گزیده جستار: اگرچه پس از سالها، اخیراً مدرسه ملی علوم اداری به جهت تبدیل شدن به پایگاهی جهت تربیت فارغ التحصیلان مرفه و بیگانه با واقعیت های داخلی فرانسه مجبور به تعطیلی شد؛ به نظر میرسد بیگانگی این فارغالتحصیلان از واقعیتهای خارجی فرانسه و صحنۀ بینالملل را نیز میباید بر علت تعطیلی این دانشگاهِ محل تحصیل مکرون افزود!
اين نوشتار در تاريخ بیستوپنجم بهمنماه ۱۳۹۹ در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.
«آنچه در نیویورک اتفاق افتاد باید بهصورت بسیار روشن برای مردم توضیح داده شود. آقای ترامپ میگفت ما بیاییم در یک جلسه و در آن جلسه تصمیم بگیریم، اما آقای روحانی میگفت اول تصمیم بگیریم و بعد در جلسه بنشینیم. آقای روحانی میگفت معلوم باشد که قرار است چه چیزی از جلسه بیرون بیاید. ما که نمیخواهیم در جلسه باهم مباحثه کنیم. هیچ جلسه دیپلماتیک سطح بالایی تشکیل نمیشود؛ مگر اینکه دستور جلسه و مصوبات آن مشخص است، بعد جلسه تشکیل میشود. ما که نمیخواهیم باهم گعده کنیم. برای آقای ترامپ روشن بود که این جلسه باید ۴ مصوبه داشته باشد، اگر این ۴ مورد توافق میشد، آن جلسه هم میتوانست برگزار شود. جمهوری اسلامی ایران به ریاست آقای روحانی اعلام کرده بود که ما این 4 بند را میپذیریم، روی کلمات آن ملاحظاتی داریم و ملاحظات خود را اعمال میکنیم و میگوییم که این ملاحظات ما است. آقای ترامپ حاضر نشد بپذیرد که این ۴ بند را اعلام کند. ایده آقای ترامپ این بود که میآِییم، در جلسه حاضر میشویم تا ببینیم چه میشود. شما این صحنه را تصور کنید که ما برویم در جلسه، بعد آقای ترامپ بگوید ما توافق نکردیم و بعد میآییم بیرون، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی رفته است، در این شرایط ترامپ چیزی که میخواست را به دست آورده است. ترامپ که توافق نمیخواست و نمیخواهد. این برای ما روشن است. ترامپ عکس میخواهد، ترامپ استفاده تبلیغاتی میخواهد. مگر مسئله کره شمالی را حل کرده است؟ مدام میگوید دارم مسئله کره شمالی را حل میکنم؛ بنابراین از چنین جلسهای چیزی گیر ما نمیآمد. اگر آقای روحانی بالای ۵۰ درصد احتمال میداد که از این جلسه چیزی برای ملت ایران درمیآید، هیچ تردید نمیکرد. مسئله این است که برای ما روشن است که این آقا نمیخواهد حل مسئله کند، میخواهد نمایش بدهد و به نظر من در آنجا آقای روحانی تصمیم سخت را گرفت. روحانی در نیویورک سختترین تصمیم را گرفت که در اتاق را به روی آقای مکرون باز نکند. فکر نمیکنم جامعه این انتظار را داشت که شما در را به روی پیشنهادی بازکنید که ضررش قطعی است، اما فایدهاش احتمالاً بسیار کم است.»
«وقتی آقای مکرون در نیویورک پیشنهاد مشخصی برای انجام مذاکره سه جانبه داد، آقای روحانی آن را رد نکرد. مذاکرات آقای روحانی با آقای مکرون تا آنجا پیش رفت که یک پیشنهاد 4 بندی تهیه شد؛ اینکه ایران و امریکا این تعهدات را بپذیرند و با این تعهدات وارد مذاکرة دوباره شوند. اینها روی کاغذ آمد و مذاکراتی باواسطه انجام شد؛ اما آمریکاییها معتقد بودند که باید وارد مذاکره شویم و ببینیم به این 4 بند میرسیم یا نه. دعوا بر سر این بود. آقای روحانی میگفت اول اصول توافقها را معین کنیم، بعد سر میز مذاکره بنشینیم، این راستیآزمایی است؛ اما آقای ترامپ میگفت سر میز مذاکره مینشینیم، بعد ببینیم چه میشود. این بخش فنی قصه بود. آقای مکرون بندهایی را تهیه کرد و آقای روحانی گفت که با این 4 بند موافقت اصولی دارم اما روی تعابیر باید کار شود. وقتی آقای روحانی به نیویورک رفت، کار تا جای خوبی پیش رفته بود و دو طرف در حال کار روی «ادبیات» این بندها بودند؛ اما ناگهان شب، آقای مکرون به هتل آقای روحانی میآید و میگوید من با دستگاه و تجهیزات آمدهام و آقای ترامپ هم امشب میخواهد با رئیسجمهور ایران صحبت کند، بدون اینکه قرار قبلی وجود داشته باشد یا توافقی شده باشد. وقتی آقای روحانی به مکرون گفت که آیا آن بندها موردتوافق است، آقای مکرون گفت که ترامپ گفته مگر احمق باشم که چنین کاری بکنم. این پیغام آقای ترامپ بود. فارسی این حرف این بود که آقای روحانی باید این ریسک را میپذیرفت که با آقای ترامپ وارد مذاکرهای شود که برای ایران هیچ نتیجهای نداشته باشد، اما برای آقای ترامپ عکسی داشته باشد که برایش کافی باشد.»
