رؤیای مکرون: استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا

تاریخ : 1402/01/26
Kleinanlegerschutzgesetz, Crowdfunding, Finanzierungen
حکمرانی جهانی
نمایش ساده

گزیده جستار: آنچه ما شاهد آن هستیم پایان مرحلۀ استثنایی جهانی‌شدن است، یک تغییر تاریخی که شوک‌های خارجی همانند همه‌گیری کووید-19 و جنگ روسیه در اوکراین آن را تسریع کرد. هیچ کشوری حیاط‌خلوت هیچ کشور دیگری نیست و این به همان اندازه که در آسیا و هر منطقۀ دیگری صدق می‌کند در مورد اروپا نیز صدق می‌کند.

اين نوشتار در تاريخ بیست‌وششم ‌فروردین‌ماه ۱۴۰2 در روزنامه آفتاب یزد منتشر شده است.

 

رؤیای مکرون:

 استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا

 

 

اولاف شولتز؛ صدراعظم آلمان، در مقالۀ منتشرۀ اخیر خود در مجلۀ فارِن‌افرز (The Global Zeitenwende) نوشت که جهان با یک نقطۀ عطف مواجه شده است: یک تغییر تاریخی ساختاری (Epochal Tectonic Shift). تجاوز نظامی روسیه به اوکراین به دوران قبلی پایان داده است. قدرت‌های جدیدی ظهور کرده یا قدرت‌های قدیمی دوباره ظهور کرده‌اند. یکی از این قدرت‌ها چین است که ازنظر اقتصادی قوی و از منظر سیاسی مدعی است. در این دنیای چندقطبی جدید، کشورها و مدل‌های مختلف حکومت برای قدرت و نفوذ بیشتر باهم رقابت می‌کنند. سؤال اصلی این است ما به‌عنوان اروپایی و اتحادیۀ اروپا چگونه قادر خواهیم بود بازیگران مستقلی در دنیای چندقطبی فزاینده (Increasingly Multipolar World) باقی بمانیم. اروپا قادر است بدون اینکه در برابر این دیدگاه جبرگرایانه (Fatalistic View) تسلیم شوند که جهان محکوم به تفکیکی دوباره به بلوک‌های رقیب (Competing Blocs) است، کمک‌کار دفاع از نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین (Rules-based International Order) باشند. همان‌طور که ویلی برانت؛ صدراعظم سابق آلمان، اندکی پس از فروریختن دیوار برلین بیان کرد: «آنچه به هم تعلق دارد می‌تواند باهم رشد کند» (What belongs together could grow together). این گفته نه‌تنها در مورد آلمان که در کل اروپا به‌ویژه در فرانسه و راجع به امانوئل مکرون؛ رئیس‌جمهور این کشور، صدق می‌کند.

1) استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا

استفان والت؛ استاد روابط بین‌الملل در دانشکده هاروارد کندی، رفتار اخیر روسیه در اوکراین و غرب را تأییدی میداند بر اینکه دولت‌ها، نه برای برقراری تعادل در مقابل قدرت که برای برقراری تعادل علیه تهدید اتحاد برقرار می‌کنند. مفهوم تعادل قدرت و این ایده که کشورها معمولاً نیروهایشان را متحد می‌کنند تا رقبای قدرتمند را زیر نظر بگیرند، قرن‌هاست که مطرح بوده است؛ اما با این وصف که درواقع، کشورها بیشتر در واکنش به تهدیدها به دنبال اتحاد می‌روند. او تصریح می‌کند همچنان که جهان به سمت چندقطبی بودن حرکت می‌کند، اهمیت اتحادها بیشتر هم می‌شود. در دورانی که هیچ کشوری بدون چالش بر صدر نظام بین‌الملل نایستاده است، موفقیت بسته به توانایی قدرت‌های رقیب برای شکل دادن به گروه‌بندی‌های منسجم و توانا و اعمال قدرت جمعی خواهد بود.

