و آیندۀ بشر» متذکر میشود که ممکن است طنزآمیز به نظر برسد که من خواستار مداخلۀ بیشتر دولت در این موضوع باشم. هنگامیکه مایکروسافت را میساختم، فاصلۀ خود را با سیاستگذاران در واشنگتن و سراسر جهان حفظ کردم. فکر میکردم آنها فقط ما را از انجام بهترین کار بازمیدارند. دادخواست ضدانحصاری دولت علیه مایکروسافت در اواخر دهۀ 1990 تا حدی باعث شد متوجه شوم که باید با سیاستگذاران در ارتباط باشم. همچنین میدانم که وقتی صحبت از تعهدات بزرگ میشود (مثل ساخت بزرگراه ملی، واکسیناسیون کودکان جهان یا کربنزدایی از اقتصاد جهانی) نیاز داریم که دولت با ایجاد مشوقهای مناسب و اطمینان از کارکرد سیستمها، نقش بزرگی ایفا کند.
3) سیاستگذاری عمومی داخلی در مبارزه با زیستبومکُشی
تعداد قوانین و سیاستهای اجرایی مرتبط با تغییرات اقلیمی (Climate-change Laws and Executive Policies) در کشورهای جهان از میانگین 60 مورد در 1997 به 1400 مورد در 2017 رسیده است. در 92 کشور حق شهروندان برای داشتن محیطزیست مناسب در قانون اساسی آورده شده است.
فریدون مجلسی مترجم کتاب «فروپاشی» جَرِد دایموند در مقدمه این کتاب مینویسد که در کتاب نامی از ایران نیامده، اما در حیرتم که چگونه سطر سطر آن را مرتبط با این سرزمین کهن و مسائل دیرپای آن میبینم.
عیسی کلانتری (رئیس سازمان محیطزیست کشور) زمانی گفته بود: «سیاستهای آبی افغانستان را آمریکا، اروپا و ترکیه مینویسند». او میگوید «زمانی که آقای اردکانی (وزیر نیرو) تازه از خارج آمده بود و تکنوکرات هم بود، میگفت من با دوتا سفر موضوع را درست میکنم؛ اما نتوانست با 10 سفر هم موضوع را حل کند؛ چون مسائل پیچیده است».
ایران جزء 10کشور اول تولیدکنندۀ گازهای گلخانهای است. تهران از منظر جمعیتی بیست و پنجمین شهر دنیا؛ اما ازنظر مساحت در رتبۀ صد و بیستم جهانی قرار دارد. وزارت نیرو باید پاسخگوی کاهش منابع آب زیرزمینی باشد و وزارت جهاد کشاورزی پاسخگوی چرایی افزوده نشدن بر محصولات کشاورزی پُرآببَر؛ بدون آنکه نظام حکمرانی قادر باشد تناقض این دو را در نظر بگیرد. افزایش محصول، آب بیشتر میخواهد و صیانت از منابع آب الزاماً با افزایش محصول سازگار نیست. چنین خصیصهای را در هر عرصهای میتوان سراغ گرفت.
محمد فاضلی در کتاب «ایران، بر لبۀ تیغ» بر این نظر است که کاسته شدن از میزان گسستهای میانبخشی ضروری است و حکمرانی جزیرهای باید جایش را به حکمرانی یکپارچۀ مبتنی بر دادههای باکیفیت و متناسب برای سیاستگذاری بدهد و ارتباطات بین سازمانی بر محور این نوع دادهها توسعه یابد. همچنین کنش مشترک بین سازمانی باید تسهیل شود، دادهها امکان اعتبارسنجی داشته باشند، از پس ارزیابی دقیق پیامدهای سیاستگذاری برآیند، زمینه را برای اقدامات بخشی و میان بخشی را فراهم کنند، از کُندی نظام حکمرانی بکاهند، تمرکز آن را کاهش دهند و امکان محلیاندیشی و تصمیمگیری و اقدام محلی را بالا ببرند.