«آقای روحانی با توجه به تجربه کره شمالی، این نگرانی و جمعبندی را داشت؛ بنابراین برگردیم به ابتدای بحث. آیا آقای روحانی کوتاهی کرده است؟ خیر. ایشان حتی با شهامت آمادگی ملاقات هم داشت اما به این جمعبندی نرسید که هدف ترامپ، توافق است. مذاکره بدون پیششرط، در عین وجود تحریمها یعنی تسلیم به همان چیزی که آمریکاییها میخواستند. در مورد آقای اوباما هم ما همین شرایط را داشتیم. آقای اوباما از آقای روحانی تقاضای ملاقات کرد. آقای روحانی گفت ابتدا باید در مورد بیانیهای که آخر ملاقات میخواهیم بدهیم توافق کنیم؛ و درنهایت چون نتوانستیم در مورد آن بیانیه توافق کنیم، آقای اوباما در هنگام خروج آقای روحانی از نیویورک، به ایشان تلفن زد. وگرنه همان موقع هم آقای روحانی آمادگی این ملاقات را داشت.»
جامعه میداند اگر دولتش ببیند مذاکرهکننده جدی در طرف مقابل او باشد، مذاکره میکند، همان چیزی که در دوره اوباما اتفاق افتاد؛ اما اگر طرف مذاکرهکننده جدی نیست و فقط یک مذاکرهکننده نمایشی است، زیر بار آن نمایش نمیرود. وقتی طرف جدی نیست، ما چرا باید بازی بخوریم؟»
حالا مکرون بعد از رفتن ترامپ و آمدن بایدن در 15 بهمنماه 1399 گفت که آماده است تا «میانجی صادق و متعهدی» (an Honest & a Committed Broker) برای ازسرگیری مذاکرات بین آمریکا و ایران باشد.
مقام معظم رهبری زمانی با اشاره به این اصرار دولت فرانسه به واسطهگری گفتند: «رئیسجمهور فرانسه (امانوئل مکرون) یک ملاقات با ترامپ را حلّال همهی مشکلات ایران دانسته بود که باید بگوییم این شخص یا خیلی ساده است و یا همدست آمریکاییها است». این مقدمه طولانی انگیزهای شد برای نوشتن مطلبی که در ادامه میبینید.
1) مکرون و سابقۀ کاری
در دانشگاه نانتر پاریس (Paris Nanterre University) واقع در حومۀ غربی نانتر (منطقۀ تجاری پاریس) فلسفه خواند و در سال ۲۰۰۴ از مدرسه ملی علوم اداری (École Nationale d'Administration) فارغالتحصیل شد. او بازرس مالیه، سربازرس مالی فرانسه و سپس در بانک روچیلد و شرکا (Rothschild & Co) بانکدار سرمایهگذاری شد.
روچیلد یا روتشیلد (Rothschild) در زبان آلمانی قدیم به معنای سپر قرمز است. یکی از مهمترین کارهای روچیلدها در دنیای معاصر، کمک به تشکیل رژیم اسرائیل است. «ادموند روچیلد» را «پدر اسکان یهودیان در فلسطین» لقب دادهاند و تصویرش بر اسکناس ۵۰۰ شِکِلی اسرائیل نقش بسته است. جمله مشهور وی این است: «بدون من، صهیونیستها هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند». اعلامیه بالفور هم که به تشکیل دولت یهودی در فلسطین منجر شد خطاب به «لیونل والتر روچیلد» یکی دیگر از اعضای این خاندان، سیاستمدار و عضو مجلس عوام بریتانیا نوشته شد. شاخه فرانسوی این خانواده و پسر جیمز مایر روچیلد (۱۷۹۲-۱۸۶۸)، ادموند جیمز روچیلد (۱۸۴۵-۱۹۳۵) یکی از طرفداران مهم جنبش صهیونیسم بود. نوۀ او، بارون ادموند آدولف روچیلد گروه ال.سی.اف. روچیلد (La Compagnie Edmond de Rothschild) را بهعنوان یک بانک خصوصی ایجاد کرد. از ۱۹۹۷ بارون بنجامین روچیلد رئیس این گروه است. این گروه دارای ۱۰۰ میلیارد یورو ثروت و مالک زمینهای تولید شراب زیادی در فرانسه، استرالیا و آفریقای جنوبی است.
مکرون که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود در سال ۲۰۱۴ در کابینه دوم والس به عنوان وزیر اقتصاد، صنعت و امور دیجیتال فرانسه منصوب شد. او در ۳۹ سالگی جوانترین رئیسجمهور تاریخ فرانسه و جوانترین رئیس کشور فرانسه از زمان ناپلئون بناپارت لقب گرفته است. او همچنین نخستین رئیسجمهور فرانسه است که بعد از تأسیس جمهوری پنجم فرانسه در ۱۹۵۸ متولد شده است. گاردین پیروزی انتخاباتی وی را یک «تحول سیاسی تاریخی» (Epochal Political Upheaval) خواند که از زمان انقلاب فرانسه در سال 1789 بیسابقه بوده است. او در کتاب «انقلاب»؛ که به فارسی ترجمه نشده است و زندگینامۀ خودنوشتِ (اتوبیوگرافی) اوست، درباره چشم انداز خود از فرانسه و آینده آن در دنیای جدیدی که در حال «تحول بزرگ» (Great Transformation) است، بحث میکند.
2) مکرون و امور داخلی فرانسه
امانوئل مکرون لیبرالترین رئیس کشور فرانسه در تاریخ جمهوری پنجم فرانسه است که سال 1958 پایهریزی شد. فریدون خاوند؛ استاد پیشین دانشگاه رنه دکارت پاریس، اظهار میدارد فرانسه یکی از کانونهای اصلی زایش و رشد مکتب لیبرال است، با نامهای پرآوازهای مثل ژان باتیست سی، توکویل و ریمون آرون. بااینحال فرانسویهای امروزی به لیبرالیسم چندان دلبستگی ندارند و حتی کلمه لیبرال در فرانسه با واکنش منفی روبهرو میشود و سیاستمداران سعی میکنند از بهکار بردن آن خودداری کنند.
مکرون بر این نظر است که: «فرانسه با بحرانی بیسابقه در اقتصاد بازار مواجه میباشد که در اروپا و برای اروپا اندیشیده شده بود و از چند دهه پیش منحرف شد. این اقتصاد بازار عمیقاً مالی شده و آنچه اقتصاد بازار یا به گفته برخی اقتصاددانان بازار اجتماعی بود و در مرکز توازنی که بدان اندیشیده شده بود قرار داشت اکنون به یک «سرمایهداری تجمعی» (Cumulative Capitalism) تبدیل شده است. در وهله اول مالی شدن و سپس تحولات فنّاورانه به تمرکز فزاینده ثروت در نزد قهرمانان و هوشمندان فرانسه؛ یعنی متروپلهای بزرگی که در جهانیشدن کامیاب شدند، انجامید. اکنون این اقتصاد بازار که تا به امروز به لحاظ نظری دارای امتیاز نسبی بود و همه آن چیزهایی که فرانسه پذیرفته بود و این کشور و جهان را از فقر بیرون آورده بود از نو به نابرابریهایی انجامیده که دیگر قابلدوام نیست. این اقتصاد بازار، نابرابریهای بیسابقهای را به وجود آورده که بهنوبه خود، نظم سیاسی فرانسه را عمیقاً دگرگون کرده است. در درجه نخست مشروعیت این نظام اقتصادی زیر سؤال رفته است. چگونه به مردمان فرانسه بگوییم که این سازمان اقتصادی درستی است درحالیکه آنها سهم خود را در آن نمییابند؛ و اکنون باید بدان بیندیشیم که چگونه در این سیستم، توازن ایجاد کنیم، سیستمی که فقط فرانسوی نیست، بلکه اروپایی و جهانی است. آن زمان که به فرانسویها میگفتیم کارخانههایی که از فرانسه میروند کار درستی میکنند و به سود شماست که اشتغال به لهستان و چین و ویتنام میروند، پایان یافته است. ما دیگر این داستان را نمیتوانیم ادامه دهیم؛ بنابراین ما باید ابزارهای تأثیرگذاری بر جهانیشدن را پیدا کنیم، همچنان که باید درباره این نظم جهانی از نو بیندیشیم».
مکرون را رکورددار تغییر و مخالفت دانسته اند. برخلاف اینکه تصور میشد بحران همهگیری کرونا شیب سقوط محبوبیت مکرون را تندتر کند؛ اما به نوشته فرانس پرس رئیسجمهوری جوان پس از اهمالکاریهای پراکنده با چندین اقدام اساسی برای جلوگیری از شیوع کرونا، رضایت 51 درصدی مردم فرانسه را گرفت. تحلیلگران معتقدند شرایط مکرون درست مانند نیکولا سارکوزی و فرانسوا اولاند است که هر دو پس از دو اتفاق بحران اقتصادی 2008 و حمله تروریستی 2015 بهصورت موقتی با افزایش محبوبیت عمومی روبهرو شدند؛ اما اولاند که شکی برای انتخاب مجدد نداشت در شرایطی پیشبینینشده، مقهور امانوئل مکرون وزیر اقتصاد جوانش شد و کرسی ریاست جمهوری را تقدیم او کرد.
بررسی کارنامه سهساله ریاست جمهوری امانوئل مکرون نشان میدهد که او بیشترین میزان نارضایتی عمومی و سیاسی را نسبت به اسلاف خود داشته است. به نوشته نیویورک تایمز؛ اما آنچه در طول این سالها دست اعتراض نمایندگان مجلس و مردم و معترضان را به هیچ تغییری نمیرساند، اکثریت قاطع کرسیهای رئیسجمهوری در پارلمان بود. بهنوعی این آرای قاطع همه تلاشها را به بنبست میکشاند و در مقابل مکرون جوان، با غرور دستاوردهایش را یکی پس از دیگری جشن میگرفت. بهواقع این بانکدار و سیاستمدار جوان فرانسه با طرح تجمیع 42 قانون بازنشستگی، کشور را برهم ریخت و با اعتصابهای طولانی خساراتی را به سیستم حملونقل و زیرساختی فرانسه وارد آورد. مکرون و کابینهاش تا پیش از شیوع نابهنگام ویروس کرونا، شک نداشتند که به پشتوانه آرای مجلس درنهایت تا تابستان، طرح خود را به شکل قانون در کشور اجرا میکنند.
به باور تحلیلگران مکرون تنها رئیسجمهوری است که چه در بعد اقتصادی و چه اجتماعی و سیاسی بیشترین تغییرات را در فرانسه اعمال کرده است. به این رکوردها باید خشونتهای خیابانی و تظاهرات اعتراضآمیز مانند جلیقه زردها را نیز اضافه کرد. بهعبارتدیگر خشونتی که رئیسجمهوری کنونی فرانسه در کشور خود ایجاد کرده است ریشه در نقدناپذیری دولت دارد. درحالیکه آمار بالای بیکاری، افزایش سن بازنشستگی سبب ناامیدی مردم فرانسه و سقوط محبوبیت مکرون شده است.
الیور گالاند کارشناس سیاسی معتقد است: «مکرون یکی از بیشترین تحولات را نسبت به اسلاف خود در فرانسه ایجاد کرد. او تصور میکرد میتواند جامعه را به سکوت وادارد؛ اما از مؤسسات و اندیشکدهها غافل ماند. درعینحال طرح بازنگری قوانین بازنشستگی نیز ضربه نهایی را زد و اعتراضات را تا سطح بالایی افزایش داد. اقدامات مکرون از بسیاری جهات سختتر از اقدامات سیاستمداران پس از جنگ بود. چراکه تغییرات او ماندگار است و همین امر آتش اعتراضات را شعلهورتر کرد».
ولی تغییرات او در مجلس نمایندگان نیز با واکنشهای تندی همراه بوده است. بیش از 41 هزار اصلاحیه به همین طرح تجمیع بازنشستگی مکرون وارد شد. موضوعی که بسیاری از تحلیلگران معتقدند هدفی جز تعویق یا نابودی کامل طرح نداشته است. ژان لوک ملانشون رهبر حزب چپگرای مجلس معتقد است: «ما این طرح را تا آنجا که لازم باشد به تعویق میاندازیم چراکه مردم همیشه در اولویت اهداف باید قرار گیرند».
نارضایتیها و مخالفتهایی ازایندست، باوجود امیدواری رئیسجمهوری به آینده انتخاباتیاش اما در نظرسنجیها سقوط نمودار محبوبیت آقای رئیسجمهوری را نشان میدهد. سیاستهای سرسختانه مکرون تبعات دیگری نیز داشت. ژرارد گانبرگ کارشناس سیاسی دراینباره گفت: «احزاب و گروهها وقتی نتوانستند نظرات شخص رئیسجمهوری را عوض کنند رو به اتحاد آوردند. بهواقع مکرون نتوانست از هیچ راهی با فرانسویها کنار بیاید».
3) مکرون و امور خارجی فرانسه
1-3) مکرون و آمریکا
نظم نوین جهانی (New World Order) بعد از جنگ جهانی دوم بر اساس این نظریه شکلگرفته است که اگر کشوری در یک موضوع بنا به مقتضیاتش و برای حداکثر کردن منافعش، «پیرو بودن» را انتخاب کند این بدین دلیل است که انتخاب عقلانی برای وی همین است و میداند راهی بهجز این منفعتش را حداکثر نمیسازد. او بهترین گزینه را انتخاب کرده است و حاضر به تعویض آن نیست؛ زیرا میداند که اگر غیرازاین عمل کند منافعش به خطر میافتد. بازی کردن در نقشی که ابزار آن وجود ندارد، نمیتواند امری عقلانی باشد؛ بنابراین پیرو شدن نیز انتخابی هوشمندانه برای کسب منافع بیشتر در شرایط فعلی و تداوم در بازی است. استقلال (Independence) در جهان امروز به معنای اتخاذ تصمیم در چارچوب و در جهت تعامل با جهانیان است؛ زیرا هرگونه جهتگیری خارج از این منظومه، به معنای رفتن در حالت خودبسندگی (Autarky) و پشت کردن به منافع ملی است. بدین شکل است که تعامل با جهان هرچند ناعادلانه به نظر رسد امری حیاتی است که میتواند با حفظ استقلال نسبی، کشور را از غلتیدن در پرتگاه خودبسندگی نجات بخشد. بااینهمه برای رسیدن به این نقطه یک عامل ضروری به نظر میرسد و آن باور سیاستگذاران به این مسئله است که برای داشتن استقلال، ضرورتی به ایجاد وضعیت خودبسندگی نیست.
حالا رئیسجمهور فرانسه در تماس با همتای آمریکاییاش؛ جو بایدن، اعلام کرد که اروپا خواهان «استقلال راهبردی» است. او گفت که «اروپا برای شراکت با آمریکا ارزش قائل است اما خواهان استقلال در این شراکت بوده و این به آن معناست که ارتش و قابلیتهای مخصوص به خود را نیز داشته باشد، چراکه همکاری در صورت وابستگی محقق نمیشود. این به آن معنا نیست که ما خواستار برچیدن اتحاد یا همکاریهایمان هستیم. انتخاب ما همکاری با یکدیگر بر سر ارزشها و اهداف مشترکمان است؛ اما آن روزی که در همکاریها وابسته شوید این به معنای محو شدن و تبدیلشدن به ابزار دیگران است». مکرون تصریح کرده است که اروپا به دنبال استقلال راهبردی خود است، چراکه اروپا باید خود بارش را به دوش بکشد.
غیرقابل اتکا بودن دولت پیشین آمریکا و انتقادهای پایانناپذیر دونالد ترامپ از ناتو و اتحادیه اروپا، قاره سبز را به سمت تسریع در ارزیابیهای مجدد از راهبردشان سوق داده است. مکرون تاکنون صریحترین صدای اروپا بوده و خواستار سرمایهگذاری اروپاییها در بخشهای نظامی و فناوری و دوری از وابستگی تکنولوژیک این قاره به چین و حتی متحدی همچون آمریکا شده است. بااینحال برخی از کشورها ازجمله آلمان نسبت به استقلال اروپا دیدگاهی محتاطانه دارند.
رئیسجمهوری فرانسه سال بعد باید در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه شرکت کند و تصریح مکرون بر فرانسه و قدرت و سلطه اروپا، احتمالاً بازی در زمین راستهای میانه است که خواهان استقلال بیشتر اروپا هستند. بااینحال این اعتقادات صریح مکرون هم هست که از سال ۲۰۱۷ آن را نمایندگی میکند.
2-3) مکرون و اتحادیه اروپا
مکرون میداند که دیوار میان قدرتهای قدیمی صنعتی و آنچه جهان سوم نام گرفته بود، برای همیشه فرو ریخته و بازگرداندن چرخ تاریخ به عقب غیرممکن است. او همچنین میداند که فرانسه بهتنهایی نخواهد توانست در برابر قدرتهایی چون چین و آمریکا مقاومت کند و تنها راه چاره اساسی برای کشور او ادغام شدن هرچه بیشتر در اتحادیه اروپا و تقویت این مجموعه (Equilibrium via Rapprochement) است. بااینهمه نباید تصور کرد که با ظهور این قدرتها هژمونی آنچه غرب نامیده میشود یکسره بربادرفته است. شهروندان دموکراسیهای غربی از آزادی برخوردارند و این دموکراسیها به خاطر ارزشهای حاکم بر آنها هنوز برای جهانیان بسیار جذاب هستند. بخش بزرگی از جوانان جهان، ازجمله جوانان چینی، آرزویی ندارند جز مهاجرت به آمریکا و کانادا و اروپا و استرالیا. در عوض چه تعداد جوان آمریکایی و اروپایی به چین یا روسیه مهاجرت میکنند؟ بخش بزرگی از رهبران حزب کمونیست چین همه تلاش خود را به کار میبندند تا فرزندانشان در دانشگاههای آمریکایی و اروپایی درس بخوانند.
مکرون معتقد است که باید ابزارهای تأثیرگذاری بر جهانیشدن را پیدا کرد، همچنان که باید درباره این نظم جهانی از نو اندیشید. راهبرد او نیاز به تقویت اتحادیه اروپا است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، اتحادیه اروپا اولویت اصلی فرانسه بوده؛ اما در دوران ریاست جمهوری مکرون اهمیت این اتحادیه دوچندان شده است. این موضوع را میتوان از سفر او به آلمان در نخستین روز شروع به کارش بهعنوان رئیسجمهور فرانسه مشاهده کرد. مکرون اخیراً یکقدم فراتر پیش رفت و اعلام کرد که نیازی مبرم به «ترویج پروژه تمدن اروپایی» (Promote a Project of European civilization) وجود دارد چراکه «اروپا تنها فضای جغرافیایی میباشد که مردم در محوریت آن قرار دارند». مکرون همچنین گفت فرانسه باید روح روشنگری را زنده نگه دارد (Revivify the Spirit of the Enlightenment). او همچنین هشدار داد که ناکامی در این مسیر ممکن است به نابودی و ناپدید شدن کل اروپا باهم منجر شود. برای رسیدن به اهداف و تلاش برای ایجاد نظمی جدید مکرون فرانسه را به ریسکپذیری، جدیت و جسارت ترغیب کرد.
مکرون درباره برگزیت به لندن هشدار داده که دولت بوریس جانسون باید متحدانش را مشخص کند و تأکید کرد که دوستی نصفه و نیمهراه بهجایی نمیبرد. او در مصاحبهای با رسانهها گفت: «بریتانیا قصد دارد چه سیاستهایی را برگزیند؟ بریتانیا نمیتواند بهترین متحد آمریکا، بهترین متحد اتحادیه اروپا و سنگاپور جدید باشد، باید مدلی را انتخاب کند؛ اما احساس بر این است که رهبران این کشور همه این مدلها را به مردمشان ارائه کردهاند. اگر بریتانیا یک سیاست ترانس آتلانتیک کامل در نظر دارد، پس باید برای اتحادیه اروپا شفافسازی کند، چون اختلافاتی درباره قوانین و دسترسی به بازارها وجود خواهد داشت. اگر بریتانیا تصمیم دارد تا سنگاپور جدید شود که یکبار همچنین نظریهای به میان آمد، خوب نمیدانم چه بگویم. تصمیمگیری بر عهده من نیست اما من خواهان روابط خوب و مسالمتآمیز هستم. سرنوشت ما بههمپیوسته است، رویکرد فکری ما بههمپیوسته است، محققان و صنعتگران ما باهم کار میکنند، من به یک قاره مستقل و دولت-ملتها اعتقاد دارم؛ من به نئوناسیونالیسم اعتقادی ندارم. من طرفدار آرزوی مشترک و یک سرنوشت مشترک هستم. امیدوارم بوریس جانسون همچنین نظری داشته باشد چون فکر میکنم مردم انگلیس اینطور فکر میکنند. ما متحد باقی میمانیم. تاریخ و جغرافیا تغییری نمیکند، بنابراین فکر نمیکنم که مردم انگلیس سرنوشت متفاوتی از ما داشته باشند».
امانوئل مکرون با لحن کاملا جدی با خبرنگاران گاردین سخنانش را اینگونه ادامه داد: «من خیلی کشور شما را دوست دارم اما همانطور که گفتم، فکر میکنم برگزیت یک اشتباه بود. من به استقلال این مردم و افرادی که رأی دادهاند، احترام میگذارم و بنابراین چنین کاری باید انجام شود اما معتقدم که آن رأی بر پایه دروغهای بیشمار بود و اکنون ما شاهد هستیم که چطور اوضاع از بسیاری جهات سختتر شده است».
مکرون در پاسخ به پرسشی درباره سرزنشهای طرف مقابل، نه فقط در بحث واکسن بلکه برگزیت و کنترل کرونا که معمولا شخص خودش را هدف میگیرد، با تمسخر گفت: «هر زمان که مشکلی با اتحادیه اروپا باشد، انگلیسیها فقط دوست دارند از فرانسه و من متنفر باشند و بگویند که ما مسئول هستیم. من این نقش را پذیرفتهام. گاهی اوقات وقتی تنش وجود دارد، میپرسم که چرا من؟ شاید این باعث شود که من از اهمیتی بیشتر از آنچه دارم، برخوردار شوم»!
مکرون آگاه است که کشورش هم ازلحاظ جغرافیایی و هم از دیدگاه اقتصادی کوچکتر از آن است که بتواند از شکلبندی تازه اقتصاد جهانی آنگونه که بایدوشاید استفاده کند. راه چاره برای او پیشروی در راه همگرایی هرچه بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپاست.
3-3) مکرون و ظهور قدرتهای نوین
از نظر مکرون ظهور قدرتهای نوین مبحثی است که احتمالاً برای مدتی مدید اهمیت آنها نادیده گرفته شده بود. در کنار چین که با سرعت پیش میرود و همچنین استراتژی روسیه که باید گفت اکنون سالهاست که با موفقیت بیشتری روبهجلو حرکت میکند، هند نیز اقتصاد نوینی دارد و اکنون نهتنها قدرت اقتصادی بلکه قدرتی سیاسی نیز محسوب میشود. اگر به هند، روسیه و چین نگاه شود مشخص است که آنها درک سیاسی بسیار نیرومندتری از اروپاییهای امروز دارند. آنها با جهان با یک منطق واقعی، فلسفهای واقعی و با الهامهایی نگاه میکنند که ما آن را ازدستدادهایم. همه اینها عمیقاً در حال تکان دادن ماست.
به گفته مکرون «بهاحتمال فراوان ما شاهد پایان هژمونی کشورهای غربی در جهان خواهیم بود و ساختار جهان حول دو قطب بزرگ شکل خواهد گرفت: آمریکا و چین». مکرون همچنین نسبت به این تسلط هشدار داده و می گوید: «تسلط این دو کشور بر جهان نهتنها برخلاف ارزشهای فرانسه است بلکه موجب ترویج «سرمایهداری تجمعی» (Cumulative Capitalism) شده و درنهایت به نابرابریهای غیرقابلتحملی منجر خواهد شد». مکرون در این خصوص ادامه میدهد: «در وهله نخست، شاهد دگردیسی و تغییر آرایش ژئوپولتیک و استراتژیک در جهان هستیم. ما احتمالاً در دوران پایان هژمونی غرب بر جهان زندگی میکنیم. ما به یک نظم جهانی عادت داشتیم که از قرن 18 شکل گرفته بود که بر اساس سلطه غرب بود که با سلطه فرانسه، سپس انگلستان و بالاخره در سده بیستم درنتیجه دو منازعه بزرگ به برتری ایالاتمتحده انجامید. هماکنون شرایط تغییر کرده است. این تفاوت ناشی از اشتباهات غربیها در برخورد با برخی از بحرانهاست. نکته مهم دیگر ناشی از گزینشهای آمریکاییها از سالها پیش است و تنها به دولت ترامپ مربوط نمیشود، اما همین موضوع فرانسه را ناگزیر میکند که درباره پیامدهای آن در منازعات خاورمیانه و نقاط نزدیک و نقاط دیگر تجدیدنظر کند و لازم است دوباره درباره یک راهبرد عمیق دیپلماتیک، نظامی و شاید عناصر همبستگی که گمان میکرد برای همیشه پایدار است فکر کند. فرانسه باید درباره استراتژی خودش بیندیشد؛ چراکه آن دو قدرتی که اکنون کارتهای واقعی را در اختیاردارند عبارتاند از: ایالاتمتحده و چین. فرانسه دو گزینش در برابر این دگرگونی بزرگ دارد: یا متحد کوچک یکی از این دو یا کمی از این و کمی از آن باشد؛ یا تصمیم بگیرد که سهم خود را در این بازی داشته باشد و اثر بگذارد».
یكی از نگرانیهای اروپا بهویژه آلمان و فرانسه گسترش فعالیت اقتصادی چین در بالكان و شرق اروپا است و از اینکه این سرمایهگذاری با این وسعت و بهسرعت پیش میرود؛ نگران هستند كه چین این منطقه را كامل در اختیار بگیرد. مکرون هشدار داده كه كشورهای اروپای شرقی مواظب باشند فضایی كه آنها برای حضور چینیها برای ورود به اروپا ایجاد کردهاند مشكلاتی برای اقتصاد اروپا ایجاد خواهد كرد.
نقشه حضور نظامی فعلی فرانسه در خاورمیانه و شمال آفریقا
4-3) مکرون و سابقۀ استعماری فرانسه
هماکنون بیش از 18 هزار جمجمه متعلق به مردم الجزایر که سرهایشان به دست استعمارگران فرانسوی از بدن جداشده در موزه مردمشناسی پاریس نگهداری میشود. 500 جمجمه از این تعداد دارای نام و نشان و هویت مشخص هستند که برخی از آنها متعلق به علما و مجاهدین الجزایری است و 36 عدد از این جمجمهها مربوط به فرماندهان مقاومت الجزایر است. راز وجود این جمجمهها تا ماه مارس 2011 مخفی بود اما با تلاشهای علی فرید بالقاضی؛ پژوهشگر الجزایری، برملا شد. پسازآن بود که الجزایریها تلاش خود را برای بازگرداندن تعدادی از این جمجمهها آغاز کردند. شدت گرفتن تلاشهای دولت الجزایر در چند سال اخیر باعث شد اجساد 24 نفر از نیروهای مقاومت الجزایر به این کشور بازگشته و در گلزار شهدای الجزیره به خاک سپرده شود.
امانوئل مکرون تنها سیاستمدار فرانسوی است که در دوران تبلیغات انتخاباتی خود به فجایعی که در جریان جنگ استقلال الجزایر رخ داد اشاره و تأکید کرد فرانسه یک عذرخواهی به الجزایر بدهکار است. او که در ژوئن سال 2017 به قدرت رسید، تحتفشارهای راست افراطی و راستهای محافظهکار و حتی برخی از همحزبیهای خود ضمن عقبنشینی مدعی شد که برداشت درستی از سخنانش نشده است. سال 2018 دفتر مکرون، بهصورت رسمی اعلام کرد، نظامیان این کشور در طول نبرد استقلال الجزایر به شکل نظاممند از شکنجه استفاده کردهاند. او بعدها دربارۀ کشتار صدها هزار نفر از شهروندان الجزایر توسط دولت فرانسه در جریان استقلال این کشور کفت «توبه» و «عذرخواهی» نخواهد کرد؛ اما فرانسه حاضر است «اقدام نمادین» انجام دهد.
در روزهای آخر سال ۲۰۲۰ ویدئویی مربوط به مراسم اهدای نشان «لژیون دونور» (the Legion d'Honneur) فرانسه به عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر در کاخ الیزه منتشر شد. در بخشی از این ویدئو، با نادیده انگاشتن 60 هزار زندانی سیاسی در مصر، لحظاتی مربوط به اهدای عالیترین نشان دولتی جمهوری فرانسه به السیسی دیده میشود. این تصویر ویدئویی از سوی فیلمبردار خصوصی السیسی ضبط شده و تنها در وبگاه رسمی ریاست جمهوری مصر منتشر شده است. رسانههای فرانسه اطلاعاتی درباره این قسمت مراسم مذکور نداشتند و این ویدئو با آنها به اشتراک نگذاشته شده است.اظهار شده است این نخستین بار است که از آنچه در کاخ الیزه رخ داده، از طریق وبگاه متعلق به یک رژیم استبدادی اطلاعرسانی شده است.
5-3) مکرون و برجام
امانوئل مکرون در مصاحبه ای با فرید زکریا گفت: «در مورد ایران، ترامپ تصمیم گرفت که برجام را ترک کند؛ اما درنهایت او این واقعیت را پذیرفت که ما تصمیم گرفتهایم در برجام باقی بمانیم». او خیلی صریح میگوید: «اروپا جایگزین روشنی (Clear Alternative) برای دلار ندارد... اروپا خیلی وابسته (Too Much Dependent) است...».
با این مفروضات، او روز پنجشنبه ۱۵ بهمن 1399 در اظهاراتی در اندیشکده شورای آتلانتیک ازیکطرف تأکید کرد حاضر است برای احیای توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی نقش یک «میانجی صادق و متعهدی» (an Honest & a Committed Broker) را بین ایران و آمریکا بازی کند و از طرف دیگر استدلال کرد که از مذاکرات جدید برای اعمال محدودیت بر برنامه موشکی بالستیک ایران حمایت میکند و در چنین مذاکراتی اسرائیل و عربستان نیز حضور داشته باشند. امانوئل مکرون مدعی شده است، ما باید راهی پیدا کنیم که عربستان سعودی و اسرائیل در این بحثها حضور داشته باشند؛ چراکه آنها در شمار شرکای کلیدی در منطقه و دیگر دوستان هستند که مستقیماً به نتیجه چنین مباحثی علاقهمندند. مکرون روز جمعه ۱۰ بهمنماه 1399 نیز به شبکه العربیه گفت که عربستان سعودی باید بخشی از مذاکرات بر سر توافق با ایران باشد. رئیسجمهور فرانسه اعلام کرد که مذاکرات بر سر توافق هستهای با ایران سختگیرانه خواهد بود. وی با طرح این ادعا که «زمان باقیمانده برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای بسیار کوتاه است»، گفت که باید از اشتباه توافق هستهای ۲۰۱۵ که در آن قدرتهای منطقهای از توافق با تهران خارج بودند، خودداری شود.
سابقۀ کشور فرانسه در آزمایشهای هستهای هم انتساب وصف صادق و متعهد بدین میانجی را با تردید مواجه میکند. بنا بر اعتراف مقامات فرانسوی، این کشور در دهۀ 1960 میلادی 17 آزمایش هستهای در صحرای الجزایر انجام داد. البته مورخان الجزایر معتقد هستند تعداد این آزمایشها 57 مورد بوده است. قدرت انفجار یکی از این بمبها، برابر با قدرت انفجار 60 تا 70 هزار تن تی.ان.تی؛ و پنج برابر قدرت بمب هیروشیما بود. آزمایش هستهای فرانسه علاوه بر نابودی و آسیب زدن به محیطزیست الجزایر به دلیل نشت مواد رادیواکتیو منجر به مرگ 42 هزار الجزایری شد.
نتیجه
همانند مقام معظم رهبری، این نوشتار بر آن بود که قضاوت در مورد اینکه «مکرون یا خیلی ساده است و یا همدست آمریکاییها است» را به مخاطب واگذار کند.
برای کمک به تکمیل این قضاوت، شاید دانستن تجربه یک دیپلمات آمریکایی از فرانسویها نیز جالب باشد. ویلیام برنز مذاکرهکننده هستهای وقت آمریکا هم آورده است که فابیوس (وزیر خارجه وقت فرانسه) با غرور فرانسویاش ایدههای سفت و محکمی برای سختتر کردن ادبیات متن توافق موقت ژنو بر روی برنامه هستهای ایران (Geneva Interim Agreement on Iranian Nuclear Program) بهخصوص درباره راکتور اراک داشت (برنز، ویلیام جی.، گفتگوهای پشت پرده، ص. 440). در آخر قرار بر این شد که تحریم صنعت خودرو تعلیق شود که بیشتر سود این تعلیق تحریم را شرکت فرانسوی رنو از آن خود میکرد. ظریف درحالیکه برق شیطنت در چشمانش دیده میشد برایمان تعریف کرد فابیوس در دیدارهای دوجانبه با او، بیشتر زمان را به مذاکره درباره تعلیق تحریم صنعت خودرو میپرداخت درحالیکه در جلسات عمومی از همه بیشتر درباره راکتور اراک و دیگر موضوعات حرافی و مانعتراشی میکرد (همان، ص. 442).
اگرچه پس از سالها، اخیراً مدرسه ملی علوم اداری (École Nationale d'Administration) به جهت تبدیل شدن به پایگاهی جهت تربیت فارغ التحصیلان مرفه و بیگانه با واقعیت های داخلی فرانسه مجبور به تعطیلی شد؛ به نظر میرسد بیگانگی این فارغالتحصیلان از واقعیتهای خارجی فرانسه و صحنۀ بینالملل را نیز میباید بر علت تعطیلی این دانشگاهِ محل تحصیل مکرون افزود!