علم اقتصاد و ژئوپلیتیک هیچ‌گاه حوزه‌های مجزایی از هم نبوده‌اند. منظور از واژه «ژئوپلیتیک» بررسی تأثیر عوامل جغرافیایی بر رفتار دولت‌هاست. درواقع این واژه بیانگر این است که چگونه موقعیت مکانی، اقلیم، منابع طبیعی، جمعیت و یک‌تکه زمین که یک دولت روی آن قرارگرفته است، گزینه‌های سیاست خارجی دولت و جایگاه آن را در سلسله‌مراتب دولت‌ها تعیین می‌کند. جین پیسانی-فری در مقالۀ خود (The Geopolitical Conquest of Economics) برای پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت آورده است که روابط اقتصادی بین‌الملل در ۷۰ سال گذشته با قوانین اقتصادی شکل‌گرفته‌اند. با‌این‌حال ظهور چین و رقابت رو به رشدش با ایالات‌متحده، پایانی بر این عصر محسوب می‌شود. ترتیبات اقتصاد لیبرال پس از جنگ جهانی دوم توسط اقتصاددانان طراحی شد؛ اما این ترتیبات بر مبنای یک برنامه کلی توسط استراژیست‌های سیاست خارجی تهیه‌شده بود. به عبارتی چیزی که سیاست‌گذاران آمریکایی در دوران پساجنگ می‌خواستند، محیطی با هدف نهایی ژئوپلیتیک بود؛ اما روابط اقتصادی بین‌الملل در ۷۰ سال گذشته با قوانین اقتصادی شکل گرفت. برای مثال، آمریکا هیچ‌گاه نگاه یکسانی به کمک مالی صندوق بین‌المللی پول به مکزیک و اندونزی نداشته است. با‌این‌حال اصولی که سیاست‌های تجاری یا نرخ ارز را مشخص می‌کرد، اصولی کاملاً اقتصادی بود. درواقع با پایان یافتن جنگ سرد، اقتصاد موقتاً در صدر امور بود. تا ۳ دهه پس‌ازآن، وزرای اقتصاد و روسای بانک‌های مرکزی تصور می‌کردند آن‌ها جهان را اداره می‌کنند. اما قرار نبود این تصور تا ابد ادامه پیدا کند. درواقع همان‌طور که آزادی اقتصادی در سقوط اتحاد جماهیر شوروی تأثیر داشت، همگرایی چین به مدل اقتصادی غرب نیز دور از انتظار نبود. اما در باقی امور دخالت‌های ژئوپلیتیک محدود باقی ماند. پیشرفت چین و رقابت رو به رشدش با ایالات‌متحده، پایانی بر صدرنشینی علم اقتصاد در سیاست‌گذاری بود. با شکست ایده همگرایی از طریق یکپارچه‌سازی اقتصادی می‌توان گفت در‌حال‌حاضر مسائل ژئوپلیتیک بسیار اهمیت یافته است. با تشریح شرایط مذکور این پرسش وجود دارد که قرار گرفتن ژئوپلیتیک در صدر امور چه چیزی را تداعی می‌کند؟ اغلب متخصصان سیاست خارجی، روابط بین‌الملل را یک جنگ قدرت می‌دانند. مدل‌های ضمنی آنان حاوی این فرض هستند که سود یک کشور در ضرر دیگری است. در سمت دیگر، اقتصاددانان تمایل دارند سود حاصل از مبادلات برون‌مرزی و منافع فعالیت‌های مشترک را برای همه گروه‌ها دست‌یافتنی و مطلوب بدانند. از دیدگاه اقتصاددانان، گزاره «کنشگرانی که به‌صورت داوطلبانه وارد روابط متقابل سود‌آوری (Mutually Beneficial Arrangements) می‌شوند»، مفهوم و سنجه اصلی در روابط اقتصادی بین‌الملل است.

با توجه به تحولاتی که درزمینۀ‌ سیاست‌گذاری اقتصادی در سال‌های گذشته رخ داده، این عضو ارشد انیستیتو پترسون برای اقتصاد بین‌المللی بر این نظر است که اروپا همچنان به قواعد جهانی پایبند است و در مذاکره و مجاب کردن به همکاری، اولویت را به شریکانی می‌دهد که دلایل قانع‌کننده‌ اقتصادی داشته باشند. درواقع اروپا روزبه‌روز به تعریفی از جایگاه خود نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. عبارت استقلال استراتژیک آزاد (Open Strategic Autonomy) که نقل محافل این روزهای اروپاست و در ابتدا یک تعریف متضاد به نظر می‌رسید؛ به نظر می‌رسد اتحادیۀ اروپا دیگر مفهوم این شعار را می‌داند. پیام این عبارت آن است که هرچه بتوانیم با دیگران همکاری می‌کنیم (Work with others wherever we can) و آنجا که باید مستقل کار می‌کنیم (Work autonomously wherever we must). در یک جهان ژئوپلیتیک‌تر این گزاره احتمالاً به باور جدی اروپا تبدیل خواهد شد. این به آن معناست که قوانین اقتصاد جای خود را به جغرافیای سیاسی- اقتصادی می‌دهد.

راهبرد استقلال استراتژیک اولین بار در سال ۲۰۱۳ در اتحادیه اروپا مطرح و در سال ۲۰۱۶، به یکی ازنظری‌های مهم اتحادیه اروپا تبدیل شد. بر اساس این نظریه که توسط فرانسه مطرح شد، اتحادیه اروپا خواستار «افزایش توان دفاعی» و «دستیابی به استقلال» در حوزه دفاعی شد. به‌عبارتی‌دیگر، اتحادیه اروپا دیگر نمی‌خواست در حوزه دفاعی تماماً وابسته به آمریکا باشد و قصد داشت بدون ایالات‌متحده هم بتواند از خود  دفاع کند. این مسئله، بعد از شروع جنگ اوکراین اهمیتی چندین برابری برای اروپاییان پیدا کرد. همچنین طرح «استقلال راهبردی» از صرف حوزه دفاعی، به حوزه‌های اقتصادی و سیاسی تسری پیدا کرد.

در معنای استقلال استراتژیک همچنان موردبحث و اختلاف است. این اصطلاح ابتدا در سطح اروپا در اسناد کمیسیون در سال 2013 و در استراتژی جهانی اتحادیۀ اروپا در سال 2016 به چشم خورد. این ایده از پاریس سرچشمه گرفت، جایی که در درجه اول به معنای توانایی به‌تنهایی عمل کردن در نظر گرفته می‌شود. به‌منظور به‌تنهایی عمل کردن، فرد باید قادر باشد که به‌تنهایی تصمیم بگیرد. برای به‌تنهایی تصمیم گرفتن، فرد نیازمند داشتن ظرفیت جمع‌آوری اطلاعات لازم برای تصمیم‌گیری و عمل است. منظور از استقلال استراتژیک اتحادیه اروپایی، توانایی کشورهای عضو این اتحادیه در راستای تدوین اولویت‌ها و همچنین اتخاذ تصمیم‌های خود درزمینه‌های روابط خارجی، مسائل امنیتی و دفاعی است. به‌علاوه در اختیار داشتن ابزارهای اعمال و اجرای سیاست‌های خود در سه زمینه مذکور، به‌تنهایی یا با شراکت دیگران، بُعد دیگر استقلال استراتژیک است. در کل، ساده‌ترین تعریف استقلال استراتژیک این است که یک کنشگر بین‌المللی قادر باشد به انجام آنچه می‌خواهد انجام بدهد. طبیعتاً تشخیص این‌که آن کنشگر چه می‌خواهد انجام دهد، دشواری‌هایی دارد. به همین ترتیب، بین استقلال استراتژیک ملی و استقلال استراتژیک اروپایی، تفاوت‌هایی وجود دارد. در چشم‌انداز فرانسوی، اتحادیۀ اروپا باید به منافع امنیتی مشترک بر اساس آنچه سطح توقع را مشخص می‌کند، اجازۀ بروز بدهد. پس‌ازآن برای اتحادیۀ اروپا آسان‌تر خواهد شد که بداند چه می‌خواهد و برای آن برحسب شرایط عمل کند. استقلال استراتژیک اروپا به‌نوعی به سمت پیشبرد منافع مشترک پیش می‌رود. اگرچه ازیک‌طرف در مورد آنالیز بازی‌های قدرت بزرگ فعلی توضیح مفصلی نمی‌دهد از طرف دیگر فاقد عملیاتی شدن است و به سطح مشخصی از فرازجویی منجر نشده است: اتحادیۀ اروپا می‌خواهد چه‌کاری انجام دهد؟ آیا صرفاً دربارۀ عملیات خارج از منطقه یا دفاع جمعی است؟ این نوع تصمیم‌گیری تأثیر بسزایی دارد در اینکه چه توانایی‌هایی باید توسعه یابند یا به دست آورده شوند و بنابراین بر چه مهارت‌ها، فناوری‌ها، صنعت‌ها و بودجه‌هایی باید تمرکز ویژه داشت. درنهایت باید بین استقلال استراتژیک اروپا و استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا تمایز قائل شد. آیا استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا پس از برگزیت امکان‌پذیر خواهد بود؟ آیا استقلال استراتژیک اروپا شرط اولیه و لازم برای استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپاست؟ خواه استقلال استراتژیک مربوط به دفاع جمعی باشد، خواه مربوط به عملیات خارج از منطقه، برای پاسخ به این پرسش چندین لایه وجود دارد که باید موردتوجه قرار گیرند: عملیات، قابلیت‌ها، تخصیص سرمایه، ارادۀ سیاسی، سیاست خارجی و بازدارندگی هسته‌ای.

 

 

 

 

2) رؤیای مکرون

کاخ الیزه روز چهارشنبه ۱۶ فروردین 1402 (۵ آوریل 2023) اعلام کرد، امانوئل مکرون؛ رئیس‌جمهوری فرانسه و جو بایدن؛ رئیس‌جمهوری آمریکا، در گفت‌و‌گوی تلفنی پیش از سفر مکرون به پکن درباره شتاب بخشیدن به پایان جنگ در اوکراین با کمک چین توافق کردند. دفتر مکرون اعلام کرد: «روسای جمهور به تمایل مشترک خود برای تعامل با چین در سرعت بخشیدن به پایان جنگ در اوکراین و مشارکت در ایجاد صلح پایدار در منطقه اشاره کردند».

در طی این سفر، مذاکراتی بین شِی جین‌پینگ و مکرون در پکن انجام شد. نکات برجسته اظهارات شِی جین‌پینگ این بود که: چین آماده است همراه با فرانسه از جامعه جهانی برای گفتگوهای صلح در مورد اوکراین دعوت کند؛ استفاده از سلاح‌های هسته‌ای ازجمله درزمینۀ بحران اوکراین، غیرقابل‌قبول است؛ چین از جامعه جهانی می‌خواهد در بحران اوکراین منطقی و خویشتن‌دار باشند تا از اقداماتی که می‌تواند اوضاع را از کنترل خارج کند، اجتناب کنند؛ پکن از جامعه جهانی می‌خواهد تا به‌طور مشترک با عوارض جانبی بحران اوکراین مبارزه کنند. نکات برجسته اظهارات امانوئل مکرون این بود که: می‌دانم می‌توانم روی شما حساب کنم که «روسیه را سر عقل بیاورید» و همه را سر میز مذاکره بنشانید؛ سلاح‌های هسته‌ای باید به‌طور کامل از درگیری اوکراین حذف شوند؛ چین و فرانسه باید برای حفظ نظم بین‌المللی که قادر به مقابله با چالش‌های زمانه باشد، همکاری کنند.

زمانی که قصد بازگشت از چین را داشت، در مصاحبه خبری خود با پولتیکو اعلام کرد: اروپا باید در برابر فشارها برای تبدیل‌شدن به «دنباله‌روهای آمریکا» (America's Followers) مقاومت کند. خطر بزرگی که اروپا را تهدید می‌کند، گرفتار شدن در بحران‌هایی است که برای ما نیست. او تأکید کرد: اروپا باید وابستگی خودش به آمریکا را کم کند و وارد دعوای چین و آمریکا بر سر تایوان نشود؛ بزرگ‌ترین ریسک برای اروپا این است که وارد بحران‌هایی بشود که به این قاره ربطی ندارد؛ ما باورمان شده که دنباله‌رو آمریکا هستیم. بدترین حالت ممکن وقتی‌ است که ما بنشینیم و ببینیم آمریکا چه می‌خواهد و همان را اجرا کنیم؛ اروپا حتی نمی‌تواند بحران اوکراین را حل کند. چطور می‌خواهیم در ماجرای تایوان با چین درگیر شویم؟ اروپا باید وابستگی به دلار را هم کم کند. اگر رقابت بین دو ابرقدرت زیاد بشود ما زمان و منابع کافی برای حفظ استقلالمان نداریم و به دست‌نشانده تبدیل می‌شویم.

مکرون در این مصاحبه تأکید کرد که اروپا باید وابستگی خود به «برون‌مرزی بودن دلار آمریکا» (Extraterritoriality of the U.S. Dollar) را کاهش دهد که یکی از اهداف کلیدی سیاست مسکو و پکن نیز است. اروپایی‌ها از اینکه دلار به‌عنوان یک سلاح توسط آمریکا استفاده می‌شود، ناراحت‌اند و باعث می‌شود که نتوانند روابط تجاری خود را با کشورهای تحریم شده مثل ایران، چین و روسیه، برقرار کنند.

پس از بازگشت از پکن نیز رئیس‌جمهور فرانسه در یک سخنرانی در لاهه هلند به درخواست خود برای حاکمیت و استقلال بیشتر اروپا مجدداً تأکید کرد. رئیس‌جمهور فرانسه گفت: همه‌گیری کرونا و جنگ روسیه علیه اوکراین این مسئله را روشن کرده است که اروپا باید وابستگی‌های خود را کاهش دهد تا هویت خود را حفظ کند. وی تأکید کرد: دفاع از حاکمیت یعنی اینکه بتوانید شرکای خود را انتخاب کنید و سرنوشت خود را رقم بزنید. ما می‌توانیم این کار را به روشی مشترک انجام دهیم که نشان‌دهنده روحیه باز بودن و مشارکت ما باشد.

به گزارش رسانه آلمانی دویچه‌وله، «رئیس‌جمهور فرانسه همچنین از اتحادیه اروپا خواسته تا سیاست اعلام‌شده خود مبنی بر «استقلال (خودمختاری) راهبردی» را اجرا کند و استدلال کرد که این اتحادیه می‌تواند به قطب سوم قدرت در کنار چین و ایالات‌متحده تبدیل شود».

امانوئل مکرون، در مصاحبه با روزنامه فرانسوی Les Echo درخواست خود از اتحادیه اروپا برای حفظ سیاست خارجی مستقل از آمریکا را تکرار کرد و گفت که اروپا نباید گرفتار بی‌نظمی و بحران‌هایی در جهان شود که متعلق به ما نیست. مکرون تأکید کرده است که «پنج سال پیش، استقلال (خودمختاری) راهبردی یک رؤیا بود. اما اکنون همه در مورد آن صحبت می‌کنند. اتحادیه اروپا باید از تبدیل‌شدن به تبعه، خودداری کند». او نسبت به پیروی از سیاست خارجی آمریکا به‌عنوان یک «واکنش وحشتناک»، هشدار داد. مکرون همچنین خواستار افزایش بودجه و توان نظامی در اتحادیه اروپا شد و گفت که «در حال حاضر، صنایع دفاعی اروپا، همه نیازهای ما را برآورده نمی‌کند و بسیار پراکنده است».

این اولین بار نیست که ماکرون با اظهارات جنجالی خود بحث هایی را به راه می اندازد. او زمانی که به مرگ مغزی ناتو در سال 2019 گواهی داد و همچنین زمانی که تابستان 2022 گفت که روسیه نباید تحقیر شود موردانتقاد قرار گرفت.

مکرون می‌داند آنچه می‌گوید دچار تناقض‌گویی و بعضاً رؤیاپردازی است. در مذاکرات اخیر خود با شی جین‌پینگ در حالی گفت که هیچ کشوری تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند سلاح هسته‌ای در خاک کشور دیگری مستقر کند که ایالات‌متحده ۱۰۰ سلاح هسته‌ای تاکتیکی در اروپا و ترکیه مستقر کرده و جنگ‌افزارهای هسته‌ای با ظرفیت 3/ 0 تا ۵۰ کیلوتن در شش پایگاه در پنج کشور عضو ناتو - بلژیک، آلمان، ایتالیا، هلند و ترکیه ذخیره دارد. زمانی عقب‌تر، در مصاحبه خود با فرید زکریا تصریح کرد که «فکر می‌کنم امروز اروپا جایگزین روشنی برای دلار ندارد... ما خیلی وابسته هستیم!»

البته در این میان در بیانیه مشترک فرانسه و چین که پس از نشست روسای جمهوری دو کشور صادر شد امضای توافقنامه هسته‌ای برجام در سال ۲۰۱۵ نیز دستاوردی مهم در عرصه دیپلماسی خوانده شد. مکرون در کنفرانس خبری مشترک با شی جین‌پینگ در پکن همچنین از طرح چین برای توافق بین عربستان و ایران استقبال کرد و تأکید کرد که باید یک نظام بین‌المللی برقرار کنیم که با چالش‌های معاصر مقابله و صلح و ثبات را تضمین کند.

 

 

روشن‌سازکلام

اولاف شولتز؛ صدراعظم آلمان، در همان مقالۀ فوق‌الذکرِ خود تصریح کرده است که اتحادیۀ اروپا، اتحادیه‌ای از کشورهای آزاد، مستقل و دموکراتیک مبتنی بر حاکمیت قانون است. این اتحادیه متشکل از بیش 500 میلیون شهروند آزاد، نماینده بزرگ‌ترین بازار داخلی در جهان است که استانداردهای جهانی در تجارت، رشد و توسعه، تغییرات اقلیم و حفاظت از محیط‌زیست را تعیین می‌کند و میزبان مؤسسات تحقیقاتی پیشرو و کسب‌وکارهای نوآورانه خواهد بود؛ خانواده‌ای از دموکراسی‌های پایدار که از رفاه اجتماعی و زیرساخت‌های عمومی بی‌نظیر برخوردار هستند.

آن‌طور که برخی پیش‌بینی می‌کردند تاریخ با جنگ سرد به پایان نرسید. بااین‌حال تاریخ نیز خود را تکرار نمی‌کند. بسیاری بر این باور هستند که ما در آستانۀ عصر دوقطبی در نظم بین‌المللی هستیم. آن‌ها شاهد نزدیک شدن طلوع یک جنگ سرد جدید هستند، جنگی که ایالات‌متحده را در مقابل چین قرار خواهد داد. شولتز ادامه می‌دهد که با این دیدگاه موافق نیستم. در عوض من معتقدم آنچه ما شاهد آن هستیم پایان مرحلۀ استثنایی جهانی‌شدن است، یک تغییر تاریخی که شوک‌های خارجی همانند همه‌گیری کووید-19 و جنگ روسیه در اوکراین آن را تسریع کرد. هیچ کشوری حیاط‌خلوت هیچ کشور دیگری نیست و این به همان اندازه که در آسیا و هر منطقۀ دیگری صدق می‌کند در مورد اروپا نیز صدق می‌کند. در سفر اخیرم به پکن، حمایت قاطع خودم را از نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین، منشور سازمان ملل متحد و نیز تجارت باز و منصفانه اعلام کردم.

شولتز بر این اعتقاد است که اتحادیۀ اروپا باید بر مناقشات قدیمی غلبه کند و راه‌حل‌های جدیدی بیابد. مهاجرت و سیاست مالی اروپا نمونه‌هایی از این موارد هستند. اتحادیه همچنین باید با حذف توانایی تک‌تک کشورها برای وتوی برخی اقدامات، تاکتیک‌های مسدودسازی خودخواهانه (Selfish Blocking Tactics) را در فرایندهای تصمیم‌گیری خود محدود کند. با گسترش اتحادیۀ اروپا و تبدیل‌شدن آن به یک بازیگر ژئوپلیتیک، تصمیم‌گیری سریع کلید موفقیت خواهد بود. به همین دلیل آلمان پیشنهاد کرده که به‌تدریج رویۀ تصمیم‌گیری با اکثریت آراء (Majority Voting) به حوزه‌هایی چون سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا و مالیات؛ که در حال حاضر به‌اتفاق آراء (Unanimity Rule) تصمیم‌گیری می‌شوند، گسترش یابد. با این اوصاف هدف امروز ما این است که در برابر هر تفرقه‌ای که اروپا را در برابر مداخلات خارجی آسیب‌پذیرتر می‌کند، صف‌آرایی کنیم. بدین منظور همکاری بین آلمان و فرانسه که دیدگاه یکسانی دربارۀ اتحادیۀ قوی و مستقل دارند، مهم است.

پس پرواضح است که «رؤیای مکرون در مورد استقلال استراتژیک اتحادیۀ اروپا» را باید رؤیای شولتز و دیگر اعضای اتحادیه اروپا نیز تلقی کرد. در همین رابطه رئیس شورای اروپا در سخنانی از اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه در مورد ضرورت استقلال استراتژیک از آمریکا حمایت کرد. روزنامۀ پولیتیکو به نقل از شارل میشل نوشت: «رهبران اتحادیه اروپا به رویکرد امانوئل مکرون در خصوص استقلال استراتژیک از واشنگتن تمایل دارند».

البته این رؤیاپردازی‌ها بی‌پاسخ هم نمانده است. سناتور مارکو روبیو؛ نائب رئیس کمیته اطلاعاتی سنای ایالات‌متحده، گفته شنیده‌ام مکرون بعد از سفر به چین، اعلام کرده که اروپا باید وابستگی به آمریکا و حتی وابستگی به دلار در روابط خارجی را کاهش دهد و حتی در منازعه چین با تایوان هم طرف آمریکا را نگیرد و در این تنش بی‌طرف باشد. باید از مکرون سؤال کرد که هم‌اکنون او نماینده فرانسه است یا نماینده اروپا و اینکه آیا اروپا و به‌خصوص فرانسه، بعد از رها کردن جناح آمریکا در تنازعات بین‌المللی، حاضر است هزینه دفاع از اروپا و همچنین تنش‌های نظامی دولت فرانسه در شمال آفریقا را به‌تنهایی بپردازد؟

آمریکایی‌سازی فهمِ اروپا از چین و روسیه نتیجه اش نظامی‌سازی اروپاست. افزایش حضور نظامی آمریکا، افزایش فروش تسلیحات آمریکا به اروپا، گسترش ناتو و ایجاد جبهه مشترک تحریم روسیه و چین را می‌توان از مکانیسم‌های این برنامه کلان آمریکا دانست. در این‌ میان آنچه در حال اتفاق افتادن است تلاش در راستای خارج کردن اروپا از استراتژی بی‌طرفی استراتژیک و تبدیل آن به پیاده‌نظام آمریکا در درگیری با چین و روسیه است. به‌نوعی می‌توان سیاست کنونی آمریکا در قبال اتحادیه اروپا را القای ترس نامید. ترس اکنون به‌مثابه ابزاری در دست آمریکا برای تحت سلطه درآوردن سیاست‌های اروپا و به موزه تاریخ سپردن خواست استقلال استراتژیک بروکسل است. اکنون ترس همیشگی اتحادیه اروپا از کلید خوردن جنگی دیگر در درون خاک اروپا به ترس از سلطه روسیه به‌عنوان تهدید کوتاه‌مدت و درنهایت سلطه چین به‌عنوان تهدید بزرگ تبدیل‌شده است. گفتمانی که کاخ سفید سال‌هاست روی آن در حال برنامه‌ریزی است و آن وابسته‌سازی اروپا به خود، گسترش ناتو و تعمیق حضور نظامی همه‌جانبه خود در اروپاست.