4) سیاستگذاری عمومی بینالمللی در مبارزه با زیستبومکُشی
مهمترین تفاوت میان سیاستگذاری عمومی بینالمللی با داخلی این است که در سیاستهای بینالمللی هیچ مرجعِ قدرتِ برتری وجود ندارد. ما دولتی جهانی یا لویاتانی برای حفظ نظم جهان نداریم. توماس هابز کشورها را بدینصورت توصیف میکرد: «آنها همیشه در حالت گلادیوتورها قرار دارند؛ یعنی درحالیکه با سلاحهای خود هدفگیری کردهاند، چشمانشان به یکدیگر خیره شده است». آن چیزی که درواقع وجود دارد و ما به گسترش آن نیاز داریم، یک حکمرانی جهانی است؛ یعنی توافقی میان کشورهای مستقل در جهت همکاری برای حل مشکلات مشترک. همکاری یکی از بنیادیترین صفتهای نسل بشر است؛ صفتی که بسیاری از زیست شناسان معتقد هستند یکی از دلایل اصلی بقای ما در طول هزارههای گذشته بوده است.
اندیشة جرمانگاری زیستبومکُشی بهعنوان یک جنایت بینالمللی (International Crime)، برای نخستین بار در دهة 1970 مطرح گردید. بااینوجود، این ایدة سبز به دلیل مخالفت برخی دولتهای قدرتمند، مقاومت شرکتهای تجاری بزرگ و چَربِش گفتمان توسعة اقتصادی (Economic Development Discourse) بر گفتمان حقوق محیطزیست (Environmental Law Discourse)، نتوانست در قالب یک هنجار کیفری بینالمللی (International Criminal Norm) درآید. در زمان تدوین اساسنامة دادگاه کیفری بینالمللی (1998) نیز تنها «زیستبومکُشیِ جنگی» (War Ecocide)، آنهم بهعنوان یکی از مصادیق جنایات جنگی (War Crimes)، جرمانگاری گردید؛ که همان نیز با شرایط و محدودیتهای بسیاری همراه شد، بهگونهای که در عمل، تعقیب و محاکمة مرتکبین زیستبومکُشی جنگی تقریباً ناممکن گشته است. پیامد این امر بیکیفری مرتکبین زیستبومکُشی در سراسر جهان و استمرار نابودی تدریجی کرة زمین و منابع حیاتی آن است. غلامرضا قلیپور و نسرین مهرا در مقالهای پیشنهاد دادهاند بهمنظور پایان دادن به این بیکیفرمانی زیستمحیطی (Environmental Impunity)، ضروری است که جامعة بینالمللی اقدام به جرمانگاریِ (Criminalization) مستقلِ زیستبومکُشی (در زمان صلح) بهعنوان شدیدترین و مهمترین جرمهای زیستمحیطی (Crimes against Environment) نموده و رسیدگی به این جنایت را در صلاحیت دادگاه کیفری بینالمللی (International Criminal Court) قرار دهد.
ختم کلام
یووال نوح هراری بر این نظر است که ترکیب دو انقلاب دوقلوی صورتگرفته در زیستشناسی و هوش مصنوعی به انسانها اجازه میدهد ظرفیتهای جسمانی و روانی خود را گسترش دهند. نتیجۀ این امر خلق اَبَر انسانهایی خواهد بود که دارای صفات خداگونه هستند: انسان خداگونه (God-like Superman). ما قادر نیستیم دنیا را متوقف سازیم. ما نه میتوانیم جلوی قدرتهای ناشی از پیشرفت اقتصادی را بگیریم و نه اینکه پیشرفتهای فناوری را متوقف کنیم. ما فقط میتوانیم از میان جریانها و روندهایی که با آنها مواجه میشویم، مسیر خود را بازکنیم.
در اغلب موارد به ما توصیه میشود بزرگ فکر کنیم؛ اما شاید نیاز است که با تفکرات کوچک، کار خود را شروع کنیم؛ زیرا این ویروس منحوس کرونا تقریباً بهاندازۀ یک دههزارم نقطۀ موجود در پایان این جمله است. هیچچیز از پیش رقم نخورده است (Nothing is written). انسانها میتوانند انتخاب کنند خودشان، جامعهشان و جهانشان در چه مسیری قرار گیرد.
واقعیت این است که ما هیچگاه در جهان، یک بهشت زمینی (Garden of Eden) نداشتهایم. در زیستبومکُشی، «مسئلۀ اصلی، یک مسئله نیست» (The issue is not the issue). این حرف به این معناست که تعارض موجود در این حوزه بر سر یک موضوع یا اختلافنظر راجع به آن موضوع بهخصوص نیست؛ بلکه «مسئلۀ اصلی قدرت است» (The issue is